.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

زندگينامه امام موسي كاظم (ع)

نام: موسى‏ بن جعفر.

كنيه: ابو ابراهيم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعيل.

القاب: كاظم، صابر، صالح، امين و عبدالصالح.

آن حضرت در ميان شيعيان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شيعيان.

تاريخ ولادت: هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نيز سال 129 را ذكر كردند.

محل تولد: ابواء (منطقه‏اى در ميان مكه و مدينه) در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى‏طالب(ع).

نام مادر: حميده مصفّاة. نام‏هاى ديگرى نيز مانند حميده بربريه و حميده اندلسيه نيز براى او نقل شده است. اين بانو از زنان بزرگ زمان خويش بود و چندان فقيه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق(ع) زنان را در يادگيرى مسائل و احكام دينى به ايشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حميده، تصفيه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پيوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسيده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است».

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق (ع)، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بيست سالگى به امامت رسيد.

تاريخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏وسيله زهرى كه در زندان سندى بن شاهك به دستور هارون‏الرشيد به آن حضرت خورانيده شد.

محل دفن: مقابر قريش بغداد (در سرزمين عراق) كه هم اكنون به «كاظمين» معروف است.

همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه. و چند ام ولد ديگر.

فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل يكى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت كه 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

الف) پسران‏

1. امام على بن موسى الرضا(ع). 2. ابراهيم. 3. عباس. 4. قاسم. 5. اسماعيل. 6. جعفر. 7. هارون. 8. حسن. 9. احمد.

10. محمد. 11. حمزه. 12. عبد اللّه. 13. اسحاق. 14. عبيداللّه. 15. زيد. 16. حسين. 17. فضل. 18. سليمان.

 

ب) دختران

1. فاطمه كبرى. 2. فاطمه صغرى. 3. رقيّه. 4. حكيمه. 5. ام ابيها. 6. رقيّه صغرى. 7. كلثوم. 8. ام جعفر. 9. لبابه. 10. زينب.

11. خديجه. 12. عليّه. 13. آمنه. 14. حسنه. 15. بريهه. 16. عائشه. 17. ام سلمه. 18. ميمونه. 19. ام كلثوم.

 

يكى از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه (س) كه براى ديدار برادرش امام رضا (ع) عازم ايران شده بود، در شهر قم بيمار شد و پس از چند روز بيمارى، وفات يافت و در اين شهر مدفون گرديد. هم اكنون مقبره ايشان زيارتگاه شيعيان سراسر جهان و مَدْرس عالمان و مجتهدان شيعى است.

اصحاب وياران :

تعداد ياران، اصحاب و راويان امام موسى كاظم (ع) بسيار است. در اين جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذكر مى‏گردد: 1. على بن يقطين. 2. ابوصلت بن صالح هروى . 3. اسماعيل بن مهران. 4. حمّاد بن عيسى. 5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى. 6. عبداللّه بن جندب بجلى. 7. عبداللّه بن مغيره بجلى. 8. عبداللّه بن يحيى كاهلى. 9. مفضّل بن عمر كوفى. 10. هشام بن حكم. 11. يونس بن عبدالرحمن. 12. يونس بن يعقوب.

زمامداران معاصر: 1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.). 2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.). 3. منصور عباسى (136 - 158 ق.). 4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.). 5. هادى عباسى (169 - 170 ق.). 6. هارون الرشيد (170 - 193 ق.).

امام موسى كاظم (ع) در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نايل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندين بار توسط خلفاى عباسى دستگير و زندانى گرديد. تنها در دوران خلافت هارون الرشيد به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسيد.

رويدادهاى مهم :

1. شهادت امام جعفر صادق (ع)، پدر ارجمند امام موسى كاظم (ع)، به دست منصور دوانيقى، در سال 148 هجرى.

2. پيدايش انشعاباتى در مذهب شيعه، مانند: اسماعيليه، اَفْطَحيه و ناووسيه، پس از شهادت امام صادق (ع) و معارضه آنان با امام موسى كاظم (ع) در مسئله امامت.

3. ادعاى امامت و جانشينى امام جعفر صادق (ع)، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى كاظم (ع) و به وجود آوردن مذهب افطحيه در شيعه.

4. اعراض بيشتر اصحاب امام صادق (ع) از عبدالله اَفْطَحْ، و گرايش آنان به امام‏موسى كاظم (ع).

5. مرگ منصور دوانيقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسيدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.

6. احضار امام موسى كاظم (ع) به بغداد و زندانى نمودن ايشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.

7. زندانى شدن امام موسى كاظم (ع) در بغداد، در دوران حكومت هادى عباسى.

8. مبارزات منفىِ امام موسى كاظم (ع) با دستگاه حكومتىِ هارون‏الرشيد، در مناسبت‏هاى گوناگون.

9. سعايت على بن اسماعيل، برادرزاده امام موسى كاظم (ع) از آن حضرت، نزد هارون الرشيد با توطئه‏چينى يحيى برمكى، وزيراعظم هارون.

10. دستگيرى امام كاظم (ع) در مدينه و فرستادن آن حضرت به زندان عيسى بن جعفر در بصره، به دستور هارون‏الرشيد، در سال 179 هجرى.

11. انتقال امام (ع) از زندان بصره به زندان فضل بن ربيع در بغداد.

12. انتقال امام (ع) از زندان فضل بن ربيع به زندان فضل بن يحيى برمكى.

13. مراعات كردن حال امام (ع) در زندان، توسط فضل بن يحيى و عكس‏العمل شديد هارون به اين قضيه.

14. مضروب و مقهور شدن فضل بن يحيى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام (ع) در زندان.

15. انتقال امام (ع) از زندان فضل بن يحيى به زندان سندى بن شاهك.

16. مسموم كردن امام (ع) با خرماى زهرآلود، توسط سندى بن شاهك در زندان. 17. شهادت امام كاظم (ع) به خاطر مسموميت در زندان سندى بن شاهك، در 25 رجب سال 183 هجرى.

18. انتقال پيكر مطهر امام موسى كاظم (ع) به جِسر بغداد و فراخوانىِ مردم براى ديدن آن توسط مأموران هارون‏الرشيد.

19. انزجار سليمان بن جعفر بن منصور دوانيقى از تحقير پيكر امام موسى كاظم(ع)، توسط مأموران حكومتى، و دستور او به تجهيز و تكفين مناسب شأن پيكر آن حضرت و به خاك سپارى در مقابر قريش بغداد.

برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت عليهم السلام " تاليف سيد تقى واردى



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1406
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

زندگينامه امام محمد باقر(ع)

نام: محمد بن علي .

كنيه: ابو جعفر و ابوجعفر اول.

القاب: باقر، شاكر، هادى، امين، شبيه - به خاطر شباهت ايشان به پيامبر اكرم(ص) -.

مشهورترين لقب آن حضرت، «باقر» است. پيامبر اكرم (ص) به واسطه جابربن عبدالله انصارى، آن حضرت را به اين لقب، ملقب كرد و به ايشان سلام رساند.

منصب: معصوم هفتم و امام پنجم شيعيان.

تاريخ ولادت: اول رجب سال 57 هجرى.

برخى از مورخان، ولادت ايشان را در سوم صفر سال 57 هجرى دانسته‏اند.

محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: امام زين‏العابدين، على بن حسين بن على بن ابى‏طالب(ع).

نام مادر: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع) كه مكنّى به ام‏عبدالله بود.

اين بانوى ارجمند، از زنان بزرگ عصر خويش بود كه امام صادق (ع) درباره شأن و منزلت او، فرمود: جده‏ام، فاطمه بنت حسن، صديقه بود و در آل امام حسن (ع) زنى به درجه و مرتبه او نرسيد.

چون نسب امام محمد باقر(ع)، هم از پدر و هم از مادر، به امام اميرالمؤمنين(ع) و فاطمه زهرا(س) مى‏رسد، به ‏ايشان علوى بين علويين و فاطمى بين فاطميين گفته مى‏شود.

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام زين العابدين (ع) در سال 95 تا سال 114 هجرى، به مدت 20 سال.

تاريخ و سبب شهادت: هفتم ذى حجه سال 114 هجرى، در سن 57 سالگى (و به قولى ربيع‏الاول يا ربيع‏الآخر سال 114 هجرى) به وسيله زهرى كه ابراهيم بن وليد عبدالملك، در ايام خلافت هشام بن عبدالملك، به آن حضرت خورانيد.

محل دفن: قبرستان بقيع، در مدينه مشرفه، در جوار قبر پدرش، امام زين‏العابدين (ع) و عمويش، امام حسن مجتبى (ع) و فرزندش، امام صادق (ع).

همسران: 1. ام فروه بنت قاسم. 2. ام حكيم و چند ام ولد.

فرزندان: 1. امام جعفر صادق (ع). 2. عبدالله. 3. ابراهيم. 4. عبيدالله. 5. على. 6. زينب. 7. ام سلمه.

اصحاب و ياران : تعداد اصحاب، ياران و راويان آن حضرت، بيش از آن است كه بتوان نام همه آنان را در اين جا آورد، به ناچار نام برخى از بزرگان آنان را ذكر مى‏كنيم: 1. زرارة بن أعين. 2. معروف بن خربوذمكى. 3. ابو بصير اسدى. 4. فضيل بن يسار. 5. محمدبن مسلم. 6. يزيد بن معاويه عجلى.

اين شش نفر، در علم رجال، به «اصحاب اجماع اولى‏» شهرت يافته‏اند كه فقها و حديث‏شناسان شيعه، اتفاق‏ نظر و اجماع دارند بر صحت نقل روايت آنان از امام معصوم(ع). 7. حمران بن أعين. 8. بكير بن أعين. 9. عبدالملك بن أعين. 10. عبدالرحمن بن أعين. 11. محمد بن اسماعيل بن بزيع. 12. عبدالله بن ميمون. 13. محمد بن مروان. 14. اسماعيل بن فضل هاشمى. 15. ابو هارون مكفوف. 16. ظريف بن ناصح. 17. سعيد بن ظريف. 18. اسماعيل بن جابر خثعمى. 19. عقبة بن بشير اسدى. 20. كميت بن زيد اسدى. 21. جابر بن يزيد جعفى.

زمامداران معاصر: 1. معاوية بن ابى سفيان (35- 60ق.). 2. يزيد بن معاويه (60- 64ق.). 3. معاوية بن يزيد (64- 64ق.). 4. عبدالله بن زبير (64- 73ق.). 5. مروان بن حكم (64- 65ق.). 6. عبدالملك بن مروان(65- 86ق.). 7. وليد بن عبدالملك (86- 96ق.). 8. سليمان بن عبدالملك (99-96ق.). 9. عمربن عبدالعزيز (99- 101ق.). 10. يزيد بن عبد الملك (101- 105ق.). 11. هشام بن عبدالملك (105- 125ق.).

از ميان خلفاى مذكور، تنها عبدالله بن زبير، كه به مدت ده سال بر حجاز و عراق حكومت كرد، از غير بنى اميه بود و بقيه، همگى از سلسله بنى اميه و از دو تيره فرزندان ابوسفيان و فرزندان حكم بن عاص بودند و تمامى آنان جز معاوية بن يزيد (معروف به معاويه ثانى) و عمربن عبدالعزيز در اذيت و آزار اهل بيت پيامبر اكرم(ص) و امامان شيعه اتفاق داشتند.

رويدادهاى مهم:

1. حضور امام محمد باقر (ع) در واقعه كربلا، در سن چهار سالگى، به همراه پدرش، امام زين العابدين (ع) در محرم سال 61 هجرى.

2. شهادت امام زين العابدين (ع)، پدر ارجمند امام محمد باقر (ع)، در سال 95 هجرى.

3. مباحثات و احتجاجات امام محمد باقر (ع) با بزرگان مذاهب و اديان، درباره اثبات حقانيت اهل بيت (ع).

4. ضرب سكه اسلامى، براى پول رايج خلافت اسلامى، و اسقاط سكه رومى توسط عبدالملك بن مروان، در سال 76 هجرى، با مشورت و يارى امام محمد باقر(ع). (1)

5. احضار امام محمد باقر (ع) و فرزندش، امام جعفر صادق (ع) به شام از سوى هشام بن عبدالملك.

6. تأسيس پايه‏هاى اصلى حوزه علوم اهل بيت (ع) در مدينه، و تربيت شاگردان مبرز توسط امام محمد باقر(ع).

7. مسموميت و شهادت امام محمد باقر (ع)، درسال 114 هجرى، به دست ابراهيم بن وليد بن عبدالملك، والى مدينه، به دستور خليفه وقت، هشام بن عبدالملك.

8. به خاك سپارى بدن مطهر امام محمد باقر (ع) در قبرستان بقيع، در مدينه، در كنار قبر پدرش، امام زين العابدين (ع) و عمويش، امام حسن مجتبى (ع)، توسط امام‏جعفر صادق (ع) و ساير بازماندگان.


1. سيرة الأئمة الإثنى عشر، ج‏2، ص‏221. لازم به ذكر است گرچه سال ضرب سكه اسلامى، معاصر با دوران امامت حضرت امام زين العابدين (ع) بوده است، اما در همان ايام، امام محمد باقر(ع) نيز همچون پدر گرامى‏اش ملجأ علمى و دينى امت بود. به‏همين دليل، كمك رسانى به خليفه وقت و تشويق او در يك أمر مهم اسلامى و سياسى و اقتصادى، توسط آن حضرت، استبعادى ندارد و يا ممكن است عمل امام محمد باقر (ع) به اشاره پدر گرامى وى امام زين‏العابدين (ع) انجام يافته باشد.

برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت عليهم السلام " تاليف سيد تقى واردى



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1438
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

زندگينامه امام جعفر صادق (ع)

نام: جعفر بن محمد .

كنيه: ابوعبدالله، ابواسماعيل و ابوموسى.

القاب: صادق، فاضل، صابر، طاهر، قائم، كافل و منجى.

مشهورترين لقب آن حضرت «صادق» است. اين لقب به خاطر صدق گفتار آن حضرت و تمايز از جعفر كذاب، كه در عصر امام زمان (ع) ادعاى امامت كرده بود، به آن حضرت داده شد.

منصب: معصوم هشتم و امام ششم شيعيان.

تاريخ ولادت: هفدهم ربيع‏الاول سال 80 هجرى.

برخى مورخان، تاريخ تولد آن حضرت را اول رجب سال 80 هجرى و برخى ديگر سال 83 هجرى دانسته‏اند؛اما قول اول مشهور است و اين روز مطابق است با روز ولادت پيامبر اكرم (ص).

محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى : امام محمد باقر بن على بن حسين بن على بن ابى‏طالب (ع).

نام مادر: فاطمه، مكنّى به‏ام فَروه بنت قاسم بن محمد بن ابى بكر.

ام فَروه، كه فرزندزاده جناب محمد بن ابى بكر بود، مقام والايى در بين زنان زمان خويش داشت. امام صادق (ع) درباره شأن او فرمود: مادرم از جمله زنانى بود كه ايمان آورد و تقوا پيشه كرد و نيكوكارى نمود، و خدا نيكوكاران را دوست دارد.

اين زن از تربيت‏شدگان مكتب امام زين‏العابدين (ع) و امام محمد باقر (ع) است.

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام محمد باقر (ع) در هفتم ذى‏حجه سال‏114 هجرى تا 25 شوال سال 148 هجرى، به مدت 34 سال.

تاريخ و سبب شهادت: 25 شوال سال 148 هجرى، در سن 65 سالگى، به وسيله زهرى كه منصور دوانيقى به آن حضرت خورانيد.

برخى تاريخ شهادت آن حضرت را نيمه رجب سال 148 هجرى دانسته‏اند.

محل دفن: قبرستان بقيع، در مدينه مشرفه، در جوار قبر پدر و جدش و امام‏حسن مجتبى (ع) (در عربستان سعودى كنونى).

همسران: 1. فاطمه بنت حسين. 2. ام حميده (حميده مصفاة). و چند ام ولد ديگر.

فرزندان: 1. امام موسى كاظم (ع). 2. اسماعيل. 3. عبدالله. 4. محمد ديباج. 5. اسحاق. 6. على عريضى. 7.عباس. 8. ام فروه. 9. فاطمه. 10. اسماء.

اصحاب وياران : تعداد راويان و اصحاب امام صادق (ع) بيش از چهار هزار نفر است كه از محضر آن حضرت بهره‏مند شده و در جهان اسلام به انتشار علوم اهل بيت(ع) پرداختند. در اين جا به نام برخى از بزرگان اصحاب و راويان آن حضرت اشاره مى‏گردد:

1. جميل بن درّاج. 2. عبدالله بن مسكان. 3. عبدالله بن بكير. 4. حمّاد بن عيسى. 5. حمّاد بن عثمان. 6. ابان بن عثمان. اين شش نفر به «اصحاب اجماع» معروف شده‏اند. 7. أبان بن تغلب. 8. اسحاق بن عمّار صيرفى. 9. ابو حمزه ثمالى. 10. بريد بن معاويه عجلى. 11. حريز بن عبدالله سجستانى. 12. حمران بن اعين شيبانى. 13. زرارة بن اعين شيبانى. 14. صفوان بن مهران اسدى. 15. عبدالله بن ابى يعفور. 16. عمران بن عبدالله اشعرى. 17. عيسى بن عبدالله اشعرى.

18. فضيل بن يسار بصرى. 19. فيض بن مختار كوفى. 20. ابو بصير مرادى. 21. مؤمن الطاق محمد بن على. 22. محمد بن مسلم كوفى. 23. معاذبن كثير كسايى. 24. مُعَلىّ بن خُنَيس كوفى. 25. هشام بن محمد. 26. يونس بن ظبيان كوفى. 27. معاوية بن عمّار. 28. زيد شحام. 29. سُدير بن حكيم. 30. عبد السلام بن عبدالرحمن. 31. جابربن يزيد جُعفى. 32. ثابت بن دينار. 33. مفضل بن قيس. 34. مفضل بن عمر جُعفى. 35. سفيان بن عيينه.

 

زمامداران معاصر:  1. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.). 2. وليد بن عبدالملك (96-86 ق.). 3. سليمان بن عبدالملك (99-96 ق.). 4. عمر بن عبدالعزير (101-99 ق.). 5. يزيد بن عبدالملك (105-101 ق.). 6. هشام بن عبدالملك (125-105 ق.). 7. وليد بن يزيد (126-125 ق.). 8. يزيد بن وليد (126-126 ق.). 9. مروان بن محمد (132-126 ق.). تمامى اين خلفا از سلسله بنى اميه و از شاخه بنى‏مروان بودند. 10. ابوالعباس سفاح (136-132 ق.). 11.منصور دوانيقى (158-136 ق.). اين دو نفر از سلسله بنى‏عباس بودند.

امام صادق (ع) كه معاصر دو سلسله بنى اميه و بنى عباس بود، از هر دوى آنها سختى‏ها و آزارها و بى‏مهرى‏هاى فراوانى ديد؛ اما چون آن حضرت در انتهاى دوران خلافت امويان و ابتداى خلافت عباسيان مى‏زيست، از فترت به وجود آمده در زمان انتقال خلافت از خاندان غاصبى به خاندان غاصب ديگر، زمينه ترويج و تبليغ مكتب اهل بيت(ع) را مناسب ديد و از اين فرصت پيش آمده، بيشترين بهره را نصيب اسلام و مسلمانان كرد.

آن حضرت، با تشكيل حوزه علميه و تعليم و تربيت شاگردان مبرزى چون هشام، زراره و محمد بن مسلم، تحوّل شگرفى در جهان اسلام و مذهب شيعه پديد آورد. به همين جهت به شيعيانِ امامىِ اثنا عشرى، شيعه جعفرى نيز گفته مى‏شود.

رويدادهاى مهم:

1. شهادت امام محمد باقر (ع)، پدر ارجمند امام جعفر صادق (ع)، در سال 114 هجرى.

2. قيام زيد بن على (ع)، عموى امام جعفر صادق (ع) بر ضد امويان و شهادت او در اين واقعه، در سال 121 هجرى.

3. گسترش نهضت بنى‏هاشم (علويان و عباسيان)، در سراسر قلمرو حكمرانى امويان.

4. سرنگونىِ سلسله امويان و پيروزىِ عباسيان و تسخير خلافت اسلامى توسط ابوالعباس سفاح، در سال 133 هجرى.

5. قيام علويان بنى‏الحسن (ع) بر ضد عباسيان و سركوب شدن آنان به دست منصور دوانيقى.

6. بهره‏جويىِ امام صادق (ع) از فرصت به دست آمده از نبرد ميان عباسيان و امويان، براى تشكيل حوزه علمىِ اسلامى و تربيت هزاران شاگرد در رشته‏ هاى فقه، تفسير و علوم قرآن، كلام، شيمى، تاريخ و غيره، در مدينه مشرفه.

7. فراخوانىِ امام صادق (ع) از مدينه به بغداد، توسط سفاح عباسى و زير نظر قرارگرفتن آن حضرت.

8. فراخوانىِ مجدد امام صادق (ع) از مدينه به بغداد، توسط منصور دوانيقى و اذيت و آزار آن حضرت.

9. وفات اسماعيل، پسر امام صادق (ع)، در سال 142 هجرى و اندوه فراوان آن حضرت در اين مصيبت.

10. رفتار نامناسب عاملان منصور دوانيقى، در مدينه، با امام صادق (ع) و بسيارى از علويان.

11. مبارزه علمى و فرهنگىِ امام صادق (ع) و ياران ايشان با مخالفان، ملحدان و مدعيان دروغين.

12. مسموميت امام صادق (ع) و شهادت آن حضرت، در سال 148 هجرى، به دستور منصور دوانيقى.

13. به خاك‏سپارى پيكر مطهر امام صادق (ع)، در قبرستان بقيع، در كنار قبر پدر، جد و عمويشان، امام حسن مجتبى (ع).

برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت عليهم السلام " تاليف سيد تقى واردى

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1399
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

زندگينامه امام زين العابدين (ع)

نام: على بن الحسين .

كنيه: ابوالحسن و ابومحمد.

القاب: زين العابدين، سيد الساجدين، سجّاد، زكىّ، امين و ذوالثفنات.

به خاطر عبادت زياد و سجده‏هاى طولانىِ امام زين العابدين (ع)، پينه‏اى در پيشانى‏اش بسته بود. از اين رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.

منصب: معصوم ششم و امام چهارم شيعيان.

تاريخ ولادت: نيمه جمادى الثانى سال 38.

در مورد تاريخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غير از تاريخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان يا نيمه جمادى الاولى يا هفتم شعبان و يا نهم شعبان ذكر كرده‏اند. در مورد سال ولادت آن حضرت نيز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كرده‏اند.

امام زين العابدين (ع) دو سال پيش از شهادت امير المؤمنين، على بن ابى‏طالب(ع) چشم به جهان گشود.

محل تولد:مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفته‏ اند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زيرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مى‏بردند.

نسب پدرى: امام حسين بن على بن ابى‏طالب (ع).

نام مادر: شهربانو، يا شاه زنان، دختر يزدگرد سوم، آخرين پادشاه از سلسله‏ساسانيان در ايران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر يا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختيار خويش، همسرىِ امام‏حسين (ع) را پذيرفت. اين بانوى بزرگ در ايام نوزادى امام زين العابدين(ع) درگذشت.

مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسين (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.

تاريخ و سبب شهادت: دوازدهم (يا هيجدهم يا بيست و پنجم) محرم سال 95 (يا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه وليد بن عبدالملك به آن حضرت خورانيد.

محل دفن: قبرستان بقيع، در مدينه مشرفه، در جوار قبر عمويش، امام حسن مجتبى (ع).

هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زين‏العابدين(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مى‏باشد.

همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.

فرزندان:

الف) پسران: 1. امام محمد باقر (ع). 2. زيد شهيد. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسين اكبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبيد الله. 8. سليمان. 9. حسن. 10. حسين اصغر. 11. على‏اصغر. 12. محمد اصغر.

ب) دختران 1. خديجه. 2. فاطمه. 3. عليّه. 4. ام كلثوم.

اصحاب و ياران :

اسامى تعداد زيادى از مؤمنان، شيعيان و محبان اهل بيت(ع) در زمره اصحاب و ياران امام زين العابدين (ع) آمده است كه در اين جا به نام برخى از آنان اشاره مى‏گردد:

1. جابربن عبدالله انصارى. 2. عامر بن واثله كنانى. 3. سعيد بن مسيّب. 4. سعيد بن جهان كنانى. 5. سعيد بن جبير. 6. محمد بن جبير. 7. ابو خالد كابلى. 8. قاسم بن عوف. 9. اسماعيل بن عبدالله بن جعفر.

10. ابراهيم بن محمد حنفيه. 11. حسن بن محمد حنفيه. 12. حبيب بن ابى ثابت. 13. ابو حمزه ثمالى. 14. فرات بن أحنف. 15. جابر بن محمد بن ابى بكر. 16. ايوب بن حسن. 17. على بن رافع. 18. ابو محمد قرشى.

19. ضحاك بن مزاحم. 20. طاوس بن كيسان. 21. حميد بن موسى. 22. أبان بن تغلب. 23. سدير بن حكيم. 24. قيس بن رمانه. 25. همام‏بن غالب (مشهور به فرزدق شاعر). 26. عبدالله برقى. 27. يحيى بن ام طويل.

 

زمامداران معاصر: 1. امير المؤمنين على بن ابى‏طالب (ع) (40-35 ق.). 2. امام حسن‏مجتبى (ع) (41-40 ق.). 3. معاوية بن ابى سفيان (60-35 ق.). 4. يزيد بن معاوية (64-60 ق.). 5. معاوية بن يزيد (64-64 ق.). 6. عبدالله بن زبير (73-64 ق.). 7. مروان بن حكم (65-64 ق.). 8. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.). 9. وليد بن عبدالملك (96-86 ق.).

از ميان زمامداران فوق، رديف‏هاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان بنى‏اميه و از تيره ابوسفيان، ششم از آل زبير و هفتم، هشتم و نهم از خاندان بنى‏اميه و از تيره حكم بن عاص هستند.از ميان آنان امام على بن ابى‏طالب(ع) دادگرترين و شايسته‏ترين فردى بود كه پس از پيامبر اكرم (ص) به زمامدارى مردم رسيد. زمامدارىِ كوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه حكومت‏هاى صالحى است كه پس از او پديد آمده و يا در آينده محقق مى‏گردند.

رويدادهاى مهم:

1. وفات شهربانو، مادر امام زين العابدين (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.

2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سيزده سالگىِ امام زين العابدين (ع).

3. همراهىِ امام زين العابدين (ع) با پدرش، امام حسين (ع)، در عدم بيعت با يزيدبن معاويه و حركت اعتراض‏آميز از مدينه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.

4. همراهىِ امام سجاد (ع) با كاروان حسينى در حركت از مكه به كربلا، درذى‏حجه سال 60 هجرى.

5. حضور امام زين العابدين در نهضت خونين كربلا، در سن 23 سالگى.

6. ابتلاى امام زين العابدين (ع) به بيمارىِ شديد، در روز عاشورا، و عدم توانايىِ جهاد در راه خدا.

7. تحمل مصيبت شهادت امام حسين (ع) و ياران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زين العابدين(ع) در روز عاشورا.

8. جنايت‏هاى لشكريان يزيد در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نيزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدن‏هاى شهدا و غارت و آتش زدن خيمه‏ها پس از شهادت امام‏حسين (ع)، در عصر عاشورا.

9. آغاز اسارت امام زين العابدين (ع) و ساير بازماندگان قافله حسينى به دست لشكريان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.

10. تحمل سختى‏ها و مشقت‏هاى امام زين العابدين(ع) و ديگر بازماندگان در اسارت، كوفه و شام.

11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجير و اسارت دشمنان بود.

12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور يزيد و تأثير شگفت آن بر شاميان.

13. بازگشت امام زين العابدين(ع) به همراه ساير بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدينة الرسول(ص).

14. حزن شديد و گريه‏هاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصيبت شهادت امام حسين(ع) و اهل بيت آن حضرت.

15. قيام مردم مدينه بر ضد يزيد بن معاويه و اخراج بنى اميه از اين شهر و وقوع نبردى خونين در اين واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.

16. شكست مقاومت اهالىِ مدينه در برابر لشكريان شام، و كشتار فجيع سپاهيان يزيد به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدينه، و محفوظ و مصون ماندن امام زين‏العابدين(ع) و خانواده او از اين كشتار.

17. قيام عبدالله بن زبير در مكه بر ضد بنى اميه و تصرف حجاز (مكه و مدينه) و برخى از سرزمين‏هاى اسلامى، در سال 64 هجرى.

18. فشار و سخت‏گيرىِ آل زبير بر خاندان اميرالمؤمنين و اهل بيت(ع).

19. قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى اميه براى خونخواهى از قاتلان امام حسين (ع).

20. مجازات قاتلان امام حسين (ع) توسط مختار بن ابى عبيده و شادمانىِ امام زين‏العابدين (ع) و ساير اهل بيت(ع) از كردار مختار.

21. شهادت امام زين العابدين (ع)، در دوازدهم (يا 18 و يا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسيله زهرى كه وليد بن عبدالملك به آن حضرت خورانيده بود.

22. به خاك سپردن بدن مطهر امام زين العابدين (ع)، در قبرستان بقيع، در جوار قبر عمويش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زير قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.

برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت عليهم السلام " تاليف سيد تقى واردى



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1415
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

زندگينامه امام حسين (ع)

نام: حسين بن علي .

در انجيل مسمى به «طاب» و در تورات به «شبير» است.

كنيه: ابوعبدالله و ابوعلى.

القاب: سيدالشهداء، سبط ثانى، سيّد شباب اهل الجنّة، سبط الأسباط، رشيد، وفىّ، طيّب، سيّد، زكىّ، مبارك و....

منصب: معصوم پنجم و امام سوم شيعيان.

تاريخ ولادت: سوم شعبان سال چهارم هجرى.

برخى مورخان روز تولد آن حضرت را پنجم شعبان دانسته‏اند. و برخى نيز سال تولد ايشان را سوم هجرى ذكر كرده‏اند.

محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى:اميرالمؤمنين، امام على بن ابى‏طالب بن عبدالمطلب (ع).

مادر: فاطمه زهرا(س)، دختر پيامبر اسلام (ص).

مدت امامت: از زمان شهادت برادرش، امام حسن مجتبى (ع)، در صفر سال 50 هجرى تا محرم سال 61، به مدت 10 سال.

تاريخ و سبب شهادت: بعد از ظهر روز دهم (عاشورا) محرم سال 61 هجرى به‏همراه تعدادى از نزديكان، ياران و اصحابش در سرزمين كربلا با شمشيرهاى بران لشكريان عمر بن سعد كه از سوى عبيداللّه بن زياد (والى كوفه) و يزيد بن معاويه (خليفه شام) به جنگ آن حضرت آمده بودند، با وضع فجيعى به شهادت رسيدند. شهادت آن حضرت در سن 57 سالگى بود.

محل دفن: كربلا، در سمت غربى رود فرات (كشور عراق كنونى).

همسران: 1. ليلى، دختر أبى مره ثقفى. 2. شهربانو، دختر يزدگرد سوم. 3. رباب، دختر امرأالقيس. 4. ام اسحاق، دختر طلحه تيمى. 5. قضاعيه (ام جعفر). 6. حفصه، دختر عبدالرحمن بن ابى بكر.

فرزندان: 1. امام زين العابدين (ع). 2. على اكبر، 3. جعفر. 4. عبدالله رضيع. 5.سكينه. 6. فاطمه.

از ميان فرزندان امام حسين (ع)، جعفر در زمان حيات پدرش وفات يافت و على‏اكبر و عبدالله (معروف به على‏اصغر) در كربلا شهيد شدند و نسل آن حضرت تنها از طريق امام زين‏العابدين (ع) زياد گرديد. برخى مورخان تعداد فرزندان امام‏حسين (ع) را با ذكر نام‏هاى على‏اصغر، محمد و زينب، نه نفر دانسته‏اند. همچنين در برخى كتب شيعه، دخترى به نام رقيه نيز براى آن حضرت ذكر شده كه در سن سه سالگى در ايّام اسارت در شام، از اندوه فراق پدرش وفات يافت.

اصحاب وياران :

ياران و اصحاب اباعبدالله الحسين (ع)، چه آنان كه قبل از شهادت آن حضرت وفات يافته‏اند و چه آنان كه پس از شهادت ايشان از دنيا رفته‏اند، بسيار زيادند. در اين جا تنها نام آنانى را كه در واقعه عاشورا به شرف شهادت نايل آمده‏اند، ذكر مى‏كنيم:

الف) بنى هاشم

1. عباس ‏بن على، (‏ابوالفضل العباس "ع"). 2. ابوبكربن على. 3. محمد اصغربن على. 4. عبدالله‏بن على. 5. عبدالله اصغر بن علي . 6. جعفربن على. 7. عمربن على. 8. عثمان بن على. 9. محمدبن عباس بن على. 10. عبدالله‏بن عباس بن على.

11. على بن حسين (على اكبر). 12. عبدالله رضيع (على اصغر). 13. ابراهيم بن حسين. 14. قاسم بن حسن. 15. ابوبكربن حسن. 16. عبدالله بن حسن. 17. بشربن حسن. 18. محمدبن عبدالله بن جعفر. 19. عون بن عبدالله بن جعفر. 20. عبيدالله بن عبدالله بن جعفر.

21. مسلم بن عقيل. 22. جعفربن عقيل. 23. جعفر بن محمد بن عقيل. 24. عبدالرحمان بن عقيل. 25. عبدالله اكبر بن عقيل. 26. عبدالله بن مسلم بن عقيل. 27. عون بن مسلم بن عقيل. 28. محمد بن مسلم بن عقيل. 29. محمدبن ابى سعيد بن عقيل. 30. احمدبن محمد هاشمى.

 

ب) غير بنى هاشم

31. ابراهيم بن حصين اسدى. 32. ابو حتوف بن حارث اسدى. 33. ابو عامر نهشلى. 34. ادهم بن اميه عبدى. 35. اسلم تركى. 36. امية بن سعد طائى. 37. انس بن حارث كاهلى. 38. انيس بن معقل اصبحى. 39. بريد بن خضير همدانى. 40. بشر بن عبدالله خضرمى. 41. بكربن حى تيمى. 42. جابربن حجاج تيمى. 43. جبلة بن حارث سلمانى. 44. جنادة بن حارث سلمانى. 45. جنادة بن كعب انصارى. 46. جون، غلام ابى ذر. 47. جوين بن مالك تميمى. 48. حارث بن امرئ القيس كندى. 49. حارث بن نبهان. 50. حباب بن حارث. 51. حباب بن عامر. 52. حبشى بن قاسم. 53. حبيب بن مظاهر اسدى. 54. حجاج بن بدر سعدى. 55. حجاج بن مسروق جعفى. 56. حرّبن يزيد رياحى. 57. حلاس بن عمرو راسبى. 58. حنظلة بن اسعد شبامى. 59. حنظلة بن عمرو شيبانى. 60. رافع، غلام مسلم ازدى. 61. زاهر بن عمرو كندى. 62. زهير بن بشر خثعمى. 63. زهير بن سليم ازدى. 64. زهير بن قيس بجلى. 65. زيادبن عريب. 66. سالم، غلام بنى مدينه. 67. سالم،غلام عامر عبدى.

68. سعد بن حارث انصارى. 69. سعد، غلام على‏بن ابى‏طالب(ع). 70. سعد، غلام عمروبن خالد. 71. سعيد بن عبدالله حنفى. 72. سلمان بن مضارب بجلى. 73. سليمان، غلام امام حسين(ع). 74. سواربن منعم نهمى. 75. سويد بن عمرو. 76. سيف بن حارث جابرى. 77. سيف بن مالك عبدى. 78. شبيب، غلام حارث جابرى. 79. شوذب، غلام بنى شاكر. 80. ضرغامة بن مالك. 81. عائذ بن مجمع. 82. عابس بن أبى شبيب شاكرى. 83. عامر بن حسان طايى. 84. عامر بن مسلم عبدى. 85. عباد بن مهجر جهنى. 86. عبدالاعلى بن يزيد كلبى. 87. عبدالرحمن ارحبى. 88. عبدالرحمن بن عبد ربّه. 89. عبدالرحمن بن عروه. 90. عبدالرحمن بن مسعود. 91. عبدالله بن ابى بكر. 92. عبدالله بن بشر خثعمى. 93. عبدالله بن عروه. 94. عبدالله بن عمير. 95. عبدالله بن يزيد عبدى. 96. عبيدالله بن يزيد عبدى. 97. عقبة بن سمعان. 98. عقبة بن صلت جهنى. 99. عمارة بن صلخب ازدى. 100. عمران بن كعب اشجعى. 101. عمار بن حسان طائى. 102. عمار بن سلامه دالانى. 103. عمرو بن عبدالله جندعى.

104. عمروبن خالد ازدى. 105. عمرو بن خالد صيداوى. 106. عبدالله بن بقطر. 107. عمرو بن قرظه. 108. عمرو بن مطاع. 109. عمرو بن جناده. 110. عمرو بن ضبيعه. 111. عمروبن كعب (ابوثمامه صائدى). 112. قارب، غلام امام حسين (ع). 113. قاسط بن زهير. 114. قاسم بن حبيب ازدى. 115. كردوس تغلبى. 116. كنانة بن عتيق. 117. مالك بن ذودان. 118. مالك بن عبدالله جابرى. 119. مجمع جهنى. 120. مجمع بن عبيدالله. 121. محمد بن بشير حضرمى. 122. مسعود بن حجاج. 123. مسلم بن عوسجه اسدى. 124. مسلم بن كثير ازدى. 125. مسقط بن زهير تغلبى. 126. منحج، غلام امام حسين (ع). 127. موقع بن ثمامه اسدى. 128. نافع بن هلال جملى. 129. نصر، غلام اميرالمؤمنين، على (ع). 130. نعمان بن عمرو راسبى. 131. نعيم بن عجلان. 132. واضح رومى. 133. وهب بن حباب كلبى. 134. يزيد بن ثبيط كلبى. 135. يزيد بن زياد كندى. 136. يزيد بن مغفل جعفى. 137. قيس بن مسهر صيداوى. 138. هانى بن عروه. 139. عبدالله بن عفيف ازدى.

 

اصحاب امام حسين (ع) بهترين ياران اهل بيت (ع) بودند؛ چه اين كه آنان دست از اهل و عيال خود كشيده و به يارىِ امامشان شتافتند و در معركه نبرد، پيش‏مرگ رهبر خود شدند. با اين كه امام حسين (ع) در شب عاشورا بيعت خويش را از همه بازستاند و آنان را براى بازگشت مخيّر ساخت، اما آنان با نشاط و روحيه‏اى وصف‏ناپذير ايستادگى كرده و گفتند: اگر ما را هفتاد بار بكشند، بدنمان را آتش بزنند و دوباره زنده كنند، دست از يارى تو نكشيده و از تو جدا نمى‏شويم. آرى، همين عشق و ايثار بود كه تعداد اندك آنان را در برابر سپاه مسلح و مجهز سى هزار نفره عمر بن سعد، از بامداد تا عصر روز عاشورا، پايدار نگاه داشت.

زمامداران معاصر: 1. پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، (11-1ق.). 2. ابوبكر بن أبى قحافه (13-11ق.). 3. عمر بن خطاب (23-13ق.). 4. عثمان بن عفان (35-23ق.). 5. اميرالمؤمنين، على بن ابى‏طالب (ع)، (40-35ق.). 6. امام حسن مجتبى (ع)، (41-40ق.). 7. معاوية بن ابى سفيان (60-35ق.). 8. يزيد بن معاويه (64-60ق.).

سه تن از زمامداران فوق، يعنى پيامبر اسلام (ص)، اميرالمؤمنين (ع) و امام حسن مجتبى (ع)، به امام حسين (ع) علاقه و محبّت شديدى داشتند و آن حضرت نزد آنان از جايگاه ويژه‏اى برخوردار بود. امام حسين (ع)، كه دخترزاده و سبط ثانى پيامبر اكرم (ص) بود، به همراه برادرش، امام حسن مجتبى (ع) در دامن پيامبر(ص) رشد و نمو كرد و هر دو از آغاز زندگانى خويش از سرچشمه وحى و رسالت سيراب شدند. آنان به دلالت آيه مباهله، از فرزندان پيامبر(ص) محسوب مى‏گردند.

پيامبر اكرم (ص) بارها با گفتار و كردار خويش، شدت محبت خود به امام حسن(ع) و امام حسين (ع) را به صحابه گوشزد نمود و آنان را به دوستى اين دو ريحانه بهشت فراخواند. از آن حضرت نقل شده است كه درباره امام حسن و امام حسين (ع) فرمود:

اَللَّهُمَ اِنّى اَحَبُّهُما فَاَحِبِّهُما وَاَحِّبَ مَنْ يُحِبِّهُما. (1)

بارخدايا! من آن دو را دوست دارم، پس تو هم آنان را دوست بدار و با كسى كه با آنان دوستى كند، دوست باش.

اما خلفاى بنى‏اميه (معاويه و فرزندش‏يزيد) به‏مقام معنوىِ امام حسين(ع) و نزديكى‏اش به پيامبراسلام(ص) رشك برده و در پنهان و آشكار با وى دشمنى مى‏كردند و سرانجام نيز آن‏حضرت را در سرزمين كربلا با وضع فجيعى به‏شهادت رساندند.

رويدادهاى مهم:

1. تحمل مصيبت رحلت جدّش، پيامبر اسلام(ص)، در سال يازدهم هجرى.

2. فشارهاى روانى مخالفان بر پدر و مادرش، پس از رحلت پيامبر اسلام (ص).

3. تحمل مصيبت شهادت مادرش، فاطمه زهرا(س)، در سال يازدهم هجرى.

4. همراهى با پدرش، امام على (ع)، در تصدىِ خلافت اسلامى و حضور در جنگ‏هاى جمل، صفين و نهروان.

5. تحمل مصيبت شهادت پدرش، امام على (ع)، در محراب مسجد كوفه، در 21رمضان سال چهلم هجرى.

6. انتخاب برادرش، امام حسن مجتبى(ع) به خلافت امت اسلامى، پس از شهادت اميرالمؤمنين(ع).

7. خيانت سران نظامى و قومى و سپاهيان به امام حسن مجتبى (ع) و صلح اجبارى آن حضرت با معاويةبن ابى سفيان، در جمادى الاول سال 41 هجرى.

8. تحمل مصيبت شهادت برادرش، امام حسن مجتبى(ع)، در سال 50 هجرى.

9. نامه شيعيان بصره و كوفه به امام حسين (ع) پس از شهادت امام حسن مجتبى(ع) براى دعوت به رهبرى قيام عليه معاوية بن ابى سفيان و عدم پذيرش امام حسين(ع) به خاطر پايبندى به صلحنامه امام حسن مجتبى (ع).

10. هلاكت معاويةبن ابى سفيان و جانشينى فرزندش، يزيد بر منصب خلافت، در رجب سال شصت هجرى.

11. نامه شديد اللحن يزيد به والىِ مدينه، وليد بن عتبه، مبنى بر گرفتن بيعت از مردم، به ويژه ابا عبدالله الحسين(ع).

12. امتناع امام حسين(ع) از بيعت با يزيد بن معاويه و خروج از مدينه به همراه خاندن خود، در آخرين روزهاى رجب سال شصت هجرى.

13. ورود امام حسين (ع) به مكه معظمه، در سوم شعبان سال شصت هجرى، و اقامت در آن‏جا تا هشتم ذى حجه همان سال (به مدت چهار ماه و پنج روز).

14. جنبش سران و بزرگان شيعه در كوفه و دعوت آنان از امام حسين(ع) براى ورود به كوفه و رهبرىِ قيام عليه يزيد.

15. فرستادن مسلم بن عقيل به كوفه از سوى امام حسين(ع)، براى فراهم آوردن زمينه قيام بر ضد امويان.

16. ورود مسلم بن عقيل به كوفه، در پنجم شوال سال شصت هجرى، و بيعت بيش از هجده هزار نفر از شيعيان با او.

17. نامه طرفداران بنى اميه در كوفه به يزيد بن معاويه و آگاهى او از ورود مسلم‏بن عقيل و قيام شيعيان.

18. فرستادن يزيدبن معاويه عبيدالله بن زياد را به كوفه، براى نابودىِ قيام شيعيان.

19. نامه امام حسين(ع) به رؤساى پنج قبيله بزرگ بصره و دعوت آنان به قيام عليه امويان.

20. استجابت چهار قبيله بصره از قبايل بصره از دعوت اباعبدالله الحسين(ع) و اعلام يارى آن حضرت.

21. خروج امام حسين (ع) از مكه معظّمه به عزم كوفه، در هشتم ذى حجه سال شصت هجرى.

22. نبرد مسلم بن عقيل با لشكريان عبيدالله بن زياد در كوفه و شهادت وى و هانى بن عروه در اين واقعه، در نهم ذى حجه سال شصت هجرى (روز عرفه).

23. برخورد قافله امام حسين (ع) با لشكريان حربن يزيد تميمى، در حوالىِ كوه «ذوحسم» و رفتار نيكوى اباعبدالله الحسين(ع) با لشكريان حر.

24. رسيدن نامه عبيدالله بن زياد، حاكم كوفه به دست حربن يزيد، مبنى بر سخت‏گيرى بر امام حسين(ع) و استقرار آن حضرت در بيابان خشك و بى آب.

25. ورود قافله امام حسين (ع) به كربلا و نزول در آن مكان، در تاريخ دوم محرم سال 61 هجرى، و استقرار لشكريان حربن يزيد در برابر آنان.

26. واگذارى فرماندهى سپاه كوفه به عمربن سعد، توسط عبيدالله بن زياد، والى كوفه.

27. ورود عمر بن سعد به همراهى چهار هزار مرد جنگى به كربلا براى مبارزه با امام حسين(ع).

28. تجمع بيش از سى هزار مرد جنگى در كربلا براى نبرد با لشكريان امام حسين(ع).

29. آمادگى لشكريان عمر بن سعد براى نبرد با امام حسين(ع)، در روز نهم محرم سال 61 (روز تاسوعا) و درخواست مهلت امام حسين(ع) از عمربن سعد، در شب عاشورا.

30. فرماندهى امام حسين(ع) و آرايش سپاه اندك خويش، در روز عاشورا، به سه بخش ميمنه، به فرماندهىِ زهير بن قين، ميسره، به فرماندهىِ حبيب بن مظاهر، و پرچمدارى در قلب سپاه توسط عباس بن على (ع).

31. پشيمانى حر و خروجش از سپاه عمر بن سعد و پيوستن به سپاه امام حسين(ع) و طلب بخشش از آن حضرت.

32. آغاز نبرد گروهى بين سپاهيان امام حسين (ع) و سپاهيان عمر بن سعد، و كشته شدن قريب پنجاه نفر از ياران امام حسين (ع)، در ميدان نبرد.

33. خطبه‏هاى مكرر امام حسين (ع) براى سپاهيان عمر بن سعد، براى پيش‏گيرى از جنگ و خون‏ريزى.

34. مبارزه فردىِ ياران و اصحاب امام حسين (ع) با سپاهيان عمر بن سعد، و شهادت مظلومانه و قهرمانانه يكى پس از ديگرىِ آنان.

35. مبارزه امام حسين (ع) با سپاهيان سياه‏دل عمر بن سعد، و كشته شدن آن حضرت در ميدان نبرد، به دست شمر بن ذى الجوشن (لعنة الله عليه).

36. جدا كردن سرهاى شهيدان كربلا و غارت لباس‏ها و ابزارهاىِ شخصىِ آنان به دست سپاهيان عمر بن سعد.

37. اسب دوانى بر بدن‏هاى شهيدان كربلا توسط سپاهيان عمر بن سعد.

38. غارت خيمه‏ها و اسباب و وسايل شخصىِ بازماندگان قافله حسينى و به آتش كشيده شدن خيمه‏هاى آنان به دست لشكريان عمر بن سعد.

39. دفن كشته‏هاى سپاهيان يزيد به دست عمّال عمر بن سعد، و عريان گذاشتن بدن‏هاى شهيدان در سرزمين گرم كربلا.

40. اسير و آواره كردن باز ماندگان قافله حسينى (زنان، كودكان و امام زين‏العابدين(ع)) و حركت دادن آنان از كربلا به كوفه و از كوفه به شام، توسط سپاهيان عمر بن سعد.

41. به خاك سپرده شدن بدن‏هاى شهيدان كربلا به دست گروهى از قبيله بنى اسد، در روز سيزدهم محرم سال 61 هجرى.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1503
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

نام: حسن بن علي .

كنيه: ابو محمد.

نام و كنيه آن حضرت را پيامبر اكرم (ص) تعيين فرمودند.

القاب: مجتبى، سيّد، سبط، زكى، تقى، حجت، برّ، امين، زاهد و طيّب.

منصب: معصوم چهارم، امام دوم شيعيان و پنجمين خليفه اسلامى.

تاريخ ولادت: نيمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى. برخى نيز تولد آن حضرت را سال دوم هجرى دانسته‏اند. او نخستين فرزند اميرالمؤمنين (ع) و فاطمه زهرا (س) است.

محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى‏كنونى).

نسب پدرى: اميرالمؤمنين، امام على بن ابى‏طالب بن عبدالمطلب.

مادر: فاطمه زهرا، دختر پيامبر (ص).

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، اميرالمؤمنين(ع)، در رمضان سال چهلم تا صفر سال پنجاه هجرى، به مدت 10 سال.

از اين مدت، هفت ماه و 24 روز را عهده‏دار امر خلافت مسلمين بود و سپس طى صلحى، آن را به معاوية بن ابى سفيان واگذار كرد.

تاريخ و سبب شهادت: 28 صفر سال پنجاه هجرى، در سن 47 سالگى، به‏وسيله زهرى كه همسرش، جعدة بنت اشعث، به تحريك معاوية بن ابى سفيان، به آن حضرت خورانيده بود، پس از چهل روز مسموميت و بيمارى، به شهادت نايل آمد.

محل دفن: قبرستان بقيع، در مدينه منوّره، در كنار قبر جدّه‏اش، فاطمه بنت اسد.

همسران: 1. ام بشير بنت ابى مسعود. 2. خوله بنت منظور. 3. ام اسحاق بنت طلحه. 4. سلمى بنت امرء القيس. 5. جعده بنت اشعث. 6. ام كلثوم بنت فضل بن عباس. 7. هند بنت عبدالرحمن بن ابى بكر.

فرزندان:

الف) پسران: 1. زيد. 2. حسن مثنى. 3. عمر. 4. قاسم. 5. عبدالله. 6. عبدالرحمن. 7. ابوبكر. 8. حسين اثرم. 9. طلحه.

ب) دختران: 1. ام حسن. 2. ام حسين. 3. فاطمه. 4. ام سلمه. 5. ام عبداللّه. 6. رقيه. برخى مورخان تعداد فرزندان امام حسن (ع) را بيش از اين مى‏دانند؛ اما همگى اتفاق دارند كه نسل آن حضرت، تنها از طريق حسن مثنى و زيد ادامه يافته است. از ميان فرزندان امام حسن (ع) چهار تن در سرزمين كربلا، در ركاب عمويشان، امام حسين(ع) به شهادت رسيده و يكى از آنان (حسن مثنى) نيز در آن معركه به شدت زخمى شد و سپس بهبودى يافت.

اصحاب و ياران:

1. ابراهيم بن مالك اشتر. 2. عبداللّه بن عباس. 3. ابو ثمامه صيداوى. 4. جابر بن عبدالله انصارى. 5. جارية بن قدامه. 6. جبلة بن على شيبانى. 7. حبيب بن مظاهر اسدى. 8. حذيفة بن اسيد غفارى. 9. رفاعة بن شداد. 10. سعيد بن قيس همدانى. 11. قيس بن سعد انصارى.

12. سعيد بن مسعود ثقفى. 13. سليم بن قيس هلالى. 14. صعصعة بن صوحان عبدى. 15. عامر بن واثله كنانى. 16. عمر بن ابى سلمه. 17. كميل بن زياد نخعى. 18. ابو مخنف، لوط بن يحيى. 19. مسيّب بن نجبه فزارى. 20. ميثم بن يحيى تمّار. 21. سعد بن مسعود ثقفى.

 

زمامداران معاصر:

1. پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص) (11-1 ق.).

2. ابى بكر بن ابى قحافه (13-11 ق.).

3. عمر بن خطاب (23-13 ق.).

4. عثمان بن عفان (35-23 ق.).

5. اميرالمؤمنين، على بن ابى‏طالب (ع) (40-35 ق.).

6. معاوية بن ابى سفيان (60-35 ق.).

از ميان زمامداران فوق، پيامبر اسلام (ص) و اميرالمؤمنين (ع) علاقه و محبّت ويژه اى به امام حسن (ع) داشتند. سخنان و سيره عملىِ پيامبر اسلام(ص) با امام‏حسن و برادرش، امام حسين(ع) گوياى شدت محبّت آن حضرت به اين دو بزرگوار بوده است كه مورخان و محدثان اهل سنّت و شيعه، آنها را به طور متواتر نقل كرده‏اند؛ از جمله، پيامبر اكرم (ص) درباره آنان فرمود:

«اَلْحَسَنُ و اَلْحُسَيْنُ سِيِّدا شَبابِ اَهْلَ الْجَنَّةِ»(1) و «رَيْحانَتاىَ مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ»(2) و «هذانِ اِبْناىَ وَاِبْنا اِبْنَتىَّ، اَللَّهُمَّ اِنّكَ تَعْلم اِنّى اُحِبّهُهُما فَأحِبَّهُما»(3).

و در جاى ديگر فرمود:

مَنْ اَحبَّ الْحَسَنَ وَ الحُسَيْنَ أحَبَبتُهُ وَمَنْ اَحْبَبْتُهُ اَحبَّهُ اللّهُ، وَمَنْ اَحَبَّهُ اللَّهُ اَدْخَلَهُ الْجَنّةَ، وَمَنْ اَبْغَضَهُما اَبْغَضْتُهُ وَمَنْ اَبْغَضْتُهُ اَبْغَضَهُ اللَّهُ وَمَن أبْغَضَهُ اللّهُ اَدْخَلَهُ النار.(4)

همچنين درباره امام حسن (ع) فرمود: «حَسَنٌ مِنّي وَاَنَا مِنْهُ اَحَبَّ اللّهُ مَنْ اَحَبَّهُ».(5)

حضرت على (ع) نيز امام حسن (ع) را در همه امور كمك‏كار و در كنار خود داشت. وصيت‏هاى آن حضرت به امام حسن (ع) معروف و مشهور است و در نهج‏البلاغه به تفصيل نقل شده است. آن حضرت به خاطر فضيلت‏ها و ارزش‏هايى كه در وجود امام حسن(ع) سراغ داشت، وى را وصى و جانشين و امام پس از خود معرفى كرد. در اين باره ادله و حجت‏هاى بسيارى در دست است؛ از جمله، روايتى است از سليم بن قيس هلالى كه گفت:

شَهِدْتُ اَميرَالمُؤمِنينَ(ع) حينَ اَوْصى‏ اِلى‏ اِبْنِهِ الْحَسَن وَاَشْهَدَ عَلى‏ وَصيّتِهِ الْحُسَيْنَ وَمُحَمّداً وَجَميعَ وُلْدِهِ ورُؤَساءَ شيعَتِهِ وَاَهْلَ بَيْتِهِ. ثُمَّ دَفَعَ اليْهِ الْكِتابَ وَالسَّلاحَ وَقالَ لَهُ: يا بُنىّ أمَرَني رَسُولُ اللّه (ص) اَنْ اَوْصى‏ اِلَيْكَ وَاَدْفَعُ اِلَيكَ كُتُبى وَسَلاحي كَما اَوْصى‏ اِلَىَّ وَدَفَعَ اِلىّ كُتُبَهُ وَسَلاحَهُ، وَاَمرني اَنْ آمُرَكَ اِذا حَضَرَكَ الْمَوْتَ أنْ تَدْفَعَها اِلى‏ اَخيكَ الَحُسَيْنَ....(6)

سليم بن قيس گفت: من شاهد بودم آن زمانى را كه اميرالمؤمنين (ع) به فرزندش، امام حسن (ع) وصيت نمود و بر اين وصيت، تمام فرزندان خويش، از جمله امام حسين، محمد بن حنفيه و رؤساى شيعه و اهل بيت خويش را گواه گرفت. سپس ودايع امامت، مانند كتاب و سلاح، را به امام حسن (ع) داد و به وى گفت: اى فرزندم! پيامبر گرامى (ص) به من دستور داد تا به تو وصيت كنم، سلاح و كتابم را به تو بدهم، همان طورى كه او به من وصيت كرد. آن حضرت به من دستور داد تا تو را امر نمايم به اين كه هرگاه مرگ تو را فرا گيرد، آنها را به برادرت، حسين (ع) تحويل دهى (و امامت را به وى بسپار)

سه خليفه اوّل نيز با آن حضرت رفتارهاى مناسبى داشته و با ديده احترام مى‏نگريستند؛ اما معاويه، كه پس از شهادت اميرالمؤمنين، على (ع) خود را خليفه بلامنازع مسلمانان مى‏پنداشت، با مكر و حيله، ياران و بزرگان قوم را از اطراف امام حسن (ع) دور كرده و آن حضرت را در ميدان سياست و حكومت تنها گذاشت.

امام حسن (ع) گرچه تلاش زيادى نمود تا در برابر تهاجم سنگين سياسى و نظامىِ معاويه از خلافت به حق خويش دفاع كند، اما با خيانت بسيارى از سردمداران و كوتاهى سران اقوام و طوايف، آن حضرت با تعداد اندكى از شيعيان، تنها مانده و ناچار به صلح با معاويه شد. معاويه با اين كه صلح‏نامه را با گواهى برخى از صحابه پيامبر (ص) امضا كرده بود، اما به آن پاى‏بند نبوده و بر خلافش عمل نمود؛ از جمله، براى قتل امام حسن (ع) مكر انديشيد و همسر آن حضرت را به مسموم و شهيد نمودن ايشان وادار ساخت.

رويدادهاى مهم:

1. از دست دادن جدّش، پيامبر اسلام (ص)، در سال يازدهم هجرى.

2. فشارهاى روانى مخالفان بر پدر و مادرش، پس از رحلت پيامبر اسلام (ص).

3. از دست دادن مادر خود، فاطمه زهرا (س)، در سال يازدهم هجرى.

4. حضور در برخى از جنگ‏هاى مسلمانان عليه مشركان، در عصر خليفه دوم و خليفه سوم.

5. ايجاد مهمان‏پذير (مضيف) براى پذيرايى از مهمانان و مستمندان.

6. آبرسانى به خليفه سوم، عثمان بن عفّان (كه در محاصره انقلابيون مسلمان قرار داشت).

7. همراهى با پدرش، حضرت على (ع)، در تصدىِ خلافت اسلامى، پس از كشته شدن عثمان بن عفّان به دست انقلابيون.

8. فرماندهىِ لشكر در جنگ‏هاى جمل، صفين و نهروان، در ركاب حضرت على(ع).

9. از دست دادن پدرش، حضرت على (ع)، در 21 رمضان سال 40 هجرى.

10. تصدىِ غسل، نماز و دفن پيكر امام على (ع) و پنهان نمودن قبرش از چشم مردم.

11. بيعت مردم با امام حسن (ع) در مسجد كوفه، پس از شهادت اميرالمؤمنين، على (ع).

12. تصدىِ خلافت اسلامى، در 21 رمضان سال 40 هجرى.

13. مكاتبات و ارسال پيام‏ها ميان امام حسن (ع) و معاويه.

14. اعدام شدن دو جاسوس معاويه، در كوفه و بصره به فرمان امام حسن (ع).

15. اعلان جنگ معاويه عليه امام‏حسن(ع) و حركت لشكريان شام به سوى كوفه.

16. اعلان آماده‏باش سپاهيان امام حسن (ع) و تهيه مقدمات جنگ در شهرها.

17. خيانت برخى از فرماندهان سپاه امام حسن (ع) و پيوستن به سپاه معاويه.

18. زخمى شدن امام حسن مجتبى (ع) در ساباط مدائن به دست جراح بن سنان (يكى از منافقان فرقه خوارج).

19. افزايش توان نظامى و روحى سپاه معاويه و كاهش تدريجىِ سپاهيان امام‏حسن(ع).

20. پذيرش صلح تحميلى با معاويه و واگذارى خلافت اسلامى به وى در جمادى الاوّل (يا ربيع الأول) سال 41 هجرى.

21. تعهد معاويه بر مفاد صلحنامه امام حسن (ع) و نقض آن، پس از سيطره كامل بر شهرهاى اسلامى.

22. بازگشت امام حسن (ع) و خاندان اميرالمؤمنين(ع) از كوفه به مدينه مشرفه.

23. دسيسه معاويه در بيعت گرفتن از مردم براى ولايت عهدىِ فرزندش، يزيد و واهمه او از امام حسن (ع).

24. تحريك و فريب جعده بنت اشعث كندى، همسر امام حسن (ع)، توسط معاويه براى كشتن امام حسن (ع) به طور پنهانى.

25. مسموميت امام حسن (ع) به دست همسرش، جعده بنت اشعث كندى و شهادت آن حضرت پس از چهل روز بيمارى، در 28 صفر سال پنجاه هجرى، در مدينه مشرفه.

26. ممانعت عايشه، همسر پيامبر (ص)، مروان و هواداران بنى‏اميّه از دفن پيكر امام حسن (ع) در كنار مرقد مطهر پيامبر اكرم (ص).

27. دفن امام حسن(ع) درقبرستان بقيع، در جوار مرقد جده‏اش، فاطمه بنت‏اسد(س).



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1564
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

زندگينامه امام علي بن ابي طالب (ع(

نام: على بن ابي طالب.

كنيه: ابوالحسن، ابوالحسين، ابو تراب، ابو السبطين و الريحانتين.

ألقاب: اميرالمؤمنين، سيّد الوصيين، سيّد المسلمين، سيّد الأوصياء، سيّد العرب، خليفة رسول الله، امام المتّقين، يعسوب المؤمنين، صهر رسول الله، حيدر، مرتضى، وصى، و... .

منصب: معصوم دوم و امام اوّل شيعيان و خليفه چهارم مسلمانان.

تاريخ ولادت: سيزده رجب سال 30 عام الفيل، 23 سال پيش از هجرت پيامبر اسلام (ص)

محل تولد: مكه معظّمه، داخل كعبه، در بيت الله الحرام (در سرزمين كنونى عربستان سعودى)

تولد در خانه كعبه، فضيلتى است مخصوص حضرت على (ع)، و خداى متعال، تنها به وى چنين امتيازى را كرامت نموده است. نه پيش

از او و نه پس از او، براى هيچ فردى چنين فضيلتى محقق نشده است.

نَسبَ پدرى: ابى طالب (عبد مناف) بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف.

حضرت ابوطالب (ع) پس از پدرش، عبدالمطلب، به مدت 44 سال كفيل و پشتيبان حضرت محمد (ص) بود و در ظهور و گسترش اسلام

كمك‏هاى شايانى به آن حضرت نمود و ايشان را از گزند و كيد و كين قريش در امان داشت و بهتر از فرزندان خويش از او حمايت كرد.

مادر: فاطمه بنت اسد بن هاشم.

حضرت على (ع) و برادرانش نخستين هاشميانى بودند كه از پدر و مادر هاشمى تولد يافتند. مادرش (فاطمه بنت اسد) از بانوان بزرگ

صدر اسلام و از نخستين زنانى بود كه پس از خديجه كبرى (س) به پيامبر اسلام (ص) ايمان آورد. حضرت محمد(ص) از سن هشت

سالگى در دامن پرمهر اين بانوى مجلّله تربيت يافت و بيش از چهل سال از خدمات و حمايت‏هاى او بهره‏مند بود. وى در اين مدت نقش

مادر پيامبر (ص) را بر عهده داشت.

فاطمه بنت اسد به همراه خاندان پيامبر اكرم به مدينه مهاجرت كرد و در همان جا وفات يافت. پيامبر اكرم (ص) در وفات او اندوهگين

شده و با دست خود و با پيراهن خود، او را كفن كرد و بر وى نماز خواند و به خاك سپرد. سپس ولايت فرزندش، على (ع( را بر وى

تلقين فرمود و اين دعا را در حقش از خداى منان مسئلت نمود:

اللّهُ الَّذى يُحْيي وَيُميتُ وَهُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ اِغْفِرْ لِأُمّي فاطِمَةَ بِنْتَ اَسَدٍ، وَلَقِّنها حُجَّتها، وَوسّعْ عَلَيْها مَدْخَلَها، بِحَقِّ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ وَالْاَنْبِياءِ الَّذينَ مِنْ قَبْلي فَاِنَّكَ اَرْحَمُ الرَّاحمينَ.(1)

مدت امامت: از زمان رحلت پيامبر اكرم (ص)، در 28 صفر سال يازدهم هجرى تا 21 رمضان سال 40 هجرى، به مدت 30 سال، كه در

پنج سال آخر زندگى خلافت مسلمانان را نيز بر عهده داشت.

تاريخ و سبب شهادت: 21 رمضان سال 40 هجرى، بر اثر ضربت شمشير مسمومى كه عبدالرحمن بن ملجم مرادى (از بازماندگان خوارج

نهروان) در شب 19 رمضان بر فرقش فرود آورده بود.

محل دفن: نجف اشرف، در سرزمين عراق.

نظر به اين كه حضرت على (ع) از خباثت باطن بنى اميّه و خوارج عصر خويش آگاه بود، سفارش كرد محل قبرش پنهان بماند تا مورد

اهانت و هتك حرمت دشمنان قرار نگيرد. به همين دليل، قبر شريف ايشان تا عصر خلافت منصور عباسى مخفى بود و در آن زمان، امام

جعفر صادق (ع) آن را آشكار ساخت و مزار شيعيان و عدالت جويان جهان قرار داد.

همسران: 1. فاطمه زهرا، دختر رسول اللّه (ص)، 2. أمامه بنت أبى العاص، 3. خوله حنفيه 4. امّ البنين بنت حزام، 5. أسما بنت عميس،

6. ليلى بنت مسعود، 7. ام‏سعيد بنت عروه، 8. محياة بنت امرء القيس. و چند ام ولد.

اميرالمؤمنين على (ع) تا هنگامى كه فاطمه زهرا (س) زنده بود، همسر ديگرى برنگزيد. نخستين بانويى كه افتخار همسرى آن حضرت،

پس از شهادت فاطمه زهرا(س) را پيدا كرد، أمامه دختر ابى العاص بود كه بنا به سفارش فاطمه زهرا(س) پا به خانه حضرت على (ع)

نهاد. مادر أمامه، زينب، دختر رسول اللّه (ص) و خواهر اعيانىِ (پدر و مادرى) فاطمه زهرا (س) بود.

به هنگام شهادت امام على (ع) در 21 رمضان سال 40 هجرى، چهارتن از همسران عقدىِ ايشان (به نام‏هاى: امامه، اُمّ البنين، اسماء،

ليلى) در قيد حيات بودند.

فرزندان: الف) پسران: 1. امام حسن‏مجتبى، 2. امام‏حسين، 3. محمد حنفيه، 4. عبدالله(اكبر)، 5. ابوبكر (محمد اصغر)، 6. عباس، 7.

عثمان، 8. جعفر، 9. عبداللّه (اصغر)، 10. يحيى، 11، عون، 12. عمر )أطرف)، 13. محمد اوسط، 14. محسن (كه به عقيده شيعيان،

پيش از تولد، در رحم مادرش، فاطمه زهرا (س) سقط شد(.

ب) دختران: 1. زينب كبرى، 2. ام‏كلثوم كبرى، 3. رقيه، 4. ام الحسن، 5. رمله كبرى، 6. رمله صغرى، 7. ام هانى، 8. ميمونه، 9.

فاطمه، 10. زينب صغرى، 11. ام‏كلثوم صغرى، 12. أمامه، 13. خديجه، 14. ام كرام، 15. ام سلمه، 16. ام جعفر، 17. جمانه، 18. نفيسه.

ميان تاريخ نگاران، در مورد تعداد فرزندان امام على (ع) اختلاف نظر وجود دارد. برخى تعداد آنان را بيش از آنچه ذكر شد و برخى

كمتر از اينان نقل كرده‏اند؛ اما همگى در اين باره متفقند كه نسل آن حضرت (ع) تنها از پنج فرزند استمرار يافت: امام حسن (ع)، امام

حسين (ع)، محمد حنفيه، ابوالفضل العباس و عمر أطرف. و ساير فرزندان ذكور آن حضرت، بدون نسل بودند.

اصحاب وياران: تعداد اصحاب و ياران اميرالمؤمنين (ع) بى شمار است. اسامى برخى از آنان در تاريخ ثبت شده و نام بسيارى از آنان را

كه خالصانه در تقويت و تحكيم حكومت عدل اسلامىِ آن حضرت تلاش نموده و در اين راه سر و جان باختند، جزخداى دانا كسى نمى‏داند.

در اينجا به نام برخى از اصحاب برجسته آن حضرت اشاره مى‏كنيم:

1. اصبغ بن نباته. 2. اويس قرنى. 3. حارث بن عبدالله همدانى. 4. حجر بن عدى. 5. رشيد هجرى. 6. زيد بن صوحان عبدى. 7. سليمان بن صرد خزاعى. 8. سهل بن حنيف. 9. صعصعة بن صوحان عبدى. 10. ابوالأسود دوئلى. 11. عبدالله بن عباس. 12. عبدالله بن بديل. 13. عبدالله بن جعفر. 14. عبدالله بن خبّاب. 15. عبدالله بن أبى طلحه. 16. عثمان بن حنيف. 17. عدى بن حاتم. 18. عقيل بن ابى طالب.

19. عمروبن حمق خزاعى. 20. قنبر. 21. كميل بن زياد. 22. مالك بن حارث نخعى. 23. محمد بن ابى بكر. 24. محمد بن أبى حذيفه. 25. ميثم بن يحيى تمار. 26. هاشم مرقال. 27. ابو ايّوب انصارى. 28. عبيدالله بن ابى رافع. 29. مقدادبن عمرو. 30. قيس بن سعد. 31. شريح بن هانى. 32. احنف بن قيس. 33. سعيد بن قيس. 34. مغيرة بن نوفل. 35. جعدة بن هبيره. 36. ابراهيم بن مالك اشتر.

37. هرم بن حيان. 38. ابوطفيل كنانى. 39. ابو هيثم بن تيهان. 40. ابو ثمامه صيداوى. 41. ابوذر غفارى. 42. ابو رافع. 43. ابو سعيد سعد بن مالك. 44. ابو عمره انصارى. 45. جابربن عبدالله انصارى. 46. جارية بن قدامه تميمى. 47. جندب بن عبدالله ازدى. 48. حبيب بن مظاهر. 49. حذيفة بن يمان. 50. رفاعة بن شداد. 51. سلمان فارسى. 52. سليم بن قيس. 53. محمد بن جعفر طيار. 54. خبّاب بن اَرَت.

 

زمامداران معاصر: 1. پيامبر اسلام حضرت محمد(ص)(1 - 11ق). 2. ابوبكر بن أبى قحافه (11- 13 ق.(. 3. عمربن خطاب (13- 23ق.(. 4. عثمان بن عفّان (23- 35 ق.(. 5. معاوية بن ابى سفيان (35- 60 ق.(.

پيش از هجرت پيامبر اكرم (ص) به همراهى اميرالمؤمنين على (ع) و ساير مسلمانان از مكه به مدينه، در شهر مكه و نواحى حجاز، حكومت واحدى نبود و تشكيلات سياسى أعراب، به قبيله و طايفه محدود مى‏شد. به همين دليل، نمى‏توان حاكم نام دارى را پيش از تشكيل حكومت اسلامى در مدينة الرسول، معرفى كرد. زمامداران ياد شده، همگى پس از هجرت پيامبر (ص)، زمام امور را بر عهده گرفتند.

روابط پيامبر اسلام (ص) با امير المؤمنين، على (ع)

ميان پيامبر اكرم (ص) و امام على (ع) از آغاز تا پايان زندگى آن دو بزرگوار، روابط ويژه‏اى برقرار بود كه در اين‏جا به نمونه‏هايى از آن اشاره مى‏كنيم:

پس از وفات عبدالمطلب، قيمومت حضرت محمد(ص) به عمويش ابوطالب واگذار گرديد. ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد، حضرت محمد(ص) را، كه از كودكى به ترتيب، پدر، مادر و جد خويش را از دست داده بود، در سن هشت سالگى به خانه خويش آورده و از او به سان فرزندانشان، بلكه بهتر از آنان، نگه‏دارى نمودند. محبّت و مهربانى با حضرت محمد(ص) تا پايان عمر آن دو ادامه داشت. هنگامى كه حضرت محمد(ص) با حضرت خديجه(س) ازدواج كرد، زندگى مستقل و مشتركى ر اآغاز نمود؛ اما پيوند او با ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد و فرزندانشان هرگز قطع نگشت.

در سن سى سالگى حضرت محمد (ص)، آخرين فرزند ابوطالب به دنيا آمد. و ابوطالب وى را «على» نام نهاد. تولد على، در خانه كعبه، رويدادى معجزه آسا و بى‏سابقه بود. حضرت محمد (ص) از على، در سنين نوزادى مراقبت مى‏كرد، به‏هنگام خواب، گهواره‏اش را حركت مى‏داد، شير در كامش مى‏ريخت و در برخى مواقع بدنش را مى‏شست و او را در آغوش مى‏گرفت. و به اين صورت، از آغاز زندگى، او را با ألطاف و مهربانى‏هاى خويش آشنا كرد.

هنگامى كه در مكه خشكسالى و قحطى به وجود آمد و تحمل هزينه زندگى عائله ابوطالب بر وى دشوار شد، حضرت محمد(ص) از او خواست تا على را به خانه خويش برد و به اتفاق خديجه از او نگه‏دارى كند. از آن زمان به بعد، هميشه على به‏همراه حضرت محمد(ص) بود. در خانه، در سفر و در هر جايى كه او بود، على نيز بود.

آن حضرت، در هر سال، حدود يك ماه در غار حرا به عبادت و نيايش مى‏پرداخت. رابط بين آن حضرت و خديجه، على بود و بسا تنها انيس او در آن غار نيز على بود و بس. حضرت محمد(ص) در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شد. نخستين زنى كه به وى ايمان آورد، خديجه و نخستين مردى كه ايمان آورد، على (ع) بود. بيشتر اوقات، اين سه نفر در كنار كعبه، به عبادت و خواندن نماز جمعى مى‏پرداختند كه براى ديگران شگفت‏انگيز بود. هنگامى كه حضرت محمد (ص) از جانب خدا با پيام «وَ اَنْذِرْ عَشيرَتَك الاقرَبينَ»(2) مأموريت يافت كه طايفه و عشيره خويش را پيش از ديگران ارشاد نمايد و آنان را به اسلام دعوت كند، هيچ كس دعوت آن حضرت را لبيك نگفته و حتى برخى از آنان سخنان ايشان را به استهزا گرفتند. در آن جمع، تنها على(ع) دعوت اسلام و پيامبر (ص) را پذيرفت. پيامبر اكرم (ص) دست على (ع) را گرفت و فرمود: «اِنَّ هذا اَخى و وَصيّى وَ خَليفَتى؛(3) اين، برادر، وصى و خليفه من است.».

از اين زمان، كه جز خديجه (س) و على (ع) كسى به پيامبر (ص) ايمان نياورد، على(ع) به عنوان وصى و خليفه آن حضرت معرفى مى‏شد. اين مسئله، يك أمر عاطفى نيست، بلكه فرمان الهى است كه از طريق پيامبر خدا ابلاغ گرديد. از اين تاريخ، مسؤوليت على (ع) نسبت به اسلام و پيامبر خدا (ص) سنگين‏تر شده و احساس وظيفه بيشترى مى‏كرد. هر چه از عمرش مى‏گذشت و دوران نوجوانى را پشت سر مى‏گذارد و به مرحله جوانى مى‏رسيد، عشق و علاقه او به پيامبر اكرم(ص) افزون‏تر شده و دفاعش از محمد (ص) جدى‏تر و شديدتر مى‏گرديد.

اوج ايثارگرى‏هاى على (ع) براى پيامبر اكرم (ص)، در مكه معظمه، در ليلةالمبيت است، هنگامى كه سران قريش پس از مشورت‏هاى بسيار، در دارالنّدوه، به اين نتيجه رسيدند كه چهل نفر از طوايف وقبايل گوناگون مكه، شبانه به خانه پيامبر اكرم (ص) هجوم آورده و او را با شمشيرهاى خويش قطعه قطعه كنند و براى هميشه، صداى اسلام را خاموش كنند. پيامبر اكرم (ص) براى خنثى سازى نقشه آنان، شبانه از خانه خارج و به غار ثور پناهنده شد و على (ع) براى فريب دشمن، داوطلب شده و در بستر پيامبر (ص) خوابيد تا دشمنان از گريز پيامبر (ص) مطلع نشوند.

در اواخر شب، مأموران قريش با شمشيرهاى برهنه وارد اتاق پيامبر شده و به خيال خود، به طور گروهى، قصد حمله به آن حضرت را نمودند؛ ناگهان على (ع) از بستر پيامبر (ص)، برخاست و با آنان به مشاجره پرداخت. مهاجمان كه سراسر وجودشان را خشم فرا گرفته بود، على (ع) را رها كرده و براى يافتن پيامبر (ص) به راه افتادند تا شايد او را بيابند و به قتل رسانند. قرآن مجيد درباره فداكارى على(ع) در ليلة المبيت مى‏فرمايد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرى نَفْسَه أبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»(4).

و هنگامى كه پيامبر (ص) به مدينه مهاجرت فرمود، على (ع) مأموريت يافت كارهاى برزمين مانده پيامبر(ص) را در مكه سامان بخشد، بدهكارى‏هاى ايشان را بپردازد و خاندانش، از جمله دخترش، فاطمه زهرا (س) را از مكه به مدينه كوچ دهد.

در مدينة الرسول، كه نخستين پايه‏هاى حكومت اسلامى به دست تواناى پيامبر اكرم (ص) و مجاهدت‏هاى وصف‏ناپذير صحابه ومسلمانان صدر اسلام بنا نهاده شده بود، نقش على (ع) پس از حضرت محمد (ص) نقش حساس و تعيين كننده‏اى بود، به ويژه پس از آن‏كه على (ع) به دامادىِ پيامبر اكرم (ص) مفتخرشد و بانوى بانوان عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) به همسرىِ آن حضرت در آمد.

دفاع على (ع) از پيامبر اسلام (ص) در جنگ‏ها و غزوات آن حضرت و مبارزه با دشمنان كينه توز اسلام، حقيقت انكار ناپذيرى است كه در تاريخ شيعه و اهل سنّت ثبت و درج گرديده است.

رشادت‏هاى على (ع) در جنگ‏هاى بدر، احد، خندق، خيبر، حنين و ساير غزوات و سريه‏ها، اسلام را بيمه نمود و از گزند مشركان و بدخواهان رهايى بخشيد. اين گونه فداكارى و رشادت‏ها در اعتلاى پرچم اسلام و برپايىِ نظام توحيدىِ اسلامى، علاقه متقابل پيامبر (ص) و على (ع) را دو چندان مى‏كرد. تعابيرى كه از آن حضرت درباره على (ع) نقل شده است، گوياى شخصيت و قرب على (ع) به خدا و رسول خدا (ص) است. به عنوان نمونه، در جنگ خندق (احزاب) هنگامى كه على(ع) براى مبارزه، در برابر عمرو بن عبدود قرار گرفت، پيامبر اكرم (ص) فرمود:

بَرَزَ الْايمانُ كُلُّهُ اِلىَ الشِّركِ كُلِّه‏(5)؛ تمام ايمان در برابر تمام شرك به مبارزه برخاسته است.

پس از آن كه على(ع) با پيروزى و كشتن دشمن خيره سر، از ميدان نبرد بيرون آمد و صداى تكبير مسلمانان فضاى مدينه را معطر ساخت، پيامبر اكرم(ص) درباره على(ع) فرمود:

ضَرْبَةُ عَلىٍ‏ّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْن؛(6)ارزش شمشيرى كه على در روز خندق بر دشمن فرود آورد، از عبادت جهانيان بيشتر است.

سرانجام در سال دهم هجرى، پس از پايان يافتن مراسم فريضه حج و باز گشت حجاج به شهرهاى خويش، پيامبر اكرم (ص) پيش از رسيدن به وطن، مأموريت يافت على(ع) را به عنوان جانشين و خليفه پس از خويش معرفى كند:

يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ؛(7)

اى پيامبر! آنچه از پروردگارت (درباره ولايت على) به تو رسيده است، به مردم ابلاغ نما.

سپس در خطاب به پيامبر (ص)، آمده است:

وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛(8)

اگر آن را انجام ندهى (على را به ولايت برنگزينى) رسالت خويش را به پايان نرسانده‏اى. و خداوند تو را از مردم (آنانى كه با ولايت على مخالفند) ايمن خواهد داشت.

به همين منظور، پيامبر اسلام در ميانه راه مكه و مدينه، در موضعى به نام «غديرخم» كه در سه ميلى «جحفه» قرار دارد، حاجيان و همراهان خويش را گرد آورده و با اين عبارت، على (ع) را به ولايت و جانشينى خويش معرفى كرد:

مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَليٌ مَوْلاهُ، اَللّهُمَ وَالِ مَنْ والاه وَعادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَه؛(9)

هر كس كه من مولاى او و أولى به نفس او هستم، اين على مولاى او و أولى به نفس او است. بار خدايا! دوست باش با هر كسى كه با على دوست باشد، و دشمن باش با هر كسى كه با او دشمن باشد! يارى كن كسى را كه او را يارى دهد و واگذار كسى را كه او را واگذارد!

به اين صورت، حضرت على (ع) به عنوان جانشين پيامبر (ص) معرفى شد و به دستور رسول خدا (ص) مردم مأمور شدند در خيمه حضرت على (ع) گرد آمده و اين منصب را به وى تبريك و تهنيت گويند. از ميان مردم، بيش از همه، عمربن خطاب در گفتن تبريك و تهنيت مبالغه مى‏كرد. او خطاب به آن حضرت گفت: «بَخٍّ بَخٍ‏لَكَ يا عَليّ! اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَمَوْلى‏ كَلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ».(10)

پس از بازگشت به مدينه، چند ماهى نگذشته بود كه رحلت جانگداز پيامبر اسلام(ص) مسلمانان را در اندوهى بزرگ فرو برد و ابر سياه فقدان پيامبر (ص) بر سر مسلمانان سايه افكند. در هنگامى كه حضرت على (ع) با مساعدت برخى از خويشاوندان خود و بنا به سفارش پيامبر اكرم (ص) به كار غسل و كفن نمودن بدن مطهر آن حضرت سرگرم بود، برخى از صحابه در سقيفه بنى ساعده گرد آمده و درباره جانشينىِ پيامبر اكرم (ص) به رايزنى و مجادله پرداختند و سرانجام، ابوبكر بن ابى قحافه را به عنوان نخستين خليفه برگزيدند و حق على (ع) را كه از جانب پيامبر اكرم(ص) به آن تصريح شده بود، ناديده گرفتند. پيامبر اكرم (ص) در حيات با بركت خويش بارها اين موضوع را پيش بينى كرده و براى پيش‏گيرى از آن، به مردم درباره مقام و منزلت على (ع) آگاهى مى‏داد. روايت ذيل نمونه‏اى از سخنان پيامر اسلام(ص) درباره حضرت على (ع) است كه ابراهيم بن ابى محمود از امام رضا (ع) و ايشان از پدر و اجدادش نقل مى‏كند:

عَنْ عَليّ‏بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: يا عَلىّ أنْتَ الْمَظْلُومُ مِنْ بَعْدي، فَوَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَكَ وَاعْتَدى‏ عَلَيْكَ وَطُوبى‏ لِمَنْ تَبَعَكَ وَلَمْ يَخْتَرْ عَلَيْكَ...(11)؛

اما زين العابدين (ع) فرمود: پيامبر اكرم (ص) خطاب به امام على بن ابى‏طالب (ع) فرمود: اى على! پس از من تو مظلوم هستى. پس واى به حال كسى كه به تو ستم و تعدى نمايد و خوشا به حال كسى كه از تو پيروى كرده و عليه تو اختيار نكند.

اى على! تو پس از من مبارزه خواهى نمود. پس واى به حال كسى كه باتو نبرد كند و خوشا به حال كسى كه در ركاب تو بجنگد.

اى على! تو همانى كه به كلام من سخن مى‏گويى و با زبان من تكلّم مى‏كنى. پس واى به حال كسى كه كلام تو را رد كند و خوشا به حال كسى كه سخن تو را بپذيرد.

اى على! تو پس از من سرور اين امتى و پيشواى آنان و جانشين من در بين آنان هستى. كسى كه از تو جدا شود، روز قيامت از من جدا خواهد شد. كسى كه با تو باشد، روز قيامت با من خواهد بود.

اى على! تو نخستين ايمان آورنده به من و تصديق كننده‏ام هستى. و تو اولين كسى هستى كه در كارم به من كمك كردى و همراه من با دشمنم جنگيدى. و تو نخستين نمازگزار با من بودى در حالى كه مردم در آن هنگام در غفلت نادانى بودند.

اى على! تو اولين كسى هستى كه با من از زمين برانگيخته مى‏شوى و نخستين كسى كه با من از صراط مى‏گذرى. و خداى من، عزّوجلّ، به عزّتش سوگند ياد كرده است كه از صراط نمى‏گذرد مگر كسى كه برات ولايت تو و امامان از فرزندانت را داشته باشد. و تو نخستين فردى هستى كه بر حوض من (كوثر) وارد مى‏شوى كه دوستانت را از آن سيراب و دشمنانت را از آن باز مى‏دارى.

و هنگامى كه در مقام محمود جاى گرفتم، تو همنشين من هستى كه از دوستان ما شفاعت كنى و تو از آنان شفاعت مى‏كنى. و تو نخستين كسى هستى كه در بهشت داخل مى‏شوى و پرچم من، كه لواى حمد است، بر دست تو است. و اين پرچم، هفتاد شقّه است كه هر شقّه آن وسيع‏تر از خورشيد و ماه است. و تو صاحب درخت طوبى در بهشت هستى كه ريشه‏اش در خانه تو و شاخه هايش در خانه‏هاى شيعيان و دوستداران تو است.

روابط امام على (ع) با خلفا

پس از رحلت جانسوز پيامبر اسلام (ص) در حالى كه حضرت (ع) با تعدادى از خواص به تجهيز جنازه آن حضرت مشغول بودند، گروهى از انصار و مهاجران، در سقيفه بنى ساعده تجمع كرده و درباره زمامدار پس از پيامبر (ص) به گفتگو پرداختند. گروه مهاجر با تمسك به مسئله سبقت در اسلام و نزديكى به پيامبر (ص)، خلافت را از آن خود دانسته و ابوبكر بن ابى قحافه را به عنوان خليفه رسول اللّه(ص) انتخاب كردند.

مهاجران و انصار، كه فرمان خدا و رسولش (ص) درباره ولايت و حكومت امام على (ع) (در غدير خم) را ناديده گرفته بودند، در تحكيم پايه‏هاى حكومت خليفه اوّل كوشيدند و همگان را به بيعت با وى ترغيب نمودند و مخالفان سقيفه بنى ساعده را با تهديد وادار به انقياد و تسليم كردند. در اين ميان، حضرت على (ع) و بزرگان بنى‏هاشم و برخى از صحابه پيامبر (ص) كه يقين به رهبرى و ولايت امام على (ع) داشتند، از بيعت با ابوبكر امتناع كرده و با تحصن در خانه فاطمه زهرا (س) مخالفت خود را با خلافت ابوبكر اعلام نمودند؛ اما رفتار حكومت با آنان خشونت‏آميز بود، به طورى كه براى بيرون بردن حضرت على (ع) و طرفداران ولايت ايشان، درِ خانه فاطمه (س) را آتش زدند و به خانه‏اى كه پيامبر (ص) بدون اجازه وارد آن نمى‏شد، هجوم آورده و با بى‏حرمتىِ تمام، حضرت على (ع) و يارانش را به مسجد برده و مجبور به بيعت ساختند. در اين هجوم وحشيانه، حضرت فاطمه، دختر رسول خدا(ص) آسيب فراوانى ديد و بر اثر آن، حملش سقط گرديد.

حضرت على (ع) پس از تثبيت حكومت ابوبكر، چاره‏اى جز سكوت و كناره‏گيرى از سياست نديد. به همين دليل، حدود 25 سال، در عين راهنمايى و يارى رسانى به مسلمانان و خلفاى سه‏گانه، خانه‏نشينى را اختيار و با كرامت نفس، از گرفتن حق مسلّم خويش چشم‏پوشى كرد. خلفاى سه‏گانه (ابوبكر، عمر و عثمان) كه امام على (ع) را آينه تمام نماى پيامبر (ص) دانسته و رقيب خويش مى‏پنداشتند، از گوشه‏گيرى و خانه‏نشينى آن حضرت استقبال كرده و او را با ترفندهاى گوناگون، از صحنه سياست و حكومت خارج نمودند.

رويدادهاى مهم

1. تولد حضرت على(ع) در خانه خدا(كعبه)، در سيزده رجب سال سى‏ام عام‏الفيل.

2. درخواست حضرت محمد (ص) از عمويش، ابوطالب براى بردن فرزند كوچكش، على (ع) به خانه خويش، و تلاش آن حضرت و همسرش خديجه كبرى براى تربيت و پرورش حضرت على (ع).

3. گرويدن همزمان خديجه كبرى (س) و حضرت على (ع) به اسلام و پيامبر اكرم(ص)، در نخستين روزهاى بعثت.

4. همراهى حضرت على (ع) با پيامبر (ص) در غار حرا.

5. اقتداى خديجه كبرى (س) و حضرت على (ع) به نماز پيامبر اسلام (ص) در مسجد الحرام.

6. محاصره خاندان عبدالمطلب در شعب ابى‏طالب، به مدت سه سال، به جرم پشتيبانى از حضرت محمد (ص).

7. درگذشت ابوطالب، پدر حضرت على (ع) در مكه معظمه، پس از رهايى از محاصره در شعب ابى‏طالب، و اندوه پيامبر (ص) در وفات او.

8. خوابيدن على (ع) در بستر پيامبر اسلام (ص)، در ليلة المبيت.

9. ديدار على(ع) با پيامبراكرم(ص) در غار ثور(پنهان‏گاه پيامبر(ص) در شب هجرت).

10. دستور پيامبر(ص) به على(ع) در بازگرداندن امانت‏هاى مردم كه نزد پيامبر(ص) بود، اداى ديون آن حضرت و آوردن خاندان پيامبر(ص) از مكه به مدينه (در ايّام هجرت).

11. ايجاد پيمان برادرى بين هر دو نفر از مسلمانان در سال اول هجرى و عقد اخوت ميان پيامبر اسلام (ص) و على (ع) در مدينه.

12. ازدواج على (ع) با فاطمه زهرا (س)، دختر رسول خدا (ص)، در سال دوم هجرى در مدينه.

13. وقوع جنگ بدر ميان مسلمانان و قريش، در سال دوم هجرى و رشادت‏هاى على (ع) و حمزه سيدالشهداء در اين نبرد.

14. فداكارى‏هاى على (ع) در جنگ احد و محافظت از پيامبر اكرم (ص) در صحنه‏هاى خطير اين جنگ در شوال سال سوم هجرى.

15. وفات فاطمه بنت اسد، مادر على (ع) در مدينه، در سال چهارم هجرى.

16. وقوع جنگ بنى مصطلق ميان مسلمانان و مشركان طايفه بنى مصطلق و دلاورى‏هاى على (ع) براى پيروزى پيامبر (ص) در اين نبرد، در شعبان سال پنجم هجرى.

17. محاصره مدينه توسط مشركان قريش و طايفه‏هاى هم پيمان آنها و وقوع جنگ خندق (احزاب)، در شوال سال پنجم هجرى، و كشته شدن عمرو بن عبدود به دست على (ع) در اين نبرد.

18. وقوع جنگ‏خيبر ميان مسلمانان و يهوديان، در سال هفتم هجرى، و كشته شدن مرحب و برادرش حارث و تعدادى از دلاوران يهود به دست على (ع) و كندن درِ دژ قموص (از دژهاى هفت‏گانه خيبر) توسط آن حضرت و پيروزى مسلمانان.

19. مأموريت على (ع) از سوى پيامبر اكرم (ص) براى نبرد با مشركان وادىِ‏يابس، در سال هشتم هجرى، و پيروزى تحسين برانگيز حضرت على (ع) در اين نبرد (جنگ ذات السَلاسل).

20. اعطاى پرچم اسلام به على (ع) توسط پيامبر اكرم (ص)، در هنگام فتح مكه، در سال هشتم هجرى، و همراهى على (ع) با پيامبر اكرم (ص) در فرو ريختن بت‏ها و مجسمه‏ها از ديوار كعبه.

21. وقوع جنگ ميان مسلمانان و دو قبيله هوازن و ثقيف در وادىِ حنين، پس از فتح مكه، در سال هشتم هجرى، و رشادت‏هاى على (ع) در اين نبرد و كشته شدن چهل نفر از قهرمانان مشرك به دست آن حضرت.

22. وقوع جنگ تبوك ميان مسلمانان و وابستگان حكومت روم، در سال نهم هجرى، و باقى ماندن على (ع) به دستور پيامبر اكرم (ص) در مدينه، در غياب رسول خدا(ص).

23. نازل شدن سوره برائت، در سال نهم هجرى، و مأموريت على (ع) از سوى پيامبر اكرم (ص) براى ابلاغ اين سوره به مردم مكه.

24. همراهىِ حضرت على (ع)، فاطمه زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسين(ع) با پيامبر اكرم (ص)، در جريان مباهله نصاراى نجران، در سال دهم هجرى.

25. اعزام حضرت على(ع) به يمن از سوى پيامبر اكرم(ص) در سال دهم هجرى.

26. مسافرت پيامبر اكرم (ص) و خاندان او و مسلمانان به مكه معظمه، براى انجام فريضه حج، در سال دهم هجرى (معروف به حجّة الوداع)، و پيوستن على (ع) به آنان پس از مراجعت از يمن.

27. انتصاب على(ع) به ولايت و خلافت مسلمين به دست پيامبر(ص) در مكانى به نام «غديرخم»، ميان مكه و مدينه، در بازگشت از سفر حجّةالوداع، در سال دهم هجرى.

28. رحلت جانگداز پيامبر خدا(ص)، در 28 صفر سال يازدهم هجرى، و تغسيل، تكفين و تدفين بدن مطهر آن حضرت توسط حضرت على (ع) و طايفه بنى‏هاشم، در مدينه طيّبه.

29. ناديده گرفتن حق امام على(ع) از سوى مهاجران و انصار در گزينش خليفه مسلمين، پس از رحلت پيامبر (ص).

30. امتناع امام على(ع)، فاطمه زهرا(س)، بنى هاشم و گروهى از صحابه سرشناس پيامبر اكرم(ص) با خلافت ابى بكر و اجتماع اعتراض‏آميز آنان در خانه فاطمه(س).

31. هجوم مأموران خليفه به دستور عمربن‏خطاب به خانه فاطمه (س) و سوزاندن درِ خانه و دستگير نمودن معترضان و بردن آنان به مسجد براى بيعت اجبارى با ابوبكر.

32. مصدوم و مجروح شدن فاطمه زهرا (س)، همسر امام على (ع)، در هجوم مأموران خليفه به خانه آن حضرت.

33. گرفتن باغ فدك از فاطمه زهرا (س) و على (ع) توسط زمامداران وقت و عدم اعتنا به اعتراض فاطمه زهرا (س).

34. اندوه شديد على (ع) در وفات مظلومانه فاطمه زهرا (س) پس از 45 روز بيمارى ممتد.

35. تلاش على(ع) در جمع‏آورىِ قرآن و تنظيم و تفسير آن، در ايّام خانه‏نشينى آن حضرت.

36. يارى رسانى امام على (ع) به خلفاى وقت، در حل معضلات اجتماعى و مسائل شرعى.

37. حضور على (ع) در شوراى شش نفره‏اى كه عمر بن خطاب براى تعيين خليفه پس از خود برگزيد.

38. محروميت على (ع) براى بار سوم از رسيدن به خلافت اسلامى و واگذارىِ آن به عثمان بن عفان توسط اعضاى شوراى شش نفره منتخب عمر بن خطاب.

39. اعتراض برخى از صحابه و مسلمانان شهرها به رفتارهاى نارواى عمّال عثمان بن عفان و پشتيبانى حضرت على (ع) از خواسته‏هاى به حق آنان.

40. تحريك مردم از سوى عايشه، مبنى بر عزل عثمان بن عفان از خلافت و كشتن وى.

41. اعتراض گروهى مسلمانان عليه عثمان و كشته شدن او در اين ماجرا،در سال 35 هجرى.

42. انتخاب على(ع) به‏خلافت اسلامى با اصرار صحابه پيامبر(ص) و مسلمانان انقلابى، در تاريخ جمعه 25 ذى حجّه سال‏35هجرى، پس از كشته شدن عثمان‏بن عفان.

43. عزل حاكمان نالايق ولايات و جايگزينى حاكمان جديد توسط امام على (ع).

44. درخواست واگذارىِ حكومت عراق و يمن از امام على (ع) توسط طلحة بن عبيداللّه و زبير بن عوام و امتناع آن حضرت از انتصاب آن دو به حكومت.

45. تمرّد معاويةبن ابى سفيان از فرمان امام على(ع) و باقى ماندن او بر حكومت شام.

46. ناخشنودى عايشه، (همسر پيامبر اكرم (ص))، از انتخاب امام على (ع) به خلافت اسلامى.

47. عدم تحمل برخى شخصيت‏هاى مقيم مدينه از اعلام سياست حكومتىِ امام على (ع) در اجراى عدالت اجتماعى.

48. پيوستن طلحة بن عبيداللّه و زبير بن عوام، (از صحابه مشهور پيامبر (ص) و پيش‏كسوتان بيعت با امام على (ع))، و هواداران عثمان مقتول و ناراضيان حكومت امام على (ع) به عايشه و تجمع فتنه‏انگيز آنان در مكه.

49. اعلان جنگ عليه امام على (ع) توسط عايشه، طلحه، زبير و برخى از سرشناسان حجاز، و حركت آنان از مكه به سوى بصره.

50. اشغال بصره و عزل و شكنجه عثمان بن حنيف، عامل امام على (ع) در اين شهر، توسط سپاهيان عايشه (اصحاب جمل).

51. پشتيبانى پنهانى ابو موسى اشعرى (فرماندار كوفه) از اصحاب جمل، و مخالفت با امام على (ع) در اعزام نيروى جنگى براى دفع آشوب اصحاب جمل.

52. اعلام بسيج عمومى براى پشتيبانى از خلافت اسلامى و دفع آشوب‏هاى اصحاب جمل و خونخواهان عثمان، توسط امام على (ع).

53. اعزام سپاهيان و هواداران امام على (ع) از شهرهاى مختلف اسلامى به حوالى بصره، براى مبارزه با اصحاب جمل.

54. فراخوانى زبير به امر امام على(ع) و يادآورى سفارش‏هاى پيامبر (ص) به او، پيش از شعله‏ور شدن آتش جنگ جمل.

55. تأثر شديد زبير از يادآورىِ خاطره‏ها و سفارش‏هاى پيامبر (ص) به او درباره على (ع)، و پشيمانى او از راه‏اندازى جنگ جمل، و كناره‏گيرى از سپاهيان.

56. كشته شدن زبير در خارج از معركه جنگ، به دست عمر بن جرموز، و تأثّر امام على (ع) از مرگ ذلّت‏بار وى.

57. نامه‏ها و خطبه‏هاى مكرر امام على (ع) به منظور ايجاد صلح و آرامش بين دو سپاه، و تلاش آن حضرت براى از بين بردن عصبيت‏هاى جاهلى و قومى، و عدم وقوع جنگ و خونريزى.

58. پاسخ منفى به امام على (ع) و اصرار بر خونخواهىِ عثمان و اعلام جنگ تمام عيار توسط اصحاب جمل عليه سپاهيان امام على (ع).

59. وقوع نبرد خونين جمل در بصره، در تاريخ جمادى الثانى سال 36 هجرى، و پيروزى سپاهيان امام على (ع) در اين نبرد با دلاورى‏هاى آن حضرت و امام حسن، امام حسين، محمد حنفيه، مالك اشتر، عمار ياسر و حدود 20 هزار مرد جنگى.

60. بخشودگى و آزادسازىِ اسيران اصحاب جمل پس از جنگ، و بازگرداندن عايشه به مدينه به فرمان امام على(ع).

61. انتقال مقر خلافت اسلامى از سوى امام على (ع) به كوفه، در سال 36 هجرى، پس از پايان جنگ جمل.

62. پيوستن برخى از اسيران آزاد شده اصحاب جمل و خونخواهان عثمان به معاوية بن ابى سفيان در شام.

63. تبادل نامه‏ها و پيام‏ها ميان امام على (ع) و معاوية بن ابى سفيان درباره خونخواهى از قاتلان عثمان، حكومت شام، شكاف در امّت اسلامى و غيره.

64. نبرد مالك اشتر نخعى (عامل امام على (ع) در نصيبين) با ضحاك بن قيس و عبدالرحمن بن خالد، فرماندهان سپاه معاويه و آزاد سازى حرّان، رقّه و جزيره به دست مالك اشتر.

65. اعلان جنگ معاويه (فرماندار شام) عليه اميرالمؤمنين على (ع) و اعزام نيروهاى جنگى از شام به عراق، در سال 36 هجرى، پس از خاتمه جنگ جمل.

66. خروج امام على(ع) از كوفه، براى مبارزه با سپاهيان معاويه، در شوال سال 36 هجرى.

67. تصرف نهر فرات به دست سپاهيان معاويه در صفين، پيش از ورود سپاهيان امام على (ع).

68. نبرد مالك اشتر نخعى، فرمانده سپاه امام على (ع)، با سپاهيان معاويه براى بازپس‏گيرىِ نهر فرات و پيروزى او در اين جنگ.

69. آغاز نبرد صفين ميان سپاهيان امام على (ع) و سپاهيان معاويه، از ذى حجّه سال 36 هجرى تا صفر سال 38 هجرى، به مدت يك سال و چند ماه.

70. شهادت عمار بن ياسر، اويس قرنى و چند تن از صحابه معروف پيامبر (ص) در نبرد صفين، به دست سپاهيان معاويه.

71. تهاجم عمومىِ سپاهيان امام على (ع) به سپاهيان معاويه، در يكى از شب‏ها (معروف به ليلة الهرير) و تلفات سنگين شاميان در اين نبرد شبانه.

72. نيرنگ معاويه در لحظات حساس جنگ صفين به پيشنهاد عمرو بن عاص در بالا بردن قرآن بر سر نيزه‏ها توسط پانصد نفر از سپاهيان شام، و درخواست پايان جنگ و دعوت سپاهيان عراق به حكميت قرآن.

73. فريب خوردن برخى از سرداران سپاه كوفه (مانند اشعث بن قيس و خالد بن معمر) در برابر دسيسه‏هاى عمرو بن عاص، و ايجاد اختلاف در ميان سپاهيان امام على (ع) براى خاتمه جنگ.

74. فرمان مالك اشتر به سپاهيان خويش براى استمرار جنگ و نابودىِ سپاهيان شام و اعتنا نكردن به نيرنگ‏هاى عمرو بن عاص.

75. تجمع اعتراض‏آميز فريب خوردگان نيرنگ‏هاى عمرو بن عاص، در سراپرده امام على (ع)، و اصرار و فشار بر آن حضرت براى بازگشت مالك اشتر و اعلام پايان جنگ بين دو سپاه.

76. اعلام آتش‏بس ميان سپاهيان امام على (ع) و سپاهيان معاويه، و تعيين ابوموسى اشعرى و عمرو بن عاص از سوى دو سپاه براى حَكَميت، در صفر سال 38 هجرى.

77. حماقت ابو موسى اشعرى در برابر نيرنگ‏هاى عمرو بن عاص، در مذاكرات دو جانبه، در دومة الجندل (يكى از شهرهاى آباد آن زمان عراق).

78. اعلام نتيجه مذاكرات دو جانبه حَكَمين، و فريب خوردن ابو موسى اشعرى از عمرو بن عاص و خيانت به اميرالمؤمنين على (ع).

79. پناهنده شدن ابو موسى اشعرى به مكه به دليل خيانتش به امير المؤمنين على(ع) در جريان حكميت.

80. پايان نبرد صفين، در شعبان سال 38 هجرى، با كشته شدن 45 هزار (و به روايتى نود هزار) نفر از سپاهيان معاويه و 25 هزار نفر از سپاهيان امام على (ع).

81. اعتراض گروهى از لشكريان امام على (ع) به جريان حكميت، و امتناع آنان از ورود به كوفه.

82. تجمع دوازده هزار نفر از معترضان (كه بعدها به خوارج شهرت پيدا كردند) در حرورا (دهكده‏اى در دو ميلى كوفه) و نخيله (پادگان نظامىِ كوفه)، و نسبت شرك دادن به ساحت مقدس امام على (ع) و پيروان او.

83. عدم سختگيرىِ امام على (ع) نسبت به گفتارها و رفتارهاى اعتراض‏آميز خوارج در كوفه.

84. تلاش‏هاى امام على (ع) در ارسال پيام و سفير نزد خوارج، براى هدايت و روشنگرىِ آنان.

85. مناظره حضورى امام على (ع) با سران و فريب خوردگان خوارج، براى هدايت آنان.

86. ايجاد فتنه و فساد و كشتار مؤمنان، توسط خوارج، در عراق.

87. آغاز نبرد ميان سپاهيان وفادار به امام على (ع) و خوارج نهروان، در صفر سال 39 (و به گفته برخى از مورخان در سال 38) هجرى و پيروزىِ بزرگ امام على (ع) در اين نبرد.

88. كشته شدن ده نفر از ياران امام على (ع) و زنده ماندن نه نفر از خوارج در نبرد نهروان.

89. سوء استفاده معاويه از اختلاف ميان پيروان على (ع) و از جنگ نهروان، براى ايجاد ناامنى، كشتار و يغماگرى در شهرهاى اسلامىِ تحت حكومت امام على (ع).

90. اعزام ضحاك بن قيس توسط معاويه، به سرزمين عراق براى كشتار و ايجاد وحشت در ميان مردم.

91. اعزام بُسر بن ارطاة از سوى معاويه به سرزمين حجاز و يمن، براى ايجاد ناامنى، وحشت، و كشتار بى‏رحمانه حدود سى هزار نفر از مسلمانان بى‏گناه، و تأثّر شديد امام على (ع) و اعزام دو هزار سپاهى به فرماندهى جارية بن قدامه، براى مقابله با خونريزان شامى.

92. اعزام سفيان بن عوف، از سوى معاويه به شهرهاى هيت، انبار و مدائن، براى قتل و غارت و ايجاد ناامنى در ميان مردم، و اظهار نگرانىِ امام على (ع) از سستى و بى‏تحركى لشكريان خويش.

93. ايجاد اغتشاش و عصيانگرى در ميان برخى از قبايل مصر، و سختى كار بر محمد بن ابى بكر، عامل امام على (ع).

94. اعزام مالك اشتر نخعى از سوى امام على (ع) به مصر، براى فرو نشاندن اغتشاشات داخلى و تهاجمات خارجىِ معاويه و لشكريان شامى.

95. شهادت مالك اشتر در قلزم، پيش از رسيدن به سرزمين مصر، به دست عوامل معاويه، در سال 38 هجرى.

96. يورش سپاهيان معاويه به فرماندهىِ عمرو بن عاص به مصر و نبرد شديد ميان آنان و هواداران امام على (ع) به فرماندهىِ محمد بن ابى بكر، و كشته شدن محمد در اين نبرد و استيلاى شاميان بر مصر.

97. خطبه‏هاى آتشين امام على (ع) براى تحريك كوفيان جهت مقابله با دسيسه‏ها و فتنه‏هاى شاميان.

98. اعلام بسيج عمومى توسط امام على (ع) و تجمع حدود چهل هزار نفر در پادگان كوفه، براى اعزام به جبهه‏هاى جنگ عليه شاميان.

99. تجمع برخى از بازمانگان خوارج در مكه و پيمان سه تن از آنان (به نام‏هاى عبدالرحمن بن ملجم مرادى، برك بن عبدالله تميمى و عمرو بن بكر تميمى) براى ترور امام على (ع)، معاويه و عمرو بن عاص.

100. پيش‏گويى امام على(ع) از مرگ زودهنگام خويش، در ماه رمضان سال 40 هجرى.

101. زخمى شدن امام على (ع) در محراب مسجد كوفه، در نوزدهم رمضان سال 40 هجرى، با ضربه شمشير زهرآلودى كه عبدالرحمن بن ملجم مرادى بر فرق آن حضرت فرود آورد.

102. بى‏نتيجه بودن تلاش‏هاى پزشكان براى معالجه زخم سر امام على (ع) و شهادت آن حضرت، در شب 21 رمضان سال 40 هجرى (در سن 63 سالگى).

103. به خاك سپردن شبانه بدن مطهر امام على (ع) در نيزارهاى بيرون شهر كوفه (كه هم اكنون معروف به نجف اشرف است) توسط فرزندان و خواص آن حضرت، و پنهان نگه داشتن مرقد آن حضرت از سايران.

104. انتخاب امام حسن مجتبى (ع)، فرزند امام على (ع) به خلافت اسلامى و بيعت مردم كوفه با ايشان، در رمضان سال 40 هجرى.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1609
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

زندگينامه حضرت فاطمه زهرا(س(

نام: فاطمه بنت محمد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: دخترم از اين جهت «فاطمه» ناميده شده كه خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم رهايى بخشيده است.

كنيه: ام‏ابيها وام‏النّبى (ص)

القاب: صديقه، مباركه، طاهره، راضيه، مرضيه، زكيّه، محدّثه و بتول.

مشهورترين لقب آن حضرت «زهرا» است.

منصب: معصوم سوم و يكى از پنج بانوى قدسى. همچنين آن حضرت، دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم نيز هست.

تاريخ ولادت: بيستم جمادى الآخره سال پنجم بعثت.

برخى سال تولد آن حضرت را، دوم بعثت و برخى ديگر پنج سال قبل از بعثت پيامبر)ص)، سالى كه قريش، كعبه را تجديد بنا كرد، مى‏دانند. آن حضرت، آخرين دختر پيامبر اكرم (ص) و محبوب‏ترين آنان نزد رسول خدا (ص) بود.

محل تولد: مكه معظّمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى)

نسب پدرى: رسول خدا محمد مصطفى (ص) بن عبدالله بن عبد المطلب(ع)

مادر: خديجه بنت خويلد. اين بانوى مكرّمه كه ام‏المؤمنين و جدّه ائمه‏معصومين (ع) است، نخستين همسر و ياور پيامبر اكرم (ص)

بود كه با جان و مال خويش در خدمت آن حضرت بوده و نهال اسلام را آبيارى و بارور كرد. به همين دليل خداوند متعال وى را در

رديف زنان مقدس و عرشى قرار داده است. پيامبر اكرم(ص) درباره شخصيت خديجه و خدماتش فرمود:

وَاللّهِ ما أبدَلَنى اللّهُ خَيْراً مِنْها، امَنَتْ بى حينَ كَفَرَ النّاسُ وَ صَدَقَتْنى اِذْ كَذَبَنى النّاسُ وَ واسَتْنى بِمالِها اِذ حَرَمنى النّاسُ وَرَزَقَنى مِنْهاَ اللّهُ

الْوَلَدَ دُونَ غَيْرِها مِنَ النِّساءِ.(1)

سوگند به خدا بهتر از او را خداوند براى من جايگزين نكرده است. او به من ايمان آورده بود در حالى كه مردم كفر ورزيده بودند؛ و

مرا تصديق كرده، در حالى كه مردم تكذيبم كرده بودند؛ و با اموالش با من مواسات كرده، در حالى كه مردم محرومم كرده بودند؛ و

خداوند از او به من فرزندانى روزى كرد و از ساير زنان چنين موهبتى نصيبم نشد.

مدت همسرى با امام على(ع): از سال دوم هجرى در سن نه سالگى تا سال يازدهم، به مدت نه سال.

تاريخ و علت شهادت: سوم جمادى الآخر سال 11 هجرى، 95 روز پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) به خاطر تألمات و رنج‏هايى كه

پس از وفات رسول خدا(ص) و غصب خلافت اميرالمؤمنين على (ع) متحمل شده بود و پس از چهل (يا45) روز بيمارى به شهادت

رسيد.

محل دفن: نامعلوم است. ممكن است مزار آن حضرت، در قبرستان بقيع يا در روضه پيامبر اكرم (ص) يا در منزل آن حضرت (ص) و يا در مكان ديگرى باشد كه بنا به وصيت آن حضرت، محل دفن ايشان از چشم ديگران پنهان مانده است.

همسرارجمند: اميرالمؤمنين، امام على‏بن ابى طالب(ع)

فرزندان: 1. امام حسن مجتبى (ع). 2. امام حسين (ع). 3. زينب كبرى (س). 4. ام‏كلثوم (س)

همچنين حضرت فاطمه (س) فرزندى را حامله بود كه پيامبر اكرم (ص) وى را «محسن» ناميده بود و پس از رحلت رسول خدا

(ص) بر اثر فشارهاى روحى و قرارگرفتن حضرت فاطمه ) س) بين در و ديوار خانه، توسط مهاجمان، سقط شد.

اصحاب و ياران: 1. ام ‏هانى بنت أبى طالب. 2. أمامه بنت ابى العاص. 3. أسماء بنت عميس. 4. ام ‏سلمه. 5. ام ‏ايمن. 6. فضّه.

7. سلمى بنت عميس (همسر حمزه سيّدالشهداء) و ...

زمامداران معاصر: 1. پيامبر اكرم، حضرت محمد (ص) (11-1ق.). 2. ابوبكربن ابى قحافه (13-11ق).

به خاطر مقام معنوى و عرفانى حضرت فاطمه زهرا (س) پدرش، حضرت محمد (ص) او را بسيار گرامى مى‏داشت و بر همگان

برترى مى‏داد. در اين ‏باره، روايات فراوانى است كه به نقل چند روايت از آن ها بسنده مى‏كنيم:

1. قالَ رسول اللّه (ص): يا فاطِمَة! ألاتَرْضِينَ أن تَكُوني سَيِّدَةُ نِساءِ الْعالَمينَ وَسَيِّدَةُ نِساءِ هذِهِ الاُمّةِ وَ سيِّدَةُ نِساءِ الْمُؤمِنينَ.(2)

اى فاطمه! آيا خوشحال نيستى از اين‏كه سيّده بانوان دو جهان (دنيا و آخرت) و سيده زنان اين امت (اسلام) و سيّده بانوان مؤمنان هستى؟

2. خَرَجَ النَّبِيُ (ص) وَهُوَ آخِذُ بَيَدِ فاطِمةَ، فَقالَ: مَنْ عَرَفَ هذِهِ فَقَدْ عَرَفَها وَمْنَ لَمْ يَعْرِفْها فَهِىَ فاطِمَةُ بِنْتَ محُمَّدٍ وَ هِىَ بَضْعَةُ مِنّى، وَ هِىَ

قَلْبى، وَ رُوحى اَلّتى بَيْنَ جَنْبى، فَمَنْ آذاها فَقَدْ آذانى وَ مَنْ آذانى فَقَد آذى اللّه تَعالى‏.(3)

پيامبر اكرم (ص) در حالى كه دست فاطمه را گرفته بود، ز منزل بيرون آمد و فرمود:هر كسى اين شخص را مى‏شناسد، كه

مى‏شناسد، و هر كسى او را نمى‏شناسد، بداند كه او فاطمه، دختر محمد مصطفى (ص) است. او نورديده من، قلب من و روح من در

كالبد من است. هر كس او را بيازارد، مرا آزرده است، و هر كس مرا آزار دهد، خداى سبحان را آزرده است.

3. قال رَسُولُ اللّهِ (ص): يا فاطِمَة! اَنَ‏اللّه عزَّوَجَلَّ يَغْضِبُ لِغَضَبِكَ وَ يَرْضى لِرَضاكَ.(4)

اى فاطمه! خداى عزّوجلّ با خشم تو به خشم خواهد آمدو با رضايت تو راضى خواهد شد.

بدين گونه، پيامبر اكرم(ص) فضيلت و برترى فاطمه زهرا (س) را بر اطرافيان و مسلمانان عصر خويش اعلام نمود؛ اما پس از

رحلت پيامبر گرامى (ص) و در عصر خليفه اوّل (ابى بكربن ابى قحافه) فاطمه زهرا (س) در حالى كه در فراق پدرش شديداً

اندوهگين بود، مورد بى‏مهرى و حتى اسائه ادب متوليان امور قرار گرفت. آنان هم از جهت سياسى، هم از جهت اقتصادى و هم از

جهت عاطفى صدمات شكننده‏اى بر آن حضرت روا داشتند، به گونه ‏اى كه اين الگوى بانوان عالم پس از رحلت پدرش بيش از 95 يا

75 روز زنده نماند و از اين مدت نيز حدود 45 روز را در بستر بيمارى به سر برد.

داستان ذيل كه از منابع اهل سنّت نقل شده است، نشان دهنده حرمان و آزارهايى است كه فاطمه زهرا (س) از سوى زمامداران عصر خويش ديده و نيز نشانى است از عدم رضايت آن حضرت از آنان.

اِنَّ فاطِمَةَ تَمسَّكَتْ بِحَقِّها بِالْكامِل، وَ عَلِمَتْ بِالْمُناقِشاتِ الَّتى دارَتْ بَيْنَ زَوجِها وَ الصّديق وَ عُمَرِ، فَاعْتَكَفَتْ فى مَنْزِلِها وَ امْتَنَعَتْ عَنْ

مُقابِلَةِ الصِدّيق، اِلى‏ أنَ قالَ عُمَر لاَبى بَكر: اِنْطَلِقْ بنا اِلى‏ فاطِمَة فَإنّا قَدْ اَغْضَبْناها وَ اسْتَأذَنا عَلى فاطِمَة فَلَمْ تَأذَنْ لَهُما. فَأِتيا عَلِيّاً فَكَلَّماهُ....(5)

فاطمه (س) خواهان تمام حقش بود و از مناقشاتى كه بين همسرش، على(ع) (درباره خلافت) و ابوبكر و عمر جريان داشت،با خبر

بود. آن حضرت، معتكف خانه خويش شده و از روبه‏رو شدن با خليفه امتناع مى‏ورزيد تا اين‏كه روزى عمر به ابى بكر گفت: بامن بيا

تا نزد فاطمه (س) برويم؛ چه اين‏كه ما او را به خشم آورده‏ايم. به درِ خانه فاطمه (س) آمدند و از او تفاضاى ملاقات نمودند. آن

حضرت به آنها اجازه ملاقات نداد. آنان نزد على (ع) آمدند و با او سخن گفتند (و از وى درخواست ملاقات با فاطمه (س) را نمودند).

با وساطت على (ع) آنان اجازه ملاقات يافته و بر حضرت فاطمه(س) وارد شدند و روبه‏روى آن حضرت نشستند. حضرت فاطمه

(س) چهره از آنها به سوى ديوار برگرداند. آنان به فاطمه (س) سلام گفتند. فاطمه (س) با صداى ضعيفى جواب سلام داد.

ابوبكر آغاز سخن كرد و گفت: اى دخت رسول خدا! سوگند به خدا، براى من قرابت پيامبراكرم (ص) دوست داشتنى‏تر است از

قرابت با خود من، و تو نزد من، محبوب‏تر از دخترم، عايشه هستى. سوگند به خدا دوست داشتم روزى را كه پدرت رسول خدا (ص)

وفات يافت، من هم مرده بودم و پس از او زنده نمانده بودم.

آيا تو گمان دارى كه من تو را بشناسم و فضل و شرفت را بدانم، در عين حال از حقت و از ميراث پدرت رسول خدا(ص) تو را باز

دارم؟ آيا تو از پدرت، پيامبر اكرم (ص) نشنيدى كه فرموده بود: «آنچه از ما به جاى مانده است، ارث برده نمى‏شود. آنها صدقه است؟»

در اين هنگام، فاطمه (س) گفت: آيا مى‏خواهيد حديثى را از رسول خدا(ص) براى شما روايت كنم تا شما آن را بدانيد و به آن عمل

نماييد؟ آنها گفتند: بلى، مى‏خواهيم بشنويم.

فاطمه (س) گفت: آيا از پيامبر اكرم (ص) نشنيده بوديد كه فرمود: «رضايت فاطمه، رضايت من است و خشم فاطمه، خشم من است.

پس هر كس كه فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر كسى فاطمه را خشنود كند، مرا خشنود كرده است و هر كس

فاطمه را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».

آن دو گفتند: بلى اين حديث را از پيامبر (ص) شنيده بوديم.

فاطمه (س) گفت: پس من خدا و فرشتگانش را گواه مى‏گيرم كه شما مرا به خشم آورديد و خشنودى مرا فراهم نكرديد. هر آينه من در

حالى پيامبراكرم (ص) را ديدار مى‏كنم كه از شما در نزد او شكوه‏مندم.

ابوبكر گفت:اى فاطمه! من از خشم پدرت و از خشم تو به خدا پناه مى‏برم.

در اين هنگام ابوبكر به شدت گريست. او به قدرى گريه كرد كه نزديك بود جان به لب شود.

باز فاطمه (س) به آنها گفت: به خدا سوگند در هر نمازى كه بر پاى دارم، شما را نفرين مى‏كنم.

آنان از نزد فاطمه (س) بيرون رفتند. ابوبكر در حالى كه مردم، اطرافش را گرفته بودند و او گريه مى‏كرد، گفت: هر يك از شما با

محرم خويش شب را به صبح مى‏رسانيد و به خانواده خود شادمان هستيد، مرا ترك كرديد. من در شادى شما نيستم. مرا به بيعت شما

نيازى نيست، بيعت مرا پس گيريد و....

آرى، اين چنين بود وضعيت حضرت فاطمه (س) پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) و متوليان امور. آنان در خصوص سفارش قرآن

نسبت به اقربا و اهل بيت پيامبر(ص) (قُلْ لا اَسْئَلُكُم عَلَيْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُربى‏) اين گونه عمل كرده و مزد رسالت را دادند!

رويدادهاى مهم:

1.  سهيم بودن حضرت فاطمه(س) در تحمل رنج و آزار مسلمانان و تبعيد و محاصره خاندان پيامبر اكرم (ص) در شعب ابوطالب، به

2.  مدت سه سال، توسط قريش.

2. درگذشت مادرش، خديجه كبرى (س) در سال دهم بعثت، سه سال پيش از هجرت پيامبر اكرم (ص)، پس از رهايى از محاصره شعب ابوطالب.

3. هجرت از مكه معظّمه به مدينه مشرّفه، در ربيع الاول سال سيزدهم بعثت، به‏همراه خاندان پيامبر اكرم (ص) و ساير مسلمانان.

4. تسكين آلام و رنج‏هاى پيامبر اكرم (ص) در مسافرت‏ها و غزوات آن حضرت.

5. خواستگارى على بن ابى‏طالب (ع) از حضرت زهرا (س) و موافقت پيامبراكرم (ص) و حضرت زهرا (س) با آن.

6. برگزارىِ مراسم عقد ازدواج حضرت زهرا (س) با امام على (ع) در سال دوم هجرى.

7. تولد امام حسن مجتبى (ع)، نخستين فرزند خانواده، در نيمه رمضان سال سوم (يا دوم) هجرى.

8. تولد امام حسين(ع) در شعبان سال چهارم (يا سوم) هجرى، زينب كبرى، در سال پنجم هجرى و ام كلثوم، در هفتم هجرى.

9. وقوع جنگ احد و كشته شدن برخى از ياران نزديك پيامبر (ص) از جمله، حمزه، عموى آن حضرت، در شوال سال سوم هجرى،

و اندوه و گريه فاطمه زهرا(س) در شهادت حمزه )ره)

10. وقوع نبرد خيبر ميان مسلمانان و يهوديان، و پيروزى پيامبر اكرم (ص) در اين جنگ، و اعطاى باغ فدك (از اراضى خيبر) به

دخترش فاطمه زهرا (س)، در سال هفتم هجرى.

11. وقوع مباهله ميان پيامبر اكرم (ص) و مسيحيان نجران، و حضور حضرت على (ع)، فاطمه زهرا (س) و حسنين (ع) به همراه

پيامبر (ص) در اين مباهله.

12. رحلت جانسوز پدرش، حضرت محمد (ص)، در 28 صفر سال يازدهم هجرى، و اندوه شديد و سوگوارى حضرت فاطمه (س) در اين مصيبت.

13. انتخاب ابى‏بكر بن ابى قحافه به خلافت، توسط گروهى از مهاجران و انصار مدينه، پس از رحلت پيامبر اسلام (ص)، در سال يازدهم هجرى.

14. اعتراض امام على (ع) و طرفداران اهل بيت (ع) به انتخاب ابى بكر و تحصن گروهى از صحابه پيامبر (ص) در خانه فاطمه زهرا (س)

15. حمله مأموران خليفه اوّل به دستور عمر بن خطاب به خانه فاطمه زهرا(س) جهت شكستن تحصن طرفداران اهل بيت (ع) و

اخراج اجبارى امام على (ع) و بيعت ايشان با ابوبكر.

16. امتناع فاطمه (س) از اخراج اجبارى همسرش على (ع) و بستن درِ خانه بر روى مأموران حكومتى.

17. شكستن حرمت خاندان پيامبر اكرم (ص) از سوى مأموران خليفه، در سوزاندن درِ خانه فاطمه (س) و تخريب درِ نيم‏سوز بر

روى فاطمه(س)، و شكستن پهلوى آن حضرت، در هنگام ورود اجبارى به خانه و بردن حضرت على (ع) به مسجد النبى (ص).

18. سقط جنين فاطمه (س) در پى تهاجم وحشيانه مأموران خليفه و فشار فاطمه‏زهرا(س) بين ديوار و در نيم‏سوز خانه آن حضرت.

19. غصب باغ فدك فاطمه زهرا (س) توسط حكومت وقت و اسائه ادب عمر بن خطاب به آن حضرت در پاره كردن سند ملكيت فدك.

20. رفتن فاطمه زهرا(س) به مسجدالنبى (ص) و سخنرانى مستدل و اعتراض‏آميز آن حضرت به رفتارهاى نارواى خليفه و اطرافيان وى.

21. آغاز بيمارىِ دراز مدت فاطمه زهرا (س) و عزلت‏گزينى و دورى جستن آن حضرت از مردم.

22. عدم اجازه فاطمه زهرا (س) به ابوبكر بن أبى قحافه و عمر بن خطاب براى ملاقات با آن حضرت.

23. ملاقات ابوبكر و عمر با فاطمه زهرا (س) با وساطت امام على (ع) و اظهار صريح فاطمه زهرا (س) از عدم رضايت ازآن دو.

24. وصيت فاطمه زهرا (س) به همسرش، امام على (ع)، در واپسين روزهاى زندگى خويش.

25. شهادت فاطمه زهرا (س)، دختر جوان پيامبر اكرم (ص)، تنها پس از گذشت 95 روز از رحلت آن حضرت، در سوم جمادى الثانى سال يازدهم هجرى.

26. غسل و كفن نمودن بدن مطهر فاطمه زهرا (س) به دست امام على (ع) با كمك اسماء بنت عميس، و تشييع جنازه وى توسط چند نفر از خواص شيعه، و دفن شبانه آن حضرت به دور از چشم ديگران با سفارش خود فاطمه زهرا (س)



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1323
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

زندگينامه پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص)

نام: محمد بن عبد الله

در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود.

كنيه: ابوالقاسم و ابوابراهيم.

القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امين، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه‏ و... .

منصب: آخرين پيامبر الهى، بنيان‏گذار حكومت اسلامى و نخستين معصوم در دين مبين اسلام.

تاريخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربيع الاول عام الفيل برابر با سال 570 ميلادى (به روايت شيعه). بيشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانسته‏اند.

عام الفيل، همان سالى است كه ابرهه، با چندين هزار مرد جنگى از يمن به مكه يورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ويران سازد و همگان را به مذهب مسيحيت وادار سازد؛ اما او و سپاهيانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابيل مواجه شده، به هلاكت رسيدند و به اهداف شوم خويش نايل نيامدند. آنان چون سوار بر فيل بودند، آن سال به سال فيل (عام الفيل) معروف گشت.

محل تولد: مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قريش) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

از پيامبر اسلام(ص) روايت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسيد، همان جا نگاه داريد و از آن بالاتر نرويد. اما در كتاب‏هاى تاريخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بين عدنان تا حضرت اسماعيل، فرزند ابراهيم خليل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

اين بانوى جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشى، كم‏نظير و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روايتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ايمن جهت ديدار با اقوام خويش عازم يثرب (مدينه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حيات گفت و در همان جا مدفون گشت.

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روايتى هفت ماه) پيش از ولادت فرزندش از دنيا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثويبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شير دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حليمه، دختر عبدالله بن حارث سعديه واگذار كرد. حليمه گرچه دايه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.

مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفيل (610 ميلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال يازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدينه طيبه بر عهده داشت.

تاريخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روايت بيشتر علماى شيعه و دوازدهم ربيع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال يازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدينه بر اثر زهرى كه زنى يهودى به نام زينب در جريان نبرد خيبر به آن حضرت خورانيده بود. معروف است كه پيامبر اسلام(ص) در بيمارىِ وفاتش مى‏فرمود: اين بيمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح خيبر براى من آورده بود.

محل دفن: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانه‏اى كه وفات يافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.

همسران:

1. خديجه بنت خويلد. 2. سوده بنت زمعه. 3. عايشه بنت ابى بكر. 4. امّ شريك بنت دودان. 5. حفصه بنت عمر. 6. ام حبيبه بنت ابى سفيان. 7. امّ سلمه بنت عاتكه. 8. زينب بنت جحش. 9. زينب بنت خزيمه. 10. ميمونه بنت حارث. 11. جويريه بنت حارث. 12. صفيّه بنت حىّ بن اخطب.

نخستين زنى كه افتخار همسرى پيامبر اكرم(ص) را يافت، خديجه بنت خويلد بود. حضرت محمّد(ص) پيش از رسيدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با اين بانوى بزرگوار ازدواج نمود. خديجه كبرى (س) با موقعيت و اموال خويش، خدمات شايانى به پيامبر اكرم(ص) در اظهار رسالتش كرد. اين بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در رديف بانوان قدسى، همانند مريم و آسيه، قرار دارد. پيامبر اكرم(ص) به احترام خديجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هيچ زن ديگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنج‏هاى پيامبر(ص) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مى‏كردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش يارى مى‏داد.

خديجه كبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى كه در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنايت مخصوص پروردگار جهانيان قرار گرفت. به همين جهت روزى جبرئيل امين به محضر پيامبر اكرم(ص) شرفياب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خديجه برسان. پيامبر اكرم(ص) به همسرش فرمود: اى خديجه! جبرئيل امين از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خديجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئيل السّلام».

حضرت خديجه (س) در ايام همسرى با پيامبر(ص) از احترام ويژه رسول‏خدا(ص) برخوردار بود و پيامبر(ص) نيز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خديجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نيكى ياد مى‏كرد.

از عايشه، سومين همسر رسول خدا(ص)، روايت شده است:

«كانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لايَكادُ يَخْرُجُ مِنَ الْبَيْتِ حَتّى يَذْكُرَ خَديجَةَ فَيَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَيْها، فَذَكَرها يَوْماً مِنَ الْاَيّامِ فَادْرَكَتْني الْغَيْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ كانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَكَ اللّهُ خَيْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

پيامبر اكرم (ص) هيچ‏گاه از خانه بيرون نمى‏رفت مگر اين كه يادى از خديجه مى‏كرد و از او به نيكى نام مى‏برد. يك روز كه پيامبر اكرم(ص) از خديجه (س) ياد كرده و خوبى‏هاى او را بيان مى‏كرد، غيرت زنانگى بر من غالب شد و به پيامبر(ص) گفتم: آيا او يك پيرزن بيشتر بود و حال آن كه خداوند بهتر از آن (يعنى عايشه) را به تو داده است؟ پيامبر اكرم(ص) از اين گفتار من، خشمگين شد، به طورى كه موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حركت درآمد.

فرزندان:

الف) پسران: 1. قاسم. او پيش از بعثت پيامبر اكرم(ص) تولد يافت. از اين رو پيامبر(ص) را ابوالقاسم ناميدند. 2. عبدالله. اين كودك چون پس از بعثت به دنيا آمده بود، وى را «طيّب» و «طاهر» مى‏گفتند. 3. ابراهيم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات يافت.

عبدالله و قاسم از خديجه كبرى (س) و ابراهيم از ماريه قبطيه متولد شدند. وهرسه آنان در سنين كودكى از دنيا رفتند.

ب) دختران: 1. زينب (س). 2. رقيه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).

دختران پيامبر اسلام (ص) همگى از حضرت خديجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پيش از رحلت آن حضرت، از دنيا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرين دختر وى بود. اين بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقديس و تكريم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطين و امّ الأئمة المعصومين(ع) است.

گرچه پيامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خويش علاقه‏مند بود، اما در ميان همسرانش بيش از همه، به خديجه كبرى (س) و در ميان فرزندانش بيش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف مى‏فرمود.

اصحاب و ياران:

پيامبر اسلام(ص) چه در مكّه معظمه و چه در مدينه، داراى اصحاب و ياران باوفايى بود كه برخى از آنان پيش از آن حضرت و برخى ديگر پس از ايشان از دنيا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در اين جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره مى‏شود:

1. على بن ابى‏طالب(ع). 2. ابوطالب بن عبد المطلب. 3. حمزة بن عبدالمطلب. 4. جعفربن ابى‏طالب. 5. عباس بن عبدالمطلب. 6. عبداللّه بن عباس. 7. فضل بن عباس. 8. معاذبن جبل. 9. سلمان فارسى. 10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده). 11. مقداد بن اسود. 12. بلال حبشى. 13. مصعب بن عمير. 14. زبير بن عوام. 15. سعد بن ابى وقاص. 16. ابو دجانه. 17. سهل بن حنيف. 18. سعد بن معاذ.

19. سعد بن عباده. 20. محمد بن مسلمه. 21. زيد بن ارقم. 22. ابو ايوب انصارى. 23. جابر بن عبدالله انصارى. 24. حذيفة بن يمان عنسى. 25. خالد بن سعيد اموى. 26. خزيمة بن ثابت انصارى. 27. زيد بن حارثه. 28. عبدالله بن مسعود. 29. عمار بن ياسر. 30. قيس بن عاصم. 31. مالك بن نويره. 32. ابوبكر بن ابى قحافه. 33. عثمان بن عفان. 34. عبدالله بن رواحه. 35. عمر بن خطّاب. 36. طلحة بن عبيدالله.

37. عثمان بن مظعون. 38. ابو موسى اشعرى. 39. عاصم بن ثابت. 40. عبدالرحمن بن عوف. 41. ابوعبيده جراح. 42. ابو سلمه. 43. ارقم بن ابى ارقم. 44. قدامة بن مظعون. 45. عبدالله بن مظعون. 46. عبيدة بن حارث. 47. سعيد بن زيد. 48. خَبّاب بن اَرَت. 49. بريده اسلمى. 50. عثمان بن حنيف. 51. ابو هيثم تيهان. 52. ابىّ بن كعب.

 

زمامداران معاصر:

پيامبر اكرم(ص) در عصرى زندگى مى‏كرد كه منطقه حجاز به دليل عدم حاصل‏خيزى و بيابانى بودن زمين و عدم رواج مدنيّت در بين مردم، از چشم‏طمع حكومت‏ها دور مانده و به آن رغبتى نشان نمى‏دادند. به همين دليل، در آن سرزمين، حكومت مركزى و مستقلى وجود نداشت و دايره حكومتى، منحصر در قبيله و طايفه بود و نظام ملوك الطوايفى در آن مناطق حكم‏فرما بود، تا اين كه پيامبر اكرم(ص) به پيامبرى برانگيخته شد و از مكه به مدينه مهاجرت نمود و پايه‏هاى يك حكومت جهانى را در اين شهر بنا نهاد؛ اما در اطراف حجاز حكومت‏هاى مستقل و نيمه‏مستقلى وجود داشت و حاكمانى از سلسله‏ها و تيره‏هاى مختلف حكومت مى‏كردند. اين حكومت‏ها عبارت بودند از: ايران، روم شرقى، حبشه، يمن، حيره، غسّان، يمامه و مصر.

همه حكومت‏هاى اطراف حجاز، تحت نفوذ سه دولت مركزى، يعنى امپراتورى بزرگ ايران، امپراتورى عظيم روم شرقى و حبشه بودند. تعداد زمامداران اين كشورها، كه معاصر با پيامبر اكرم(ص) (632-570 م.) بودند، زياد است. در اين جا تنها نام زمامدارانى را كه با پيامبر اسلام(ص) رابطه داشته و يا پيامبر(ص) آنان را به دين مبين اسلام دعوت كرده بود، ذكر مى‏كنيم: 1. هرقل (هراكليوس) قيصر روم شرقى (641-610 م.). 2. خسرو پرويز، پادشاه ساسانى ايران. (628-590 م.). 3.باذان بن ساسان، زمامدار يمن و دست نشانده امپراتورى ايران (متوفاى سال 10ق.). 4. مقوقس، حاكم مصر و دست نشانده امپراتورى روم. 5. نجاشى، پادشاه حبشه. 6. حارث بن ابى شمر، حاكم غسّان و دست نشانده امپراتورى روم. 7. هوذة بن على حنفى، حاكم يمامه و دست نشانده امپراتورى روم (متوفاى سال 8ق.). 8. نعمان بن منذر، حاكم حيره و دست نشانده امپراتورى ايران (602-580م.).

از ميان سلاطين و حاكمان فوق، تنها نجاشى، پادشاه حبشه و باذان، حاكم يمن رابطه حسنه با پيامبر اسلام(ص) داشته و از دعوت آن حضرت استقبال كردند و دينش را پذيرفتند. نجاشى با پذيرفتن دو گروه مهاجر مسلمان و پناه دادن آنها در حبشه، و باذان با قطع وابستگى به امپراتورى ايران و جنگيدن با دشمنان اسلام، در سرزمين يمن، خدمت‏هايى به حضرت محمّد(ص) انجام دادند؛ اما زمامداران ديگر يا با پيامبر اكرم(ص) از در دشمنى و جنگ وارد شدند و يا سياست بى‏طرفانه‏اى را درپيش گرفتند. البته پس از رحلت نبى گرامى اسلام(ص) همه آنان به دست تواناى مسلمانان و زمامداران اسلامى به سزاى اعمالشان رسيدند.

رويدادهاى مهم:

1. وفات عبدالله بن عبدالمطلب، پدر حضرت محمد(ص)، در يثرب دو ماه پيش از تولد آن حضرت، در هنگام بازگشت از سفر بازرگانى شام.

2. تولد حضرت محمد(ص) در هفدهم (و به روايت اهل سنت در دوازدهم) ربيع‏الاول عام‏الفيل، مطابق با سال 570 ميلادى در مكه معظّمه، و تكفّل آن حضرت از سوى جدّش، عبدالمطلب.

3. نامگذارى نوزاد قريش توسط مادرش آمنه، به «احمد» و سپس توسط جدّش، عبدالمطلب به «محمد».

4. شير خوردن نوزاد عبدالله، از مادرش آمنه، به مدت سه روز و از ثويبه (كنيز ابولهب) به مدت چهار ماه، و شير دادن حليمه سعديه به ايشان و نگهدارى از آن حضرت، در ميان قبيله بنى سعد، به مدت پنج سال.

5. وفات آمنه بنت وهب، مادر حضرت محمد(ص) در بازگشت از مدينه به مكّه، در محلّى به نام «أبواء»، در سن شش سالگىِ حضرت محمد(ص).

6. وفات عبدالمطلب، سرپرست و جدّ حضرت محمد(ص) در مكه، در سن هشت سالگىِ حضرت محمد(ص).

7. واگذارىِ سرپرستى حضرت محمد(ص) به عمويش، ابوطالب از سوى عبدالمطلب.

8. شفيع شدن حضرت محمد(ص) براى طلب باران در ايام قحطى و خشك‏سالىِ مكه توسط عمويش ابوطالب.

9. همراهى حضرت محمد(ص) در سن دوازده سالگى با عمويش، در سفر بازرگانى شام.

10. پيشگويى «بحيرا»، راهب سرزمين بُصرى‏، از پيامبرى حضرت محمد(ص)، در سفر بازرگانىِ آن حضرت به شام، و سفارش به عمويش، ابوطالب در نگه‏دارى او از دشمنى‏هاى يهود.

11. همراهىِ حضرت محمد(ص)، در سن پانزده سالگى با عمويش، ابوطالب، در نبرد قريش با قبيله هوازن (جنگ فجّار).

12. شركت حضرت محمد(ص)، در سن بيست سالگى، در پيمان دفاع از حقوق مظلومان (معروف به حلف الفضول) و تأييد آن پس از بعثت.

13. سفر بازرگانىِ حضرت محمد(ص) به شام از سوى خديجه بنت خويلد (زن سرمايه‏دار مكّه).

14. ازدواج حضرت محمد(ص) در سن 25 سالگى با خديجه بنت خويلد، در مكه.

15. پذيرش حَكَميت حضرت محمد(ص)، در سن 35 سالگى از سوى سران قبيله‏ها و رفع اختلاف آنها در نصب حجرالأسود، در ديواره خانه خدا (كعبه).

16. درخواست حضرت محمد(ص) از عمويش، ابوطالب، براى كفالت و سرپرستىِ فرزند هشت ساله‏اش، على(ع)، و پذيرفتن ابوطالب در فرستادن فرزندش على(ع) به خانه حضرت محمد(ص) و خديجه (س).

17. تردد حضرت محمد(ص) به غارى در كوه «حرا»، در حوالى مكه، براى تفكر و نيايش.

18. برانگيخته شدن حضرت محمد(ص) به پيامبرى اسلام، در سن چهل سالگى، در تاريخ 27 رجب (و به روايت اهل سنت، در ماه رمضان) از سوى پروردگار جهان و نزول وحى و آيات قرآن مجيد بر ايشان.

19. ايمان همزمانِ خديجه كبرى و حضرت على(ع) به حضرت محمد(ص)، در نخستين روزهاى بعثت.

20. اقتداى خديجه كبرى و حضرت على(ع) به پيامبر(ص)، در نمازهاى يوميه، در كنار خانه خدا و شگفتى قريش از عمل آنان.

21. مأموريت پيامبر(ص) از جانب خداوند منان، براى دعوت اقوام خويش (بنى‏هاشم) به پذيرش اسلام، و عدم اعتناى آنان، غير از على بن ابى‏طالب(ع) به خواسته‏هاى پيامبر(ص).

22. معرفى حضرت على(ع) به جانشينىِ خويش توسط پيامبر(ص) در جريان دعوت بنى هاشم به دين اسلام.

23. دعوت‏هاى پنهانى و تربيت افراد، توسط پيامبر اسلام(ص) در سه سال اوّل بعثت.

24. پذيرش دين اسلام، در سه سال اول بعثت از سوى افراد ذيل:

الف) مردان: على بن ابى‏طالب، جعفر بن ابى‏طالب، زيد بن حارثه، زبير بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى وقاص، طلحة بن عبيدالله، ابو عبيده جراح، ابوسلمه، ارقم بن ابى ارقم، قدامة بن مظعون، عبدالله بن مظعون، عبيدة بن حارث، سعيدبن زيد، خبّاب بن ارت، ابوبكر بن ابى قحافه، عثمان بن عفان، عمّار بن ياسر، صهيب بن سنان، ابوذر غفارى، ياسر (پدر عمّار)، عبدالله بن مسعود، بلال بن رياح حبشى و... .

ب) زنان: خديجه بنت خويلد، فاطمه بنت اسد، سميّه مادر عمّار، امّ الفضل بنت حارث (همسر عباس) و... .

25. دعوت عمومى و علنى مردم مكه به پذيرش دين اسلام توسط حضرت محمد(ص) پس از گذشت سه سال از آغاز بعثت.

26. اعتراض مكرر سران قريش به ابوطالب و شِكوه از عملكردهاى او در پشتيبانى از حضرت محمد(ص).

27. اذيت و آزار سران قريش به پيامبر(ص) براى دست كشيدن از عقايد اسلامى.

28. ايمان حمزة بن عبدالمطلب به دين برادرزاده‏اش، محمد(ص) و تأثير ايمان او در تقويت اسلام و مسلمانان.

29. تشديد شكنجه و آزار تازه مسلمانان توسط سران قريش و شهادت برخى از آنان (مانند پدر و مادر عمّار) در زير شكنجه.

30. وعده تطميع سران قريش به پيامبر اكرم(ص) در صورت انصراف از ادعاى نبوّت، و عدم اعتناى آن حضرت به خواسته‏هاى آنان.

31. مهاجرت گروهى از مسلمانان مكه به حبشه و پناه بردن به نجاشى، پادشاه اين كشور، به دستور حضرت محمد(ص)، در رجب سال پنجم بعثت (هشت سال پيش از هجرت به مدينه).

32. پشتيبانى نجاشى، پادشاه حبشه از مسلمانان مهاجر و عدم پذيرش درخواست فرستادگان قريش، مبنى بر باز گرداندن مهاجران به مكه.

33. تولد حضرت فاطمه زهرا (س) در بيستم جمادى الاخر سال پنجم بعثت (و به روايتى سال دوم بعثت).

34. تحريم اقتصادى و قطع روابط اجتماعى قريش با حضرت محمد(ص) و ياران او در سال هفتم بعثت.

35. درخواست ابوطالب از عموم بنى هاشم و خويشاوندان حضرت محمد(ص)، براى اقامت گزيدن در درّه‏اى ميان كوه‏هاى مكه (كه بعدها به شعب ابى‏طالب معروف شد) جهت پشتيبانى و حراست از حضرت محمد(ص)، در سال هفتم بعثت.

36. محاصره شدن بنى هاشم در شعب ابى طالب و دشوارى زندگى آنان در آن درّه خشك، به مدت سه سال (و به روايتى چهار سال).

37. خبر غيبى حضرت محمد(ص) مبنى بر از بين رفتن مندرجات پيمان نامه قريش به وسيله موريانه و آشكار شدن اين أمر بر سران قريش.

38. اعلام برائت برخى از سران قريش از پيمان نامه ظالمانه و اظهار پشيمانى آنان از رفتارهاى نارواى خويش با حضرت محمد(ص) و بنى هاشم، در محاصره شعب ابى‏طالب و اصرار آنها در بازگرداندن بنى هاشم به مكه معظمه.

39. درگذشت ابوطالب، بزرگ حامى پيامبر اسلام(ص) و درگذشت خديجه كبرى(س)، نخستين همسر پيامبر(ص)، در فاصله چند روز از يكديگر، پس از بازگشت از شعب ابى طالب به مكه، در سال دهم بعثت و تأثّر شديد حضرت محمد(ص) در وفات آن دو.

40. سفر حضرت محمد(ص) به طائف، در سال يازدهم بعثت، و دعوت سران قبيله «ثقيف» به دين اسلام و عدم پذيرش آنان و آزار و شكنجه آنان به حضرت محمد(ص).

41. بازگشت حضرت محمد(ص) از طائف به مكه و درخواست ايشان از مطعم بن عدى (يكى از سران قريش) براى قبول پناهندگى و پشتيبانى از آن حضرت.

42. ازدواج حضرت محمد(ص) با سوده دختر زمعه، در مكه، پس از وفات خديجه كبرى (س).

43. معراج پيامبر اسلام(ص) و سفر عرفانى ايشان از خانه خواهر رضاعى‏اش، ام‏هانى (دختر ابى طالب) به مسجد الاقصى، در بيت المقدس و از آن‏جا به عرش الهى و سدرة المنتهى.

44. دعوت پيامبر اكرم(ص) از زايران خانه خدا، در ايّام حج و آشنايى اسعد بن زراره (رئيس قبيله خزرج در يثرب) با آن حضرت و پذيرفتن دين اسلام در سال يازدهم بعثت.

45. عزيمت مصعب بن عمير به يثرب به دستور پيامبراكرم(ص)، براى آشنايى مردم با دين اسلام.

46. ايمان آوردن دوازده نفر از زايران يثربىِ خانه خدا به پيامبر(ص) و پذيرفتن دين اسلام، در سال دوازدهم بعثت و انعقاد نخستين پيمان با رسول خدا(ص) (معروف به اوّلين پيمان عقبه).

47. بيعت و پيمان گروهى از اهالى يثرب (از قبيله خزرج و اوس) با پيامبراكرم(ص)، در موسم حج سال سيزدهم بعثت، در مكه (معروف به دومين پيمان عقبه).

48. عكس‏العمل سران قريش، به بيعت مسلمانان يثرب با پيامبر اسلام(ص) و سختگيرى آنان در آزار و شكنجه مسلمانان مكه.

49. مهاجرت انفرادى مسلمانان تحت فشار مكه به يثرب به دستور پيامبر اسلام(ص) و پشتيبانى مسلمانان يثرب از مهاجران، در اواخر سال سيزدهم و اوائل سال چهاردهم بعثت.

50. انجمن سران قريش، در «دارالنّدوه» و تصميم آنان بر كشتن پيامبر اسلام(ص).

51. حمله پنهانى چهل نفر از طايفه‏ها و قبيله‏هاى مختلف مكه، به خانه پيامبر(ص) براى كشتن آن حضرت، در «ليلة المبيت» و مواجه شدن با على بن ابى‏طالب(ع) در بستر پيامبر(ص).

52. خروج پيامبر اكرم(ص) از خانه خويش و پناه گرفتن در غار ثور، در حوالى مكه، در «ليلة المبيت» و همراهى ابوبكر بن ابى قحافه با آن حضرت، در واپسين روزهاى ماه صفر سال چهاردهم بعثت.

53. آغاز هجرت تاريخ ساز پيامبر اسلام(ص) از غار ثور در مكه معظّمه، به سوى يثرب (كه از آن پس «مدينة الرسول» خوانده شد) در روز اوّل ربيع الاول سال چهاردهم بعثت و ورود به مدينه در دوازدهم همين ماه و استقبال اهالى اين شهر از آن حضرت.

54. بناى مسجد النبى(ص)، در مدينه، به دست پيامبر اسلام(ص)، مهاجران و انصار، در نخستين روزهاى ورود آن حضرت به مدينه.

55. ايجاد پيمان برادرى بين مهاجران و انصار مدينه، به فرمان پيامبر اسلام(ص)، در ماه رمضان سال اوّل هجرى.

56. مانورهاى جنگى و تهديد خطوط بازرگانى قريش توسط سپاهيان اسلام، از هشتمين ماه سال اوّل تا رمضان سال دوم هجرى، به فرمان پيامبر اسلام(ص).

57. تغيير قبله مسلمانان از بيت المقدس به مكه، در هفتمين ماه سال دوم هجرى.

58. وقوع جنگ بدر ميان سپاهيان اسلام و سران قريش، در ماه رمضان سال دوم هجرى و پيروزى شكوهمند مسلمانان در اين نبرد (با از دست دادن چهارده شهيد و كشتن هفتاد نفر از مشركان و به اسارت گرفتن هفتاد نفر ديگر از آنان).

59. وفات رقيّه، دختر رسول خدا(ص) (همسر عثمان بن عفّان)، در مدينه، به سال دوم هجرى.

60. پيمان شكنى يهوديان طايفه قينقاع مدينه و وقوع جنگ ميان آنان و سپاهيان اسلام، و تسليم و تبعيد شدن همگى آنان از مدينه به شام، در شوال سال دوم هجرى.

61. وقوع جنگ اُحد ميان سپاهيان اسلام و مشركان قريش، در شوال سال سوم هجرى و پيروزى ابتدايى مسلمانان با دلاورى‏هاى حمزه، حضرت على(ع)، ابودجانه، زبير و ساير صحابه پيامبر(ص)، وشكست نهايى سپاهيان اسلام با از دست دادن هفتاد كشته، از جمله حمزه سيدالشهداء، در اين نبرد، به دليل بى‏انظباطى نگهبانان شكاف ميان كوه احد.

62. كشته شدن دو گروه تبليغى اسلام (ده نفره و چهل نفره) به دست مشركان، در سرزمين رجيع و بئر معونه، در سال چهارم هجرى.

63. توطئه يهوديان بنى نضير، عليه پيامبر اكرم(ص) و وقوع جنگ ميان آنان و مسلمانان، و پيروزى سپاهيان اسلام در بيرون راندن يهوديان از مدينه، در سال چهارم هجرى.

64. همدستى يهوديان و بت پرستان حجاز در هجوم به مدينه و وقوع جنگ احزاب (خندق) ميان مسلمانان و مهاجمان، در سال پنجم هجرى و دلاورى‏هاى حضرت على(ع) در اين نبرد سرنوشت ساز.

65. خيانت يهوديان بنى قريظه به مسلمانان، در جنگ احزاب و كيفر سخت آنان به دست سپاهيان اسلام پس از نبرد احزاب.

66. وقوع غزوه بنى مصطلق، در سال ششم هجرى، و پيروزى درخشان مسلمانان در اين نبرد.

67. آهنگ پيامبر اسلام و1520 نفر از مسلمانان، از مدينه به مكه، براى انجام عمره و جلوگيرى بت پرستان مكه از ورود آنان، در سال ششم هجرى.

68. انعقاد پيمان صلح حديبيه، ميان پيامبر اسلام(ص) و مشركان قريش، در سال ششم هجرى.

69. وقوع جنگ خيبر ميان مسلمانان و يهوديان، در وادى خيبر، در 32 فرسخى شمال مدينه، و دلاورى‏هاى سپاه اسلام، از جمله امام على(ع) در اين نبرد، به سال هفتم هجرى.

70. واگذارى باغ فدك، در سرزمين خيبر، توسط پيامبر اسلام(ص) به دخترش، فاطمه زهرا(س).

71. نامه پيامبر اسلام به پادشاهان ايران، روم، حبشه، مصر، يمامه، بحرين و حيره (اردن)، و دعوت آنان به دين اسلام، در سال هفتم هجرى.

72. سفر عبادى و زيارتى پيامبر اسلام(ص) و دو هزار مسلمان همراه وى از مدينه به مكه معظّمه، براى انجام مراسم عمره قضا، در ذى قعده سال هفتم هجرى (پس از گذشت يك سال از پيمان صلح حديبيه).

73. وقوع جنگ موته در سر حدّات شام، ميان سه هزار سپاهى اسلام و دويست هزار مرد جنگى روم (صد هزار نفر از عرب‏هاى تحت استيلاى روم و صد هزار نفر از سپاهيان رومى)، در سال هشتم هجرى، و به شهادت رسيدن تعداد زيادى از سپاهيان اسلام، از جمله جعفر بن ابى طالب، زيد بن حارثه و عبدالله بن رواحه، سه فرمانده منصوب پيامبر اسلام، و عقب نشينى بازماندگان به مدينه.

74. هم پيمانى دوازده هزار مرد جنگى در وادى يابس، براى كشتن پيامبر اسلام(ص) و كوبيدن مسلمانان مدينه، و وقوع جنگ ميان آنان و سپاهيان اسلام به فرماندهى ابوبكر بن ابى قحافه در مرتبه اوّل، عمربن خطاب در مرتبه دوم، و عمروبن عاص در مرتبه سوّم و عقب نشينى مسلمانان در هر سه مرتبه از معركه جنگ، و اعطاى فرماندهى سپاه اسلام به امام على(ع) در مرتبه چهارم و پيروزى سپاهيان اسلام تحت فرماندهى امام على(ع) در اين نبرد، كه به جنگ «ذات سلاسل» معروف شد، در سال هشتم هجرى.

75. نقض پيمان صلح حديبيه توسط بت‏پرستان مكه، با غارت و كشتن قبيله خزاعه، از قبايل هم پيمان مسلمانان، در سال هشتم هجرى.

76.فتح مكه به فرمان پيامبر اسلام (ص)، در سيزدهم رمضان سال هشتم هجرى، و ورود پيروزمند پيامبر(ص) و مسلمانان به مكه معظمه، و عفو اهالى مكه از جانب آن حضرت.

77. هم پيمانى سى هزار مرد جنگى از قبايل هوازن، ثقيف و بنى سعد، در نبرد با پيامبر اسلام(ص) و وقوع جنگ خونين ميان آنان و دوازده هزار مسلمان، در وادىِ «حُنين»، به سال هشتم هجرى، پس از واقعه فتح مكه.

78. تعقيب آتش‏افروزان جنگ حُنين و كيفر آنان به دست سپاهيان اسلام در طائف.

79. منصوب شدن عتاب بن اسيد به فرماندارىِ مكه، و معاذ بن جبل، براى تعليم قرآن و احكام اسلام به اهالى اين شهر توسط پيامبر اسلام(ص)، در سال هشتم هجرى پس از فتح مكه.

80. وفات زينب بزرگ‏ترين دختر رسول خدا(ص) (زوجه ابوالعاص بن ربيع) پس از تحمّل رنج هجرت از مكه و بيمارى‏هاى طولانى در مدينه، در اواخر سال هشتم هجرى.

81. تولد ابراهيم، فرزند پيامبر اسلام(ص) از ماريه قبطيه (كنيزى كه مقوقس، فرمانرواى مصر به پيامبر اسلام هديه كرده بود) در اواخر سال هشتم هجرى.

82. فرمان پيامبر اسلام(ص) مبنى بر گرفتن زكات از مسلمانان.

83. مأموريت على بن ابى طالب(ع) از سوى پيامبر اسلام(ص) با 150 مرد جنگى، در تخريب بت‏خانه و شكستن بت بزرگ قبيله «طىّ»، و پيروزى شكوهمند مسلمانان و شكست مسيحيان اين قبيله، وفرار عدى بن حاتم (فرزند حاتم طايى) از معركه جنگ و پناه بردن به شام، در سال نهم هجرى، و بازگشت او پس از مدتى به مدينه، و مسلمان شدنش به دست پيامبر اسلام (ص).

84. حركت پيامبر اسلام (ص) و سى هزار مرد جنگى مسلمانان از حجاز به سوى تبوك، در مرز شام، براى مبارزه با سپاهيان روم شرقى، در شعبان سال نهم هجرى، و عدم وقوع درگيرى ميان آنان.

85. دستور پيامبر اكرم (ص) به حضرت على (ع) در باقى ماندن در شهر مدينه، درايّام غيبت پيامبر (ص)، هنگام گسيل سپاه اسلام به سرزمين تبوك، جهت خنثى‏سازى توطئه‏هاى منافقان.

86. ايجاد بناى مسجد ضرار به دست منافقان مدينه، و دستور پيامبر اكرم (ص) مبنى بر تخريب آن مسجد و تبديل آن به مركز زباله، پس از بازگشت از غزوه تبوك، در سال نهم هجرى.

87. مأموريت ابوبكر بن ابى قحافه توسط پيامبر اسلام (ص) براى ابلاغ سوره برائت به اهالى مكه و زايران خانه خدا، در ايّام حج، و سپس عزل او پيش از رسيدن به مكه توسط پيامبر (ص) و واگذارى اين مأموريت به على بن ابى طالب (ع)، در ذى‏حجّه سال نهم هجرى.

88.پذيرش دين اسلام از سوى قبايل و طوايف مختلف عرب، از جمله سران قبيله ثقيف، بنى طىّ، بنى تميم و بنى عامر، در سال نهم هجرى.

89. وفات ابراهيم، فرزند پيامبر اسلام (ص) در سن هيجده ماهگى، در سال دهم هجرى.

90. مباهله پيامبر اكرم (ص) به همراهى حضرت على (ع)، فاطمه زهرا (س)، امام حسن مجتبى (ع) و امام حسين (ع) با نصاراى «نجران»، و انصراف هيأت نمايندگىِ نجران از ادامه مباهله با خاندان نبوت، در سال دهم هجرى.

91. مأموريت يافتن حضرت على (ع) از سوى پيامبر اسلام (ص) براى دعوت اهالى يمن به اسلام و داورى در بين آنان و جمع‏آورىِ جزيه از اهالى مسيحى نجران، در سال دهم هجرى.

92. آخرين سفر زيارتى و عبادى پيامبراسلام (ص) به مكه معظمه، در سال دهم هجرى (معروف به حجّة الوداع).

93. پيوستن حضرت على (ع) به پيامبر اسلام (ص) در مراسم حج، در بازگشت از مأموريت يمن.

94. منصوب شدن حضرت على (ع) به ولايت و جانشينى پيامبر اسلام (ص) در 18 ذى‏حجّه سال دهم هجرى، در سرزمين «غدير» (بين راه مكه و مدينه)، پس از بازگشت از سفر حجّة الوداع.

95. ادعاى دروغين نبوت از سوى مسيلمه كذّاب و اسود بن كعب عنسى، در يمامه و يمن، در اواخر سال دهم هجرى.

96. تجهيز سپاهى متشكل از مهاجران و انصار به فرماندهى اسامة بن زيد، براى نبرد با سپاهيان روم، توسط پيامبر اسلام (ص) در اوائل سال يازدهم هجرى.

97. بيمارى پيامبراسلام(ص) در اوائل سال يازدهم هجرى و تأكيد و اصرار آن حضرت بر حضور همگان در سپاه اسامه، براى مبارزه با روميان.

98. رحلت جانسوز پيامبر اسلام (ص) در 28 صفر (و به روايت اهل سنت در 12 ربيع الاول) سال يازدهم هجرى، (632 م.) در مدينه، و سوگوارى بى سابقه مسلمانان.

99. غسل، كفن و دفن پيكر مطهر پيامبر اسلام (ص) در خانه‏اش پس از يك روز به دست امام على (ع) و با كمك عباس و فرزندش، فضل.

100. اندوه شديد فاطمه زهرا(س)، تنها فرزند بازمانده از پيامبر اكرم (ص) در رحلت جانسوز پدر.

101. اجتماع سران انصار و مهاجر در سقيفه بنى ساعده، و انتخاب ابوبكر بن ابى‏قحافه به جانشينى پيامبر اسلام (ص)، على رغم سفارش رسول خدا (ص) درباره جانشينى حضرت على (ع).



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1520
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

خلاصه زندگینامه چهارده معصوم علیهم السلام

معصوم اول حضرت محمد(ص)

نام آن حضرت:احمد،محمّد

نام پدر:عبد الله

نام مادر:آمنه

شهرت:خاتم پیامبران،رسول خدا،امین

کُنیه:ابوالقاسم

محل تولد:مکه

زمان تولد:به قول مشهور 17 ربیع الاول سال 571 میلادی

روز مبعث:27 رجب

مدت نبوت:بیست و سه سال

مدت عمر:شصت و سه سال

تاریخ فوت:28 ماه صفر یازدهم هجری

محل فوت:مدینه منوره

محل دفن:جنب مسجد پیامبر

دوران حیات:قبل از نبوت تا چهل سالگی زندگی عادی

از چهل سالگی مبعوث به پیامبری

13 سال بعد از بعثت زندگی در شهر مکه زادگاهش

10 سال بعد از هجرت از مکه به مدینه و آغاز مبارزه و پیروزی و پیشرفت اسلام.

تعداد همسران:از هفده تا بیست و پنج تن

تعداد فرزندان:4دختر به نام های فاطمه،زینب،رقیه،ام کلثوم

و 3 پسر به نام های قاسم،عبد الله،ابراهیم

 

معصوم دوم حضرت فاطمه(س)

نام :فاطمه (س)

نام پدر:محمد رسول الله(ص)

نام مادر:خدیجه کبری(س)

شهرت:زهرا،صدیقه،زهره،بتول و ...

کُنیه:ام الحسنین،ام ابیها،ام الائمه

محل تولد:مکه مکرمه

زمان تولد:جمعه 20 جمادی الثانی 5 بعثت

تاریخ ازدواج:دوم هجرت

نام همسر:علی مرتضی(ع)

نام فرزندان:حسن،حسین،زینب،محسن،ام کلثوم

زمان و محل شهادت:سیزده جمادی الاول یا سوم جمادی الثانی یازدهم هجری در 18 سالگی در شهر مدینه النبی

مزار آن حضرت:به قولی در کنار قبر پیغمبر یا قبرستان بقیع و یا بین منبر و قبر پیامبر در مسجد النبی

دوران حیات:

1- زندگی در کنار پیامبر اکرم(ص) و شوهرش علی(ع)

2- چند ماه بعد از فوت پیامبر(ص)

 

معصوم سوم (امام اول)حضرت علی(ع)

نام آن حضرت :علی (ع)

نام پدر:ابوطالب

نام مادر:فاطمه بنت اسد

شهرت:مرتضی،امیر مؤمنان

کُنیه:ابوالحسن

محل تولد:مکه در کعبه خانه خدا

زمان تولد:۱۳ رجب ۶۰۱ میلادی

مدت خلافت:۵ سال

مدت امامت:قریب به ۳۰ سال

مدت عمر:۶۳ سال

زمان شهادت:۲۱ رمضان ۴۰ هجری

محل شهادت:مسجد کوفه

زیارتگاه آن حضرت:نجف واقع در عراق کنونی

دوران حیات:

ده سال دوران طفولیت

اسلام آوردن در ده سالگی

۲۳ سال یار پیامبر

۲۵ سال دور بودن از خلافت

حدود پنج سال خلافت و رهبری

تعداد همسران:۷ زن

تعداد فرزندان:۲۸نفر،۱۱پسر و ۱۷ دختر

 

معصوم چهارم(امام دوم)حضرت امام حسن(ع)

نام:حسن

نام پدر:علی بن ابیطالب(ع)

نام مادر:فاطمه زهرا(س)

شهرت:مجتبی

کنیه:ابو محمد

محل تولد:مدینه

زمان تولد:نیمه رمضان سال سوم هجری

زمان شهادت:۲۸ صفر سال ۵۰ هجری در ۴۷ سالگی

محل شهادت:مدینه

دوران حیات:

عصر پیامبر حدود هشت سال

همراهی با پدر حدود سی و هفت سال

عصر امامت حدود ده سال

همسران آن حضرت:۶۴ همسر

فرزندان آن حضرت:۱۹ فرزند شامل ۱۳ پسر و ۶ دختر

 

معصوم پنجم(امام سوم)حضرت امام حسین(ع)

نام:حسین(ع)

نام پدر:امام علی (ع)

نام مادر:فاطمه زهرا(س)

شهرت:سید الشهدا

کنیه:اباعبدالله

محل تولد:مدینه النبی

زمان تولد:سوم شعبان ۴ هجری

زمان شهادت:دهم محرم سال ۶۱ هجری

محل شهادت:کربلای معلی در ۵۷ سالگی

مزار آن حضرت:در عراق کنونی شهر کربلا

سیر حیات:

درک رسول الله حدود شش سال

همراه و همرزم پدر سی سال

ده سال یاری با برادر

مدت امامت ده سال

تعداد همسران امام:۴ همسر

تعداد فرزندان امام:۶ فرزند شامل ۴ پسر و دو دختر

 

معصوم ششم(امام چهارم)امام سجاد(ع)

نام:علی بن حسین(ع)

نام پدر:حسین (ع)

نام مادر:شهر بانو(دختر یزدگرد سوم)

کنیه:زین العابدین،سجاد

محل تولد:مدینة النبی

نحوه شهادت:به تحریک هشام بن عبد الملک مسموم شد

زیارتگاه امام:قبرستان بقیع در مدینه النبی

سیر حیات:

بیش از بیست سال همرزم پدر

سی و پنج سال دوران امامت که با ۹ نفر از خلفای اموی مقارن بود.

تعداد همسران:یک زن عقدی و تعدادی کنیز

نام فرزندان:۱۵ فرزند شامل ۱۱ پسر و ۴ دختر

 

معصوم هفتم(امام پنچم)امام محمد باقر(ع)

نام:محمد بن علی

نام پدر:امام سجاد(ع)

نام مادر:فاطمه دختر امام حسن مجتبی

شهرت:باقر(شکافنده)

کنیه:ابو جعفر

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:اول یا سوم رجب سال ۵۷ هجری

مزار آن امام:قبرستان بقیع در مدینه

سیر حیات:

سه سال و شش ماه همراه با جد بزرگوارش امام حسین(ع)

سی و چهار سال  و ۱۵ روز با پدرش امام سجاد(ع)

نزدیک به بیست سال امامت در حالیکه خلفای بنی امیّه و بنی عباس حکومت می نمودند.

تعداد فرزندان:۷ فرزندان

 

معصوم هشتم(امام ششم)امام جعفر صادق

نام:جعفر

نام پدر:امام باقر(ع)

نام مادر:ام فرَِِِوه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر

شهرت:صادق

کنیه:ابو عبد الله

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:هفدهم ربیع الاول ۸۳ هجری قمری

خلفای زمان امام:یزیدبن عبدالملک تا مروان حمار آخرین خلیفه ی اموی،سفاح و منصور دوانیقی خلفای عباسی

زمان شهادت:۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری

محل شهادت:مدینه منوره به دستور  منصور دوانیقی مسموم شد

مزار امام:قبرستان بقیع در مدینه

سیر حیات:

دوران قبل از امامت ۳۱ سال

دوران امامت تا آخر عمر ۳۴ سال

همسران آن حضرت:۳ نفر

فرزندان آن حضرت:۷ نفر،۶ پسر و یک دختر

 

معصوم نهم(امام هفتم)امام موسی بن جعفر(ع)

نام:موسی

نام پدر:امام صادق(ع)

نام مادر:حمیده(مصفا)

شهرت:کاظم،باب الحوائج

کنیه:ابو ابراهیم،ابو الحسن

محل تولد:روستایی بین مکه و مدینه

زمان تولد:صبح یکشنبه ۷ صفر سال ۱۲۸

زمان شهادت:۲۵ رجب ۱۸۳ هجری قمری

محل شهادت:زندان هارون در بغداد که به دستور هارون الرشید مسموم شد

مزار شریف آن حضرت:شهر کاظمین در نزدیکی بغداد

سیر حیات:

دوران قبل از امامت قریب به بیست سال

دوران امامت سی و پنج سال که با خلفای عباسی:منصور،مهدی،هادی و هارون الرشید هم عصر بوده و در روزگار خلافت هارون سالها در زندان بسر می برده است.

همسران آن حضرت:تعداد نامعلوم

فرزندان آن حضرت:سی و هفت نفر،۱۹ پسر و ۱۸ دختر

همسران آن حضرت:۳ نفر

فرزندان آن حضرت:۷ نفر،۶ پسر و یک دختر

 

معصوم دهم(امام هشتم)امام علی بن موسی الرضا

نام:علی

نام پدر:امام موسی کاظم(ع)

نام پدر:نجمه (اورا بانویی اروپایی نوشته اند)

شهرت:رضا

کنیه:ابو الحسن

محل تولد:مدینه

زمان تولد:یازدهم ذیقعده ۱۴۸ هجری

تعداد زنان:۲ زن،ام حبیبه دختر مامون و زنی دیگر

تعداد فرزندان:یک فرزند(امام جواد)و به قولی پنج پسر و یک دختر(شش فرزند)

زمان شهادت:آخر صفر سال ۲۰۳ هجری قمری در ست ۵۵ سالگی و به وسیله مامون عباسی مسموم شد.

محل شهادت:سناباد نوقان در مشهد کنونی

زیارتگاه امام:مشهد مقدس

سیر حیات:

۳۵ سال پیش از امامت

۱۷ سال در مدینه بعد از امامت

سه سال ولیعهدی مامون در خراسان،که حساس ترین دوران حیات امام می باشد.

 

معصوم یازدهم(امام نهم)حضرت امام محمد تقی

نام:محمد

نام پدر:امام رضا(ع)

نام مادر:سبیکه(خیزران)

شهرت:جواد،تقی

کنیه:ابو جعفر،مختار

محل تولد:مدینه النبی

زمان تولد:دهم رجب سال ۱۹۵ هجری قمری

زمان شهادت:ذیقعده سال ۲۲۰ هجری قمری در بیست و پنج سالگی

محل شهادت:کاظمین نزدیک بغداد

زیارتگاه امام:شهر کاظمین

سیر حیات:

دوران کودکی تا هفت سالگی

دوران امامت از هفت سالگی تا بیست و پنج سالگی

 

معصوم دوازدهم(امام دهم)امام علی النقی

نام:علی

نام پدر:امام جواد(ع)

نام مادر:سمانه

شهرت:نقی،هادی

کنیه:ابو الحسن سوم

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:۱۵ ذیحجه سال ۲۱۳ هجری قمری

زمان شهادت:سوم رجب سال  ۲۵۴ هجری قمری

محل شهادت:در شهر سامرا توسط معتز خلیفه عباسی در ۴۱ سالگی

زیارتگاه امام:شهر سامرا در عراق کنونی

سیر حیات:

هشت سال پیش از امامت و رهبری

دوازده سال دوران امامت قبل از خلافت متوکل

چهارده سال همزمان با خلافت ستمکارانه متوکل عباسی

همسران آن حضرت:یک زن

فرزندان آن حضرت:۵ فرزند،۴ پسر و یک دختر

 

معصوم سیزدهم(امام یازدهم)امام حسن عسکری

نام:حسن

نام پدر:امام هادی(ع)

نام مادر:سلیل

شهرت:عسکری،زکّی

کنیه:ابو محمد،مشهور به ابن الرضا

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:هشتم ربیع الثانی،۲۴ ربیع الاول سال ۲۳۲ هجری قمری

زمان شهادت:هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری

محل شهادت:سامرا توسط معتمد خلیفه عباسی

زیارتگاه امام:سامرا در عراق

سیر حیات:

۲۲ سال قبل از امامت از سال ۲۳۲ هجری قمری تا ۲۵۴ هجری قمری ۶ سال دوران امامت از سال ۲۵۴ تا ۲۶۰ هجری قمری

تعداد همسران:یک همسر که زنی رومی به نام نرجس بوده است.

تعداد فرزندان:یک فرزند(حضرت مهدی(عج))

 

معصوم چهاردهم(امام دوازدهم)حضرت امام زمان(عج)

نام:هم نام پیامبر(ص)(م-ح-م-د)

نام پدر:امام حسن عسکری(ع)

نام مادر:نرجس

شهرت:مهدی موعود،صاحب الزمان،امام عصر،بقیة الله و قائم و...

محل تولد:سامرا

زمان تولد:۱۵ شعبان سال ۲۵۵ یا ۲۵۶هجری قمری

سیر حیات:

دوران کودکی پنج سال و بعد از اینکه پدرش در سال ۲۶۰ هجری قمری شهید شد به امامت رسید.

غیبت صغری از سال ۲۶۰ شروع و به سال ۳۲۹ هجری قمری یعنی حدود هفتاد سال بعد پایان یافت.

غیبت کبری از سال ۳۲۹ هجری قمری آغاز و همچنان ادامه دارد.                         

                  

منبع:کتاب زندگانی چهارده معصوم(ع) نوشته احمد شهبازی



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1309
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.
موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی