.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

مدینه یا مدینةالنبی، (به عربی: المدینة المنورة)‏، نام شهری است در کشور پادشاهی عربستان سعودی واقع در شبه جزیره عربستان. این شهر در شمال ریاض و در میانه نجد قرار گرفته و آب‌وهوایی خشک و بیابانی با تابستان‌های داغ و زمستان‌های سرد دارد. این شهر پیش از هجرت پیامبر اسلام به آن، یثرب نام داشت، که با ورود پیامبر، آن‌را مدینة النبی (یعنی: شهر پیامبر) نامیدند.

شهری مدینه در ناحیه تاریخی حجاز در کشور عربستان سعودی، این شهر پس از هجرت پیامبر اسلام، به مدینةالنبی(شهر پیامبر) معروف شد، در اولین شب ربیع الاول سال ۱۴ بعثت، «محمد» به «یثرب» مهاجرت نمود و سرآغاز تاریخ مسلمانان(تاریخ هجری)، از همان سال می‌باشد.

مسجدالنبی، مسجد قباء و مسجد ذوقبلتین در این شهر قرار دارند. مدینه امروزه از شهرهای مقدس مسلمانان به‌شمار می‌آید.

فاصله مدینه تا مکه حدود ۴۲۰ کیلومتر است.

تاریخچه یثرب

یثرب از شهرهای باستانی است که در کتیبه‌های معینی از آن نام برده شده‌است. این شهر از جمله محل‌هایی بود که گروهی از نیروهای معینی در آن اقامت داشتند. پس از آنکه روزگار دولت معینیان سپری گردید، سبائیان حکومت آنجا را در دست گرفتند. معروف است که حکومت‌های معین و سبا همواره در پی بسط سلطه و نفوذ خود در سرزمین‌های شمال عربستان بودند. همچنین در جغرافیای بطلمیوس دوبار از این شهر نام برده شده‌است، یک بار به نام ایاترپه و بار دیگر به نام ایاتریپا. استفان بیزانسی از این شهر به نام ایاتریپاپولیس یاد کرده‌است.[۱] این شهر در نزد راویان اخبار گذشته به نام اثرب و یثرب معروف است. [۲] به نوشته آنان یثرب مرکز مدینه‌است، که از قناه تا جرف و از المال، که بدان برناوی می‌گویند، تا زباله امتداد میابد. برخی از راویان اخبار گمان برده‌اند که این شهر به دلیل انتساب به یثرب بن قانیه بن مهلائیل بن ارم بن عبیل بن عوص بن ارم بن سام بن نوح، بدین نام خوانده شده‌است و او نخستین کسی بود که هنگام پراکنده شدن خاندان نوح در این سرزمین فرود آمد.[۳]

دیگران گمان کرده‌اند که نام یثرب ماخوذ از ثرب به معنای فساد یا از تثریب یعنی «مواخذه به علت گناه» است و نوشته‌اند که پیامبر به دلیل کراهت از تثیرب، از نامیدن این شهر به اسم یثرب نهی کرد و آن را طیبه و طابه نامید.[۴] بلاذری می‌نویسد که یثرب به نام رئیس گروهی از عمالقه نامیده شده‌است که پس از بیرون راندن بنی عبیل بن عوص بن ارم بن سام، از فرزندام نوح، از آنجا فرود آمدند.

نام مدینه که پس از هجرت پیامبر، به یثرب اطلاق شده‌است ماخوذ از کلمه آرامی مدینتا به معنی قرق و شهر، خلاصه شده مدینه الرسول است.[۵] راویان اخبار نوشته‌اند که یثرب یا مدینه ۲۹ اسم دارد که عبارتند از: طیبه، طابه، مسکینه، عذراء، جابره، محببه، مجبوره، یثرب، ناجیه، موفیه، اکاله البلدان ع محفوفه، مسلمه، مجنه، قدسیه، عاصمه، مرزوقه، شافیه، خیره، محبوبه، مرحومه، جابره، مختاره، محرمه، غلبه، ببره، تندر، حسیبه، دارالبرار، حسنه، دارالخیار، دارالیمان، دارالسنه، دارالهجره، قاصمه، طباطبا.[۶]

نامیدن به نام پیشین

در قرآن آمده است که منافقین مدینه، شهر را به نام قدیمش (یعنی یثرب) می‌نامیدند، و نام جدید آن را پذیرا نبودند. آیات ۱۲ و ۱۳ سوره احزاب بیان می‌دارد که در جنگ احزاب، وقتی منافقان و افراد ضعیف‌الایمان، احزاب و گروه‌های مختلف کفار و جمعیت فراوان آن‌ها را دیدند، گفتند: خدا و رسولش جز وعده‌های فریبنده دروغین به ما نداده‌اند؛ و برخی از آن‌ها می‌گفتند: ای مردم یثرب این میدان جای ماندن شما نیست، پس به خانه‌های خود بازگردید (و گر نه همگی کشته می‌شوید)![۷] این در حالی بود که -طبق آیه ۲۲ سوره احزاب- وقتی مؤمنان احزاب و سپاهیان دشمن را دیدند، گفتند: اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده دادند و خدا و رسولش راست گفتند؛ و (ديدن آنها) جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود. [۸]

موقعیت جغرافیایی



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 26788
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

«کعبه» بنایی در میان مسجد الحرام در شهر مکه در کشور عربستان سعودی است. کعبه مقدس ترین مکان در دین اسلام است. نام کعبه اشاره‌به چهارگوش بودن این سازه دارد.[۱]. در قرآن، کتاب مذهبی مسلمانان آمده که بنای کعبه توسط یکی از انبیاء خدا بنام ابراهیم و پسرش اسماعیل ساخته شده‌است. [۲] بعضی هم بر این باورند که خانه خدا قبل از ابراهیم ساخته شده بود و نخستین سازنده آن آدم است.[۳]

در اطراف بنای کعبه مسجدی بنام مسجد الحرام ساخته شده‌است. همه مسلمانان جهان در هنگام نماز رو به جهت کعبه می‌ایستند و به این نحو جهت گیری موقع نماز، رو به قبله ایستادن گفته می‌شود.

بر اساس فروع دین در اسلام، هر مسلمانی در صورت برخورداری از استطاعت مالی و بدنی، می‌بایست در دوران زندگی اش لااقل یکبار به حج مشرف شده و مراسم دینی خاصی را به جا بیاورد. یکی از بخشهای اصلی مراسم حج، هفت دور طواف به گرد خانه کعبه است[۴]

نام‌های دیگر کعبه

«بیت العتیق»[۵]، «بیت الحرام»[۶]، «بیت المعمور»[۷] و «بیت المحرّم» [۸]از نام‌های دیگر کعبه‌اند که در قرآن به آن اشاره شده‌است.

تقدس

کعبه ارتباط مستقیم به ارکان اسلام دارد؛ مخصوصاً فریضه حج که زیارت و طواف کعبه از ارکان حج است. همچنین در برپایی نماز نیز کعبه قبلهگاه مسلمانان است.

تاریخ و بنا

عمده اطلاعات ما در مورد کعبه منابع نویسندگان اسلامی است. فارغ از روایات و منابع اسلامی، گزارش و سند تاریخی چندانی مربوط به پیش از اسلام در مورد این بنا در دست نیست.

در قرآن در مورد کعبه گفته شده‌است: «اِنَ أَوَل بَیتٍ وُضِعَ لِلنَاسِ لَلَذی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَهُداً لٍلعَالَمَینَ» (آل عمران) بنابر گفتار تاریخ‌نگار اسلامی، آزرقی، ساختمان کعبه ۱۰ بار بنیان شده‌است. به این ترتیب:

  1. بنیان الملائکه
  2. بنیان آدم
  3. بنیان شیث
  4. بنیان ابراهیم وپسرش اسماعیل
  5. بنیان العمالقه
  6. بنیان جرهم
  7. بنیان مضر
  8. بنیان قریش
  9. بنیان عبدالله ابن زبیر
  10. بنیان حجاج ابن یوسف الثقفی

این سازه تا پیش از گشودن شهر مکه به دست محمد و پیروانش، محل نگهداری و پرستش بتها بوده‌است. قریش در اطراف کعبه بت‌های مختلفی قرار داده بودند، مانند: لات، عزی، اسافه، نائله، منات و.... بزرگ این بت‌ها هبل بود.

در دوره بعد از اسلام کعبه چهار بار به کلی ویران شده و از نو بنا شده است. دو بار اول به سده اول هجری بر می گردد. در جریان جنگ هایی که بین امویان و عبدالله بن زبیر فرماندار وقت مکه صورت می گرفت کعبه دو بار ویران شد. بار اول آتش گرفت و بار دوم توسط سپاهیان حجاج بن یوسف با منجنیق سنگ باران شد. سومین تخریب مکه به ۹۳۰ میلادی بر می گردد که قرامطه- که از شیعیان اسماعیلی بودند- به مکه حمله کردند و حجاج را قتل عام کردند و چاه زمزم را با جنازه های کشتگان پر کردند. آنان حجرالاسود را ربودند و با خود به احسا- در شرق عربستان- بردند. تخریب چهارم کعبه در نتیجه سیلی بود که در سال ۱۶۲۹ میلادی رخ داد. پس از آن سلطان مراد چهارم ساختمان کعبه را با سنگ های گرانیتی از نو بنا کرد که این ساختمان تا عصر حاضر به جا مانده است.

ساختمان کنونی کعبه از زمان حجاج بن یوسف ثقفی و بازسازی همان ساختمان در دوران خلافت سلطان مراد چهارم از پادشاهان عثمانی است که در سال ۱۰۴۰ (قمری) در اثر سیل در مسجد الحرام و تخریب آن، از نو بازسازی گردید. این ساختمان استحکام کامل دارد، بطوری که تاکنون به‌همین شکل پابرجا و استوار مانده‌است.

ارکان کعبه

رکن یمانى

ارکان کعبه: به هریک از چهار گوشه کعبه، رکن گویند و کعبه بر چهار رکن بنا گردیده‌است: [۹]

  1. رکن حجر الاسود: سنگ سیاه آسمانی است. به اعتقاد برخی از مسلمانان هنگام بنای کعبه توسط آدم، این سنگ را فرشتگان از بهشت آوردند و آدم آن را در گوشه‌ای از خانه نصب کرد. پس از بازسازی کعبه توسط قریش، این سنگ به دست محمد قبل از درب کعبه در رکن حجر اسود نصب شد و محل شروع طواف حجاج است.
  2. رکن عراقی
  3. رکن شامی
  4. رکن یمانی که قبل از رکن حجر اسود قرار دارد. در اعتقاد مسلمانان (به ویژه شیعیان) محلی است که به اذن خدا شکافته شد تا فاطمه بنت اسد از آن داخل کعبه شود و علی داخل کعبه متولد شود.

هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آن است. مسیر طواف، از رکن حجرالاسود آغاز شده، سپس به رکن عراقی می‌رسد و پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آنگاه باز به رکن حجرالاسود می‌رسد و همین جا یک شوط پایان می‌یابد. برای مطاف حدی وجود ندارد و تا هر جای مسجد الحرام که طواف در آن طواف کعبه صدق کند، طواف مجزی است، ولی مستحب است که اگر اضطرار و ازدحام نباشد در میان کعبه و مقام ابراهیم انجام شود.

مشخصات هندسی

کعبه روی یک قاعده ۲۵ سانتی متری از جنس سنگ مرمر بناشده که به اندازه ۳۵ سانتی متر جلوآمدگی دارد. ارتفاع آن حدود ۱۳٫۱ متر، با طول و عرض ۱۲٫۸۶ در ۱۱٫۳ متر است[۱۰][۱۱] در بعضی منابع جزئیات اضلاع کعبه به این شکل بیان شده‌است:[نیازمند منبع]

  • طول ضلع در کعبه؛ یعنی از رکن حجر اسود تا رکن عراقی: ۱۱٫۶۸ متر
  • طول رکن عراقی تا شامی، سمتی که حجر اسماعیل در آن قرار دارد: ۹٫۹۰ متر
  • طول رکن شامی تا رکن یمانی: ۱۲٫۰۴ متر
  • طول رکن یمانی تا رکن اسود: ۱۰٫۱۸ متر

سنگ بنای کعبه

دیوار کعبه

بنای کعبه از سنگ‌های سیاه و سختی ساخته شده که با کنار زدن پرده از روی آن، آشکار است. این سنگ‌ها که از زمان بنای کعبه از سال ۱۰۴۰ (قمری) تاکنون بر جای مانده، از کوه‌های مکه به ویژه جبل الکعبه (در محله شُبَیکه مکه)، و جبل مزدلفه گرفته شده‌است. سنگ‌ها اندازه‌های گوناگون دارند، به گونه‌ای که بزرگ‌ترین آنان با طول و عرض و بلندی ۱۹۰، ۵۰ و ۲۸ سانتی‌متر و کوچک‌ترین آنان با طول و عرض ۵۰ و ۴۰ سانتی‌متر است. پایه‌های آن از سرب مذاب ساخته شده‌است و بدین ترتیب بنایی نسبتاً استوار است.

درب کعبه

دروازه کعبه

پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشته‌است: یکی در ناحیه شرقی (محل در کنونی) و دیگری در ناحیه غربی. که از یکی وارد و از دیگری خارج می‌شدند؛ اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها عبدالله ابن زبیر در دیگر را گشود که به وسیله حجاج بن یوسف بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده‌است. این در تا به حال چندین بار عوض شده‌است و در سال ۱۳۹۸ (قمری) به دستور خالد بن عبدالعزیز در جدیدی ساخته و نصب شد. ساختمان کعبه نیز از سال ۱۰۴۰ (قمری) تا سده اخیر تعمیر نشده بود؛ ولی در سال ۱۳۷۷ (قمری) و سپس ۱۴۱۷ (قمری) به دستور سعود بن عبدالعزیز و فهد بن عبدالعزیز در آن تعمیراتی صورت گرفت. سقف کعبه، دو سقفی است که با سه پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته و نگهداری می‌شود. اطراف آن سنگ‌های مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده‌است.[نیازمند منبع]

در حال حاضر درب ورودی کعبه در ارتفاع ۲ متر بالاتر از سطح زمین و در دیواره شمال شرقی کعبه قرار دارد. [۱۲]

آخرین درب کعبه به وزن ۳۰۰ کیوگرم از جنس طلای خالص توسط احمد بن ابراهیم بدر ساخته و در سال ۱۹۷۹ میلادی جایگزین درب قبلی شده‌است.[۱۳]

حجرالاسود

حجرالاسود یا سنگ سیاه، از اجزای بسیار مقدس مسجد الحرام است که به عقیده مسلمانان سنگ مقدسی فرستاده شده از بهشت است و توسط ابراهیم و اسماعیل در کعبه قرار داده شده‌است. [۱۴]. این سنگ در یک قاب ۳۰ سانتیمتری از جنس نقره و در رکن اسود کعبه در ارتفاع ۱٫۵ متری از سطح زمین قرار دارد.

این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن همواره مورد توجه بوده‌است و در شمار عناصر اصلی کعبه‌است. به لحاظ همین تقدس، محمد آن را نگاه داشت و دیگر سنگ‌هایی را که به شکل بت ساخته شده بود دور ریخت.[نیازمند منبع] حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که ۵ سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله‌ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به درگیری پرداختند، اما با درایت محمد، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود او نصب گردید. به مرور زمان و در اثر تحولات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم شد که آخرین بار قسمت‌های آن را به هم وصل کردند و آن را در محفظه‌ای نقره‌ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و سلام‌دادن لازم است، جای گذاشته‌اند.

در سال ۳۱۷ (قمری) یکی از فرقه‌های منسوب به اسماعیلیان به نام «قرامطه»، حجرالاسود را از کنار کعبه برداشت و به احساء (منطقه‌ای در شرق عربستان سعودی) برد. این گروه به مدت ۲۲ سال (چهار روز کم‌تر) تا سال ۳۳۹ (قمری) سنگ را در آنجا نگاه داشتند و سپس در عید قربان همین سال، آن را به جای نخست بازگرداندند. [۱۵] پس از آن، طی سال‌های پیاپی، حجرالاسود به طور عمد یا غیرعمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. هر بار این اجزا به هم چسبانده شد و همان‌گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله‌ای از نقره قرار داده شده‌است. گفتنی است حجرالاسود آغاز و پایان طواف است و برابر آن، سنگ سیاهی روی زمین (تا انتهای مسجد) کشیده شده‌است. چراغی سبز رنگ نیز بر دیوار مسجد برابر حجرالاسود نصب شده تا راهنمای طواف کنندگان باشد.

ملتزم[ویرایش]

قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را که در یک سوی آن حجرالاسود و در سوی دیگرش درب کعبه قرار دارد، «ملتزم» می‌نامند. این محل را از آن روی ملتزم می‌نامند که مردم در آن قسمت می‌ایستند و به دیوار ملتزم شده، می‌چسبند و دعا می‌خوانند. در روایتی آمده‌است که محمدصورت و دست‌های خود را روی این قسمت از دیوار قرار می‌داد. همچنین، از محمد نقل شده‌است که گفت: «ملتزم، محلی است که دعا در آن‌جا پذیرفته می‌شود.»

مستجار

محلی در پشت درب کعبه، کمی مانده به رکن یمانی، مقابل ملتزم و در سوی دیگر کعبه، دیوار کنار رکن یمانی را «مستجار» می‌نامند. «جار» به معنای همسایه و «مستجار» به معنای پناه‌بردن به همجوار و به صورت کلی‌تر «پناه بردن» است. این مکان نیز در اعتقاد مسلمانان از مکان‌های پذیرفته‌شدن دعا است. زمانی که خانه کعبه دو در داشت، در دیگر آن در کنار مستجار بود که بسته شد. [۱۶]

شاذروان

شاذروان همان برآمدگی‌هایی است که در اطراف کعبه قرار دارد و آن بخشی از کعبه‌است که توسط قریش از ساختمان کعبه کاسته شد و اکنون همانند پوششی اطراف خانه را در برگرفته‌است. شاذروانِ کنونی از ساخته‌های سلطان مراد چهارم در هنگام ساختمان کعبه در سال ۱۰۴۰ (قمری) است. زمانی که در بازسازی‌های کعبه، ابعاد خانه قدری کوچک‌تر از بنای ابراهیمی آن شد، برای حفظ ابعاد اصلی، فضای عقب‌نشینی‌شده را با ساخت سکویی کم‌ارتفاع علامت‌گذاری کردند که «شاذَروان» نامیده شد و چون ملاک در طواف، حدّ اصلی کعبه‌است، فقها برای حصول شرط خروج طواف‌گزار از کعبه، طواف بر روی شاذروان را صحیح نمی‌دانند.

بنابراین، شاذروان همان سنگ مایلی است که بخش پایینی دیوار کعبه را تا روی زمین پوشانیده‌است، و همینطور بخشی که در مقابل حجر اسماعیل به صورت پلّهی ساخته شده‌است که بلندی آن از سطح زمین ۲۰ سانتی‌متر و عرض آن ۴۰ سانتی‌متر است. این پله جایگاه مردمی است که برای نیایش و تضرع به درگاه الهی بر روی آن می‌ایستند و سینه و شکم خود را بر کعبه قرار می‌دهند و دستان را بر بالای سر خود و بر دیوار کعبه می‌گذارند. علت آن‌که در این قسمت شاذروان قرار داده نشده این است که در بنای ابراهیم، حجر اسماعیل جزو خانه کعبه بوده‌است که در ساختمان قریش به علّت کمبود مال حلال از خانه کاستند و بر حجر افزودند. همچنین در پایین درِ کعبه، شاذروان قرار داده نشده و به صورت پله‌ای صاف به طول ۳۴۵ سانتی‌متر ساخته شده‌است که مردم در ملتزم بر آن می‌ایستند و دعا و نیایش می‌کنند. در بالای شاذروان حلقه‌های از مس قرار دارد که در هنگام پایین آوردن جامه کعبه (کسوة الکعبه) لب جامه به این حلقه‌ها می‌بندند تا جامه استوار باشد.

حطیم

دیواری است نیم دایره به ارتفاع ۹۰ سانتی متر و عرض ۱٫۵ متر که به دیوار قسمت شمال غربی کعبه وصل نیست. جنس حطیم سنگ مرمر سفید است. برخی نیز مساحت میان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهیم و قسمتی از حجر اسماعیل را «حطیم» می‌گویند. از مکان‌های محترم در مسجدالحرام است و مردم در این قسمت برای دعا جمع می‌شوند و به یکدیگر فشار می‌آورند. این که آیا حطیم تنها همان محدوده کنار حجرالاسود و باب کعبه را شامل می‌شود یا وسعت بیشتری دارد، اختلاف است. در روایتی از امام صادق، تنها همین موضع را حطیم می‌نامند.[۱۷] چنان که شیخ صدوق نیز آورده‌است که حطیم فاصله میان در کعبه و حجرالاسود را گویند، جایی که خداوند توبه آدم را پذیرفت.[۱۸]

حجر اسماعیل

«حجر اسماعیل»، فضایی است میان کعبه و دیواری نیم‌دایره بنام حطیم (به عرض ۱٫۵ متر و بلندی ۹۰ سانتی متر) که از رکن عراقی تا رکن شامی را شامل می‌شود. حجر اسماعیل به عقیده اسلام، یادگار زمان ابراهیم و اسماعیل و مدت زمانی پس از بنای کعبه‌است و قدمت و پیشینه آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم می‌رسد.

نقل‌های تاریخی تاریخ‌نگاران مسلمان، حکایت از آن دارد که اسماعیل و مادرش هاجر در همین بخش زندگی می‌کردند. از امام صادق نقل شده‌است: «الحِجرُ بَیتُ إِسمَاعِیلَ وَ فِیهِ قَبرُ هَاجَرَ وَ قَبرُ إِسمَاعِیلَ» [۱۹] «حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل است.». این مطلب در منابع دیگری هم بیان شده‌است. [۲۰]

از آنجا که حجر اسماعیل داخل در مطاف است، می‌تواند نشانه‌ای بر بزرگی آن باشد. در اصل، حجراسماعیل جزئی از کعبه‌است. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، از ناودان رحمت در این فضا می‌ریزد.

گویا برای نخستین بار، منصور عباسی، حجراسماعیل را با سنگ‌های سفید پوشانید. پس از آن در دوره مهدی عباسی و نیز هارون الرشید عباسی این سنگ‌ها تعویض و نو شد.

ناودان رحمت

«ناودان رحمت» (به عربی: میزاب الرحمة)‏ یا «ناودان طلا»، ناودانی از طلاست که بر بام کعبه نصب شده و به سمت حجر اسماعیل است. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، آب از ناودان در این فضای حجر اسماعیل می‌ریزد. به اعتقاد مسلمانان، اینجا مدفن اسماعیل و مادرش هاجر و بسیاری از پیامبران است.

گویند آن را نخست حجاج بن یوسف ثقفی نهاد تا آب باران بر بام خانه جمع نشود. در روایت آمده‌است که دعا در زیر ناودان کعبه پذیرفته‌است.

مقام ابراهیم

نوشتار اصلی: مقام ابراهیم

به محل ایستادن ابراهیم می‌گویند و سنگی است به طول و عرض ۴۰ سانتی‌متر و بلندی تقریبی ۵۰ سانتی‌متر که جای پای ابراهیم روی آن است و مقابل درب کعبه قرار دارد. رنگ آن میان زرد و قرمز متمایل به سفید است. طبق اعتقادات مسلمانان این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم دیوارهای کعبه را بالا می‌برد؛ آنگاه که دیوار بالا رفت، به اندازه‌ای که دست بدان نمی‌رسید، سنگی آوردند و ابراهیم بر روی آن ایستاد و سنگ‌ها را از دست اسماعیل گرفت و دیوار کعبه را بالا برد.

بر روی این سنگ، اثر پای ابراهیم مشخص است اما اثری از انگشتان او نیست. از زمان مهدی عباسی بدین سو، این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه‌ای قرار گرفت تا آسیب نبیند. حج‌گزاران پس از طواف واجب، باید در پشت مقام ابراهیم، ۲ رکعت نماز طواف به جای آورند. نماز طواف نساء نیز پشت مقام ابراهیم خوانده می‌شود.

طبق آیات قرآن این مقام یکی از شعائر الهی است: «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی» (بقره/۱۲۵)

براساس عقاید مسلمانان و متن قرآن یکی از بناکنندگان کعبه ابراهیم بوده که به کمک پسرش اسماعیل این کار را انجام داده‌است.

در کتاب مقدس بخش عهد عتیق (که تمام یهودیان و بخش بزرگی از مسیحیان به آن اعتقاد دارند) هیچ اشاره‌ای به اینکه ابراهیم ساختمانی را با این توصیفات و برای خداوند بنا کرده باشد، وجود ندارد. بنا بر متن کتاب مقدس، ابراهیم به دستور خداوند هاجر و اسماعیل را به فاران ((کوهی اطراف مکه) فرستاد و همراه ساره و اسحاق (پسر دومش) به زندگی ادامه داد.

در گذشته، بر روی این محل بنایی بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آیات قرآن مزین کرده بودند. از آنجا که این قبه قسمتی از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضای مطاف کاسته بود، کم‌کم از انتقال آن به محلی دیگر در مسجد الحرام سخن به میان آمد.

براساس برخی گفته‌ها مقام ابراهیم تا فتح مکه به دیوار کعبه چسبیده بود و پس از فتح، محمد آن را از دیوار درآورد و کنار کعبه، نزدیک در نصب کرد. زمانی که آیه «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهیمَ مُصَلًّی» را گفت، دستور داد تا مقام را جایی که اکنون قرار گرفته انتقال دهند.[۲۱]

پرده کعبه

نوشتار اصلی: پرده کعبه
 
پرده کعبه

بر روی کعبه پوششی سیاه رنگ وجود دارد که به آن «پرده کعبه» یا «جامه کعبه» (به عربی: کسوة الکعبه)‏ گویند. نخستین کسی که خانه کعبه را پرده پوشانید تُبع حمیری پادشاه یمن بود. علی نیز همه ساله از عراق برای کعبه پرده‌ای می‌فرستاد. چون مهدی عباسی به خلافت رسید خادمان کعبه از انبوهی پرده‌ها بر روی کعبه شکایت کردند و گفتند بیم آن می‌رود که خانه صدمه ببیند. مهدی عباسی خلیفه مسلمین دستور داد پرده‌ها را بردارند و تنها یک پرده بر آن بگذارند و سالی یک بار آن را عوض کنند این سنت تا به امروز ادامه دارد. و بر آن آیه‌هایی از قرآن قلاب دوزی شده‌است.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 329764
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

«کعبه» بنایی در میان مسجد الحرام در شهر مکه در کشور عربستان سعودی است. کعبه مقدس ترین مکان در دین اسلام است. نام کعبه اشاره‌به چهارگوش بودن این سازه دارد.[۱]. در قرآن، کتاب مذهبی مسلمانان آمده که بنای کعبه توسط یکی از انبیاء خدا بنام ابراهیم و پسرش اسماعیل ساخته شده‌است. [۲] بعضی هم بر این باورند که خانه خدا قبل از ابراهیم ساخته شده بود و نخستین سازنده آن آدم است.[۳]

در اطراف بنای کعبه مسجدی بنام مسجد الحرام ساخته شده‌است. همه مسلمانان جهان در هنگام نماز رو به جهت کعبه می‌ایستند و به این نحو جهت گیری موقع نماز، رو به قبله ایستادن گفته می‌شود.

بر اساس فروع دین در اسلام، هر مسلمانی در صورت برخورداری از استطاعت مالی و بدنی، می‌بایست در دوران زندگی اش لااقل یکبار به حج مشرف شده و مراسم دینی خاصی را به جا بیاورد. یکی از بخشهای اصلی مراسم حج، هفت دور طواف به گرد خانه کعبه است[۴]

نام‌های دیگر کعبه

«بیت العتیق»[۵]، «بیت الحرام»[۶]، «بیت المعمور»[۷] و «بیت المحرّم» [۸]از نام‌های دیگر کعبه‌اند که در قرآن به آن اشاره شده‌است.

تقدس

کعبه ارتباط مستقیم به ارکان اسلام دارد؛ مخصوصاً فریضه حج که زیارت و طواف کعبه از ارکان حج است. همچنین در برپایی نماز نیز کعبه قبلهگاه مسلمانان است.

تاریخ و بنا

عمده اطلاعات ما در مورد کعبه منابع نویسندگان اسلامی است. فارغ از روایات و منابع اسلامی، گزارش و سند تاریخی چندانی مربوط به پیش از اسلام در مورد این بنا در دست نیست.

در قرآن در مورد کعبه گفته شده‌است: «اِنَ أَوَل بَیتٍ وُضِعَ لِلنَاسِ لَلَذی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَهُداً لٍلعَالَمَینَ» (آل عمران) بنابر گفتار تاریخ‌نگار اسلامی، آزرقی، ساختمان کعبه ۱۰ بار بنیان شده‌است. به این ترتیب:

  1. بنیان الملائکه
  2. بنیان آدم
  3. بنیان شیث
  4. بنیان ابراهیم وپسرش اسماعیل
  5. بنیان العمالقه
  6. بنیان جرهم
  7. بنیان مضر
  8. بنیان قریش
  9. بنیان عبدالله ابن زبیر
  10. بنیان حجاج ابن یوسف الثقفی

این سازه تا پیش از گشودن شهر مکه به دست محمد و پیروانش، محل نگهداری و پرستش بتها بوده‌است. قریش در اطراف کعبه بت‌های مختلفی قرار داده بودند، مانند: لات، عزی، اسافه، نائله، منات و.... بزرگ این بت‌ها هبل بود.

در دوره بعد از اسلام کعبه چهار بار به کلی ویران شده و از نو بنا شده است. دو بار اول به سده اول هجری بر می گردد. در جریان جنگ هایی که بین امویان و عبدالله بن زبیر فرماندار وقت مکه صورت می گرفت کعبه دو بار ویران شد. بار اول آتش گرفت و بار دوم توسط سپاهیان حجاج بن یوسف با منجنیق سنگ باران شد. سومین تخریب مکه به ۹۳۰ میلادی بر می گردد که قرامطه- که از شیعیان اسماعیلی بودند- به مکه حمله کردند و حجاج را قتل عام کردند و چاه زمزم را با جنازه های کشتگان پر کردند. آنان حجرالاسود را ربودند و با خود به احسا- در شرق عربستان- بردند. تخریب چهارم کعبه در نتیجه سیلی بود که در سال ۱۶۲۹ میلادی رخ داد. پس از آن سلطان مراد چهارم ساختمان کعبه را با سنگ های گرانیتی از نو بنا کرد که این ساختمان تا عصر حاضر به جا مانده است.

ساختمان کنونی کعبه از زمان حجاج بن یوسف ثقفی و بازسازی همان ساختمان در دوران خلافت سلطان مراد چهارم از پادشاهان عثمانی است که در سال ۱۰۴۰ (قمری) در اثر سیل در مسجد الحرام و تخریب آن، از نو بازسازی گردید. این ساختمان استحکام کامل دارد، بطوری که تاکنون به‌همین شکل پابرجا و استوار مانده‌است.

ارکان کعبه

رکن یمانى

ارکان کعبه: به هریک از چهار گوشه کعبه، رکن گویند و کعبه بر چهار رکن بنا گردیده‌است: [۹]

  1. رکن حجر الاسود: سنگ سیاه آسمانی است. به اعتقاد برخی از مسلمانان هنگام بنای کعبه توسط آدم، این سنگ را فرشتگان از بهشت آوردند و آدم آن را در گوشه‌ای از خانه نصب کرد. پس از بازسازی کعبه توسط قریش، این سنگ به دست محمد قبل از درب کعبه در رکن حجر اسود نصب شد و محل شروع طواف حجاج است.
  2. رکن عراقی
  3. رکن شامی
  4. رکن یمانی که قبل از رکن حجر اسود قرار دارد. در اعتقاد مسلمانان (به ویژه شیعیان) محلی است که به اذن خدا شکافته شد تا فاطمه بنت اسد از آن داخل کعبه شود و علی داخل کعبه متولد شود.

هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آن است. مسیر طواف، از رکن حجرالاسود آغاز شده، سپس به رکن عراقی می‌رسد و پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آنگاه باز به رکن حجرالاسود می‌رسد و همین جا یک شوط پایان می‌یابد. برای مطاف حدی وجود ندارد و تا هر جای مسجد الحرام که طواف در آن طواف کعبه صدق کند، طواف مجزی است، ولی مستحب است که اگر اضطرار و ازدحام نباشد در میان کعبه و مقام ابراهیم انجام شود.

مشخصات هندسی

کعبه روی یک قاعده ۲۵ سانتی متری از جنس سنگ مرمر بناشده که به اندازه ۳۵ سانتی متر جلوآمدگی دارد. ارتفاع آن حدود ۱۳٫۱ متر، با طول و عرض ۱۲٫۸۶ در ۱۱٫۳ متر است[۱۰][۱۱] در بعضی منابع جزئیات اضلاع کعبه به این شکل بیان شده‌است:[نیازمند منبع]

  • طول ضلع در کعبه؛ یعنی از رکن حجر اسود تا رکن عراقی: ۱۱٫۶۸ متر
  • طول رکن عراقی تا شامی، سمتی که حجر اسماعیل در آن قرار دارد: ۹٫۹۰ متر
  • طول رکن شامی تا رکن یمانی: ۱۲٫۰۴ متر
  • طول رکن یمانی تا رکن اسود: ۱۰٫۱۸ متر

سنگ بنای کعبه

دیوار کعبه

بنای کعبه از سنگ‌های سیاه و سختی ساخته شده که با کنار زدن پرده از روی آن، آشکار است. این سنگ‌ها که از زمان بنای کعبه از سال ۱۰۴۰ (قمری) تاکنون بر جای مانده، از کوه‌های مکه به ویژه جبل الکعبه (در محله شُبَیکه مکه)، و جبل مزدلفه گرفته شده‌است. سنگ‌ها اندازه‌های گوناگون دارند، به گونه‌ای که بزرگ‌ترین آنان با طول و عرض و بلندی ۱۹۰، ۵۰ و ۲۸ سانتی‌متر و کوچک‌ترین آنان با طول و عرض ۵۰ و ۴۰ سانتی‌متر است. پایه‌های آن از سرب مذاب ساخته شده‌است و بدین ترتیب بنایی نسبتاً استوار است.

درب کعبه

دروازه کعبه

پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشته‌است: یکی در ناحیه شرقی (محل در کنونی) و دیگری در ناحیه غربی. که از یکی وارد و از دیگری خارج می‌شدند؛ اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها عبدالله ابن زبیر در دیگر را گشود که به وسیله حجاج بن یوسف بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده‌است. این در تا به حال چندین بار عوض شده‌است و در سال ۱۳۹۸ (قمری) به دستور خالد بن عبدالعزیز در جدیدی ساخته و نصب شد. ساختمان کعبه نیز از سال ۱۰۴۰ (قمری) تا سده اخیر تعمیر نشده بود؛ ولی در سال ۱۳۷۷ (قمری) و سپس ۱۴۱۷ (قمری) به دستور سعود بن عبدالعزیز و فهد بن عبدالعزیز در آن تعمیراتی صورت گرفت. سقف کعبه، دو سقفی است که با سه پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته و نگهداری می‌شود. اطراف آن سنگ‌های مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده‌است.[نیازمند منبع]

در حال حاضر درب ورودی کعبه در ارتفاع ۲ متر بالاتر از سطح زمین و در دیواره شمال شرقی کعبه قرار دارد. [۱۲]

آخرین درب کعبه به وزن ۳۰۰ کیوگرم از جنس طلای خالص توسط احمد بن ابراهیم بدر ساخته و در سال ۱۹۷۹ میلادی جایگزین درب قبلی شده‌است.[۱۳]

حجرالاسود

حجرالاسود یا سنگ سیاه، از اجزای بسیار مقدس مسجد الحرام است که به عقیده مسلمانان سنگ مقدسی فرستاده شده از بهشت است و توسط ابراهیم و اسماعیل در کعبه قرار داده شده‌است. [۱۴]. این سنگ در یک قاب ۳۰ سانتیمتری از جنس نقره و در رکن اسود کعبه در ارتفاع ۱٫۵ متری از سطح زمین قرار دارد.

این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن همواره مورد توجه بوده‌است و در شمار عناصر اصلی کعبه‌است. به لحاظ همین تقدس، محمد آن را نگاه داشت و دیگر سنگ‌هایی را که به شکل بت ساخته شده بود دور ریخت.[نیازمند منبع] حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که ۵ سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله‌ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به درگیری پرداختند، اما با درایت محمد، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود او نصب گردید. به مرور زمان و در اثر تحولات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم شد که آخرین بار قسمت‌های آن را به هم وصل کردند و آن را در محفظه‌ای نقره‌ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و سلام‌دادن لازم است، جای گذاشته‌اند.

در سال ۳۱۷ (قمری) یکی از فرقه‌های منسوب به اسماعیلیان به نام «قرامطه»، حجرالاسود را از کنار کعبه برداشت و به احساء (منطقه‌ای در شرق عربستان سعودی) برد. این گروه به مدت ۲۲ سال (چهار روز کم‌تر) تا سال ۳۳۹ (قمری) سنگ را در آنجا نگاه داشتند و سپس در عید قربان همین سال، آن را به جای نخست بازگرداندند. [۱۵] پس از آن، طی سال‌های پیاپی، حجرالاسود به طور عمد یا غیرعمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. هر بار این اجزا به هم چسبانده شد و همان‌گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله‌ای از نقره قرار داده شده‌است. گفتنی است حجرالاسود آغاز و پایان طواف است و برابر آن، سنگ سیاهی روی زمین (تا انتهای مسجد) کشیده شده‌است. چراغی سبز رنگ نیز بر دیوار مسجد برابر حجرالاسود نصب شده تا راهنمای طواف کنندگان باشد.

ملتزم[ویرایش]

قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را که در یک سوی آن حجرالاسود و در سوی دیگرش درب کعبه قرار دارد، «ملتزم» می‌نامند. این محل را از آن روی ملتزم می‌نامند که مردم در آن قسمت می‌ایستند و به دیوار ملتزم شده، می‌چسبند و دعا می‌خوانند. در روایتی آمده‌است که محمدصورت و دست‌های خود را روی این قسمت از دیوار قرار می‌داد. همچنین، از محمد نقل شده‌است که گفت: «ملتزم، محلی است که دعا در آن‌جا پذیرفته می‌شود.»

مستجار

محلی در پشت درب کعبه، کمی مانده به رکن یمانی، مقابل ملتزم و در سوی دیگر کعبه، دیوار کنار رکن یمانی را «مستجار» می‌نامند. «جار» به معنای همسایه و «مستجار» به معنای پناه‌بردن به همجوار و به صورت کلی‌تر «پناه بردن» است. این مکان نیز در اعتقاد مسلمانان از مکان‌های پذیرفته‌شدن دعا است. زمانی که خانه کعبه دو در داشت، در دیگر آن در کنار مستجار بود که بسته شد. [۱۶]

شاذروان

شاذروان همان برآمدگی‌هایی است که در اطراف کعبه قرار دارد و آن بخشی از کعبه‌است که توسط قریش از ساختمان کعبه کاسته شد و اکنون همانند پوششی اطراف خانه را در برگرفته‌است. شاذروانِ کنونی از ساخته‌های سلطان مراد چهارم در هنگام ساختمان کعبه در سال ۱۰۴۰ (قمری) است. زمانی که در بازسازی‌های کعبه، ابعاد خانه قدری کوچک‌تر از بنای ابراهیمی آن شد، برای حفظ ابعاد اصلی، فضای عقب‌نشینی‌شده را با ساخت سکویی کم‌ارتفاع علامت‌گذاری کردند که «شاذَروان» نامیده شد و چون ملاک در طواف، حدّ اصلی کعبه‌است، فقها برای حصول شرط خروج طواف‌گزار از کعبه، طواف بر روی شاذروان را صحیح نمی‌دانند.

بنابراین، شاذروان همان سنگ مایلی است که بخش پایینی دیوار کعبه را تا روی زمین پوشانیده‌است، و همینطور بخشی که در مقابل حجر اسماعیل به صورت پلّهی ساخته شده‌است که بلندی آن از سطح زمین ۲۰ سانتی‌متر و عرض آن ۴۰ سانتی‌متر است. این پله جایگاه مردمی است که برای نیایش و تضرع به درگاه الهی بر روی آن می‌ایستند و سینه و شکم خود را بر کعبه قرار می‌دهند و دستان را بر بالای سر خود و بر دیوار کعبه می‌گذارند. علت آن‌که در این قسمت شاذروان قرار داده نشده این است که در بنای ابراهیم، حجر اسماعیل جزو خانه کعبه بوده‌است که در ساختمان قریش به علّت کمبود مال حلال از خانه کاستند و بر حجر افزودند. همچنین در پایین درِ کعبه، شاذروان قرار داده نشده و به صورت پله‌ای صاف به طول ۳۴۵ سانتی‌متر ساخته شده‌است که مردم در ملتزم بر آن می‌ایستند و دعا و نیایش می‌کنند. در بالای شاذروان حلقه‌های از مس قرار دارد که در هنگام پایین آوردن جامه کعبه (کسوة الکعبه) لب جامه به این حلقه‌ها می‌بندند تا جامه استوار باشد.

حطیم

دیواری است نیم دایره به ارتفاع ۹۰ سانتی متر و عرض ۱٫۵ متر که به دیوار قسمت شمال غربی کعبه وصل نیست. جنس حطیم سنگ مرمر سفید است. برخی نیز مساحت میان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهیم و قسمتی از حجر اسماعیل را «حطیم» می‌گویند. از مکان‌های محترم در مسجدالحرام است و مردم در این قسمت برای دعا جمع می‌شوند و به یکدیگر فشار می‌آورند. این که آیا حطیم تنها همان محدوده کنار حجرالاسود و باب کعبه را شامل می‌شود یا وسعت بیشتری دارد، اختلاف است. در روایتی از امام صادق، تنها همین موضع را حطیم می‌نامند.[۱۷] چنان که شیخ صدوق نیز آورده‌است که حطیم فاصله میان در کعبه و حجرالاسود را گویند، جایی که خداوند توبه آدم را پذیرفت.[۱۸]

حجر اسماعیل

«حجر اسماعیل»، فضایی است میان کعبه و دیواری نیم‌دایره بنام حطیم (به عرض ۱٫۵ متر و بلندی ۹۰ سانتی متر) که از رکن عراقی تا رکن شامی را شامل می‌شود. حجر اسماعیل به عقیده اسلام، یادگار زمان ابراهیم و اسماعیل و مدت زمانی پس از بنای کعبه‌است و قدمت و پیشینه آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم می‌رسد.

نقل‌های تاریخی تاریخ‌نگاران مسلمان، حکایت از آن دارد که اسماعیل و مادرش هاجر در همین بخش زندگی می‌کردند. از امام صادق نقل شده‌است: «الحِجرُ بَیتُ إِسمَاعِیلَ وَ فِیهِ قَبرُ هَاجَرَ وَ قَبرُ إِسمَاعِیلَ» [۱۹] «حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل است.». این مطلب در منابع دیگری هم بیان شده‌است. [۲۰]

از آنجا که حجر اسماعیل داخل در مطاف است، می‌تواند نشانه‌ای بر بزرگی آن باشد. در اصل، حجراسماعیل جزئی از کعبه‌است. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، از ناودان رحمت در این فضا می‌ریزد.

گویا برای نخستین بار، منصور عباسی، حجراسماعیل را با سنگ‌های سفید پوشانید. پس از آن در دوره مهدی عباسی و نیز هارون الرشید عباسی این سنگ‌ها تعویض و نو شد.

ناودان رحمت

«ناودان رحمت» (به عربی: میزاب الرحمة)‏ یا «ناودان طلا»، ناودانی از طلاست که بر بام کعبه نصب شده و به سمت حجر اسماعیل است. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، آب از ناودان در این فضای حجر اسماعیل می‌ریزد. به اعتقاد مسلمانان، اینجا مدفن اسماعیل و مادرش هاجر و بسیاری از پیامبران است.

گویند آن را نخست حجاج بن یوسف ثقفی نهاد تا آب باران بر بام خانه جمع نشود. در روایت آمده‌است که دعا در زیر ناودان کعبه پذیرفته‌است.

مقام ابراهیم

نوشتار اصلی: مقام ابراهیم

به محل ایستادن ابراهیم می‌گویند و سنگی است به طول و عرض ۴۰ سانتی‌متر و بلندی تقریبی ۵۰ سانتی‌متر که جای پای ابراهیم روی آن است و مقابل درب کعبه قرار دارد. رنگ آن میان زرد و قرمز متمایل به سفید است. طبق اعتقادات مسلمانان این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم دیوارهای کعبه را بالا می‌برد؛ آنگاه که دیوار بالا رفت، به اندازه‌ای که دست بدان نمی‌رسید، سنگی آوردند و ابراهیم بر روی آن ایستاد و سنگ‌ها را از دست اسماعیل گرفت و دیوار کعبه را بالا برد.

بر روی این سنگ، اثر پای ابراهیم مشخص است اما اثری از انگشتان او نیست. از زمان مهدی عباسی بدین سو، این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه‌ای قرار گرفت تا آسیب نبیند. حج‌گزاران پس از طواف واجب، باید در پشت مقام ابراهیم، ۲ رکعت نماز طواف به جای آورند. نماز طواف نساء نیز پشت مقام ابراهیم خوانده می‌شود.

طبق آیات قرآن این مقام یکی از شعائر الهی است: «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی» (بقره/۱۲۵)

براساس عقاید مسلمانان و متن قرآن یکی از بناکنندگان کعبه ابراهیم بوده که به کمک پسرش اسماعیل این کار را انجام داده‌است.

در کتاب مقدس بخش عهد عتیق (که تمام یهودیان و بخش بزرگی از مسیحیان به آن اعتقاد دارند) هیچ اشاره‌ای به اینکه ابراهیم ساختمانی را با این توصیفات و برای خداوند بنا کرده باشد، وجود ندارد. بنا بر متن کتاب مقدس، ابراهیم به دستور خداوند هاجر و اسماعیل را به فاران ((کوهی اطراف مکه) فرستاد و همراه ساره و اسحاق (پسر دومش) به زندگی ادامه داد.

در گذشته، بر روی این محل بنایی بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آیات قرآن مزین کرده بودند. از آنجا که این قبه قسمتی از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضای مطاف کاسته بود، کم‌کم از انتقال آن به محلی دیگر در مسجد الحرام سخن به میان آمد.

براساس برخی گفته‌ها مقام ابراهیم تا فتح مکه به دیوار کعبه چسبیده بود و پس از فتح، محمد آن را از دیوار درآورد و کنار کعبه، نزدیک در نصب کرد. زمانی که آیه «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهیمَ مُصَلًّی» را گفت، دستور داد تا مقام را جایی که اکنون قرار گرفته انتقال دهند.[۲۱]

پرده کعبه

نوشتار اصلی: پرده کعبه
 
پرده کعبه

بر روی کعبه پوششی سیاه رنگ وجود دارد که به آن «پرده کعبه» یا «جامه کعبه» (به عربی: کسوة الکعبه)‏ گویند. نخستین کسی که خانه کعبه را پرده پوشانید تُبع حمیری پادشاه یمن بود. علی نیز همه ساله از عراق برای کعبه پرده‌ای می‌فرستاد. چون مهدی عباسی به خلافت رسید خادمان کعبه از انبوهی پرده‌ها بر روی کعبه شکایت کردند و گفتند بیم آن می‌رود که خانه صدمه ببیند. مهدی عباسی خلیفه مسلمین دستور داد پرده‌ها را بردارند و تنها یک پرده بر آن بگذارند و سالی یک بار آن را عوض کنند این سنت تا به امروز ادامه دارد. و بر آن آیه‌هایی از قرآن قلاب دوزی شده‌است.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 647357
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

امامت

امامت یکی از اصول باور شیعیان است، که به جهت اهمیت آن شیعیان دوازده‌امامی خود را «امامیّه» می‌خوانند.

اصول تشیع: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت

شیعیان با استناد به حدیث نبوی: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیّة» (هر کس بمیرد درحالیکه امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده‌است) شناخت امام را شرط قبول اسلام نزد پروردگار می‌دانند.

امامان

برخی شیعیان با استناد به حدیث جابر و برخی احادیث دیگر معتقدند ائمه ۱۲ فرد کاملاً مشخص هستند، که از جانب خدا و از زمان پیامبر با اسم معرفی شده‌اند. این افراد عبارت‌اند از:

  1. علی بن ابی‌طالب المرتضی ملقب به امیر المومنین، مرتضی و حیدر کرار
  2. حسن بن علی المجتبی
  3. حسین بن علی سیدالشهداء
  4. علی بن حسین السجاد ملقب به زین العابدین
  5. محمد بن علی الباقر
  6. جعفر بن محمد الصادق
  7. موسی بن جعفر الکاظم
  8. علی بن موسی الرضا
  9. محمد بن علی الجواد
  10. علی بن محمد الهادی
  11. حسن بن علی العسکری
  12. حجت بن حسن المهدی ملقب به قائم، به اعتقاد شیعیان او زنده و حاضر است ولی در دوران غیبت ظاهر نیست.

شیعه دارای شاخه‌های دیگری نیز هست؛ مانند اسماعیلیه و زیدیه و فاطمیه که امامان آنان با شیعیان اثنی عشری تفاوت‌هایی دارد.

ویژگی‌ها

از دید شیعیان پیامبر تمام ویژگی‌ها و وظایف امام را دارد و علاوه‌برآن وظیفه تشریع و تبلیغ دین و ویژگی ارتباط با خدا از طریق وحی را نیز دارد. همچنین فاطمه دختر پیامبر تمام ویژگی‌های بالا را دارد و فقط مسئولیت‌های زیر را ندارد.

مسئولیت‌ها

  • ۱- مرجعیت دینی: در دیدگاه شیعیان بعد از تکمیل دین توسط پیامبر، تفسیر آن و پاسخ به مسائل جدید پیش آمده نیازمند ویژگی‌های خاصی است، که شامل علم کامل به دین و عصمت از گناه می‌شود. با توجه مجموعه صفات فوق تنها ائمه این ویژگی را دارند. آنها از جانب خدا مکلف هستند آموزه‌های دین را برای مردم تبیین کنند و مردم باید سؤالات خود را نزد آنها ببرند(سوره نساء، آیه ۸۳). این مرجعیت با مرجعیت مصطلح نزد شیعیان در حال حاضر در ظاهر شبیه و در باطن متفاوت است. اهل سنت اصلاً به چنین جایگاهی در دین اعتقاد ندارند و بر اشخاصی جائزالخطا بر اساس درک خود در امور دین فتوا می‌دهند.
  • ۲- رهبری اجتماع(ولایت امر): این مفهوم بین شیعه و سنی مشترک است. بدین معنا که هر دو ضرورت وجود چنین جایگاهی در جامعه مسلمانان اتفاق نظر دارند. اهل سنت آن را اصطلاحا «خلیفه» می‌خوانند. آنها برای شخص خلیفه صفت و ویژگی خاصی قائل نیستند و راه انتخاب او را «شورا»، «اهل حل و عقد»، «وصایت» و برخی «غلبه»می دانند. در طول تاریخ بسیاری خلفا با شمشیر این مقام را تصاحب کرده‌اند. بسیاری از خلفا را کشته و بسیاری را عزل کرده‌اند. اما نزد شیعه ولی باید عالم، عادل، معصوم و حجت باشد، تا بر طبق دین حکم کند و بر هیچ کس ظلمی روا نکند و مردم مکلف به اطاعت از او هستند.(سوره نساء آیه ۵۹) این مفهوم با ولایت فقیه تشابه ظاهری و تفاوت باطنی دارد. شیعیان معتقدند که شخص ولی امر توسط خدا برگزیده شده و توسط نبی و یا امام قبلی به مردم معرفی می‌شود. خلافت حق اوست و سایرین که این مسند را گرفته‌اند، غاصب هستند. استناد آنها به آیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوةوهم راکعون» است.(جز این نیست که سرپرست شمافقط خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آورده و در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.)(سوره مائده آیه ۵۵) شیعیان مصداق این آیه را علی می‌دانند، که در حال رکوع نماز به فقیری انگشتری خود را بخشید. ضمن آنکه این آیه سیاست اقتصادی- اجتماعی ولایت شیعی را نیز مشخص می‌سازد و بین اصلاح امور مسلمین و دستگیری آنان با عبادت خدا جمع می‌کند.
  • ۳- ولایت باطنی: این مسئولیت به مفهوم باطنی ولایت مرتبط می‌شود و اموری نظیر شفاعت را شامل می‌شود.


:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 30628
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

نبوت

اصل نَبُوّت، یعنی باور به اینکه خدا برای رساندن سخن خود به انسان، پیامبرانی را از میان خود آنان برگزیده‌است.

فلسفه تعدد ادیان و شرایع و تجدید نبوتها از دیدگاه قرآن

اصولاً دین خدا واحد و شرایع آن متعدد است؛ چنان که در آیاتی از قرآن کریم مانند «شرع لکم من الدین ما وصّی به نوحاً و الّذی أوحینا إلیک و ما وصّینا به إبراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدّین و لاتتفرّقوا فیه…» دین همان طاعت از خداست، لکن پنج شریعت که نشأت گرفته از دین می باشند گرچه در اصول مبانی عقیدتی و اخلاقی یکسانند، ولی در چهره و زمان حاکمیت دین ویژه، فرقهایی با هم دارند. و این تفاوتها از نظر زمینه فکری و کشش عقلانی نبوده است، بلکه این خود آزمایشی نسبت به مکلفان بوده، چنان که آیاتی مانند «لکلّ جعلنا منکم شرعه و منهاجاً لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات…» نصی بر این حقیقت است که: اختلاف این پنج شریعت بر مبنای آزمون مکلفان بوده، و چنان که در هر یک از این شرایع ربانی تناسخهایی درونی وجود داشته، نسبت به یکدیگر نیز تناسخهایی داشته اند، تا شریعت قرآن که آخرین و پربارترین شرایع مقدسه الهیه تا پایان زمان تکلیف است، و قرآن که رهبری کل جهانیان را تا پایان جهان به عهده دارد بیانگر کل نیازهـای مکلفـان در طول و عرض جهـان باشد. نخستین شریعت ربانی که در صحف نوح منعکس است با شریعت ابراهیم تفاوتی چندان ندارد و کمتر از آن، تفاوت بسیار کمرنگ شریعت انجیل با تورات است. و در میان این شرایع پنجگانه تنها تورات و قرآن است که بسیار مفصل تر از شرایع دیگر می باشد. و اصولاً تناسخهای درونی و برونی شرایع، چنان که بر مبنای آزمون مکلفان است، دارای سیاست گام به گام تربیتی و تکاملی می باشد که در مرحله پایانی وحی قرآنی وقفه صد درصد و بدون استثنا تا پایان زمان تکلیف داشته است. مثلاً در موارد معدودی از تناسخهای قرآنی مانند حرمت ازدواج مردان مسلمان با زنان کافر در آغاز هجرت به مدینه، می بینیم که در آخرین سوره مدنی، مائده، ازدواج زنان کتابی با مردان مسلمان حلال شده است. و یا ازدواج ناهمسان که در سوره نور کلاً تحریم شده بود در سوره مائده همسان نابسامانش نیز حرام شده است که بر مبنای آیه نور، مرد پاک با زنان ناپاک، و زن پاک با مرد ناپاک نباید ازدواج کنند و تنها ازدواج ناپاکان با یکدیگر حلال بوده است، ولی در سوره مائده با لفظ «محصنین» و «محصنات» این ازدواج نابسامان هم حرام شده که خود مانعی است اکید و تکاملی برای حرمت زنا. و در سوره بقره هم ازدواج مردان مسلمان هر چه باشند با زنان مشرک تحریم گردیده با آن که در سوره نور، ازدواج مردان مسلمان زناکار با زنان مشرک تجویز شده بود. و در جمع چنان که اشاره شد تناسخ در شرایع، چه درونی اش و چه برونی اش، بر مبنای آزمون و تکامل و مانند اینهاست.[۱]

شرایع الهی بر مبنای تناسخ برونی در عرض هم نیستند، بلکه در هر زمانی یکی از شرایع پنجگانه حاکم است. آری اگر از روی قصور و یا تقصیر، کسانی بر شرایع گذشته باقی بمانند، اهل نجاتند، و آیاتی مانند «إنّ الّذین آمنوا والّذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر فلهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و نیز آیاتی همانندش، محور اصلی را ایمان بالله و الیوم الآخر دانسته، که اگر تقصیری هم خالی از عناد نسبت به عدم پذیرش شریعت پس از خود داشته اند، چون خالی از عناد بوده و بر مبنای عادت بر شریعت خود باقی مانده اند، اگر طبق آن شریعت عمل می کرده اند، بالأخره اهل نجاتند. ٭ در صورتی که بعد از نبوت پیامبراکرم(ص)، تنها اسلام را دین نجات بخش بدانیم و پیروان ادیان دیگر را که عذری در نپذیرفتن اسلام ندارند مستحق عذاب و کیفر اخروی بدانیم، آیات ۶۲ سورهٌ بقره و ۶۹ سورهٌ مائده را که ظهور در نجات پیروان ادیان با فرض ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح دارند، چگونه توجیه کنیم۲؟ استاد صادقی: پاسخ این سؤال مفصلاً داده شد و آیاتی مانند آنچه اشاره کردیم نیز بر این حقیقت گواه است که تنها ایمان بالله و الیوم الآخر و عمل شایسته ایمان است که در کل نجات بخش می باشد، ولی در صورت روشن بودن حقانیت وحیانی شریعت بعدی، به ویژه شریعت اسلام، باقی ماندن بر شریعت قبلی خود کفر و بی ایمانی است که هرگز پذیرفته نیست؛ زیرا همان خدایی که شریعت گذشته را واجب کرده همو آن را نسخ نموده. آری ما منکر تفاوت بین اینان و مشرکان نیستیم که اینان، گر چه بر خلاف حکم خدا شریعت بعدی را نپذیرفته اند، ولی بالأخره به شریعتی ربّانی پایبند بوده اند که طبعاً عذابشان کمتر از مشرکان است؛ گرچه شایسته بهشت نیستند.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 3102
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

توحید به معنای یکتاپرستی مهم‌ترین اصل از اصول دین اسلام است.

تاریخچه یکتاپرستی

قرآن انسان را به طور ذاتی و از ابتدا یکتاپرست می‌داند:

پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته‌است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. (روم ۳۰)[۱]

اقسام توحید

  • توحید ذاتی
  • توحید صفاتی
  • توحید افعالی
  • توحید عبادی
  • توحید خالقیت
  • توحید ربوبیت
  • توحید مالکیت
  • توحید حاکمیت
  • توحید در قانون گذاری [۲]

کیفیت یکتاپرستی

آمده‌است گروهی نزد پیامبر اسلام آمدند و از او خواستند خداوند را برای ایشان توصیف نماید. در پاسخ سوال کنندگان سوره توحید نازل شد[۳]:

بگو او خداوند یگانه‌است (۱) خداوند صمد (۲) نه فرزند آرد و نه از کسی زاده‌است (۳) و او را هیچ کس همتا نیست (۴) (توحید) [۴]

وینسنت کرنل، اسلام پژوه، در شرح مفهوم توحید در اسلام جملات زیر را از علی بن ابی‌طالب نقل می‌کند:

این سخن که خداوند یکی است، بر چهار قسم است: دو قسم از آن چهار قسم بر خداوند جایز نیست، دو قسم در مورد خداوند صحیح است.

اما آن دو قسمی که صحیح نیست، سخن کسی است که با گفتن یک، عدد را در نظر گرفته‌است. این جایز نیست زیرا [خداوند] چیزی که یک بوده و دومی ندارد، در مبحث اعداد وارد نمی‌شود. مگر نمی‏بینی که هر کس بگوید: خداوند یکی از سه نفر است کافر است و [نیز] کسی که بگوید: او یکی از مردم است و قصدش نوعی از جنس باشد در مورد خداوند صحیح نیست. زیرا این شباهت دادن است و پروردگار ما، از این سخن بالاتر است.

اما آن دو قسمی که در مورد او صحیح است، سخن کسی است که می‏گوید: او، یگانه‏ای است که در میان اشیا، شبیهی برای او وجود ندارد. پروردگار ما این چنین است و سخن کسی که می‏گوید: او در معنا و حقیقت یگانه‌است به این معنا که در وجود و در عقل و خیال [هیچ‌کس] تقسیم‏پذیر نیست [قابل درک نیست]. پروردگار ما این چنین است.[۵]

اهمیت یکتاپرستی

از دیدگاه قرآن، یکتاپرستی شرط لازم برای بخشیده شدن در روز قیامت است:

مسلماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمی‌بخشاید و غیر از آن را برای هر که بخواهد می‌بخشاید، و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین گناهی بزرگ بربافته‌است. (نسا ۴۸)[


:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 4229
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

ذهن فعال! (2)

ذهن

 


در مقاله ی قبلی به بررسی نقش ذهن انسان در برخورد با اطلاعات و داده های حسی پیرامون آدمی پرداختیم و نشان دادیم که انسان به عنوان موجودی انتخابگر و دارای اختیار نقشی فعال در انتخاب ادراکات خویش دارد! در این نوشتار می کوشیم به بررسی شکل گیری افکار انسان و میزان تأثیر آنها در ثواب و عقاب اخروی انسان بپردازیم. با ما همراه باشید!


 

 

حساب فکرها:

فرض کنید قیامت شده است و شما به عنوان یکی از هزاران نفری که در صف حسابرسی ایستاده اید مضطرب و وحشت زده به عاقبت کارتان می اندیشید! فرض کنید هنگام حسابرسی شما فرا می رسد و نامه ی عمل شما با همه ی اعمال ریز و درشت آن در مقابلتان گشوده شده است! حالا فرض کنید شما مشغول خواندن این نامه ی عمل مفصل هستید! همه چیز از ریز و درشت حرفها و سخن ها کارها و رفتارها و خلاصه چیزی از قلم نیفتاده است! ناگهان متوقف می شوید برروی قسمت حساب و کتابهای فکری تان!! ریز و درشت فکرها و اندیشه هایتان حتی فکرهایی که یک مرتبه آمدند و رفتند! حتی فکرهایی که به خصوص و به طور ویژه سرنماز سراغ شما می آمدند! از خوبها وبدهایشان همه و همه ثبت و ضبط شده اند و شما باید برای همه شان جواب بدهید! خدایا حتی این فکرها حساب داشته اند؟!!

 

پرنده ی ذهن ما!

به راستی چگونه افکار و اندیشه های ما مورد حسابرسی قرار می گیرد؟ آیا فکرهای ما خودشان می آیند و ما کنترلی روی آن ها نداریم؟ یا آن که کاملا در دست ماست به چه بیندیشیم و به چه نیندیشیم؟! فکرهایی که به یکباره می آیند و می روند از چه نوع فکرهایی هستند؟! کنترل ذهن و اندیشه ها و افکارها چگونه میسر است؟!

هر آنچه به عنوان غذای روحی وارد وجود آدمی شود بازده و نتیجه ی مشابهی را از خود نشان خواهد داد! اینجاست که حکمت عمیق کلام نورانی امام مجتبی(علیه السلام) می تواند تا حدودی درک شود که فرمودند تعجب می کنم از کسی که به غذای جسم خود توجه می کند اما در مورد غذای روح خویش اندیشه نمی نماید!

پرواز ذهن:

ذهن انسان در برخورد با داده های حسی و ادراکات پیرامون خویش نقشی فعال دارد! به بیان دیگر این ما هستیم که به طور گزینشی و انتخابی ورودی های ذهن و فکرمان را تنظیم می کنیم. شما می توانید به چیزی نیندیشید و این کاملا در اختیار خود شماست و می توانید در دَم در مورد موضوعی ساعتها اندیشه و تفکر داشته باشید! بنابراین نقش فعال ذهن انسان در برخورد با محیط اطراف غیر قابل انکار است! براین اساس انسان می  تواند داده های خوبی را وارد ذهن خود کند تا بتواند دریافتها و بازده های مفیدی را از آن پس بگیرد!

 

بده و بستان های ذهن:

در توضیح بیشتر آن که اگر انسان ورودی های خود را از افکار و اندیشه ها و دیدنی ها و شنیدنی ها و خلاصه همه ی داده های حسی اش کنترل نماید و بهترین ها را وارد ذهن و اندیشه اش نماید قطعا خروجی های او نیز نه تنها در ساحت حتی بلکه حتی در ساحت فکر و اندیشه نیز خروجی های خوب و مطلوبی خواهند بود! به بیان دیگر هر آنچه به عنوان غذای روحی وارد وجود آدمی شود بازده و نتیجه ی مشابهی را از خود نشان خواهد داد! اینجاست که حکمت عمیق کلام نورانی امام مجتبی (علیه السلام) می تواند تا حدودی درک شود که فرمودند تعجب می کنم از کسی که به غذای جسم خود توجه می کند اما در مورد غذای روح خویش اندیشه نمی نماید!

اختیار

 

افکار بی اختیار نداریم!

براین اساس به طور قطع و یقین بایستی گفت که ما افکار بی اختیار نداریم! نمی شود اندیشه ها و فکرهایی که به ذهنمان ظهور نموده اند به طور یکباره آمده باشند. اگر در هنگام نماز تمرکز ذهنی نداریم و انواع و اقسام فکرها و اندیشه ها در ذهنمان جولان می دهند و یا اگر هنگامی که قصد داریم به موضوع خاص بیندیشیم تمرکز ذهنی برایمان حاصل نمی شود تنها یک جواب وجود دارد و آن اینکه ، پیش از آن ورودی های ذهنی مان را کنترل ننموده ایم که خروجی های آن قابل کنترل نیستند!

به راستی چگونه افکار و اندیشه های ما مورد حسابرسی قرار می گیرد؟ آیا فکرهای ما خودشان می آیند و ما کنترلی روی آن ها نداریم؟ یا آن که کاملا در دست ماست به چه بیندیشیم و به چه نیندیشیم؟! فکرهایی که به یکباره می آیند و می روند از چه نوع فکرهایی هستند؟! کنترل ذهن و اندیشه ها و افکارها چگونه میسر است؟!

 

به راستی چگونه افکار و اندیشه های ما مورد حسابرسی قرار می گیرد؟ یا فکرهای ما خودشان می یند و ما کنترلی روی ن ها نداریم؟ یا ن که کاملا در دست ماست به چه بیندیشیم و به چه نیندیشیم؟! فکرهایی که به یکباره می یند و می روند از چه نوع فکرهایی هستند؟! کنترل ذهن و اندیشه ها و افکارها چگونه میسر است؟!

 

نماز با حضور قلب!

بزرگان اخلاقی می گویند برای آنکه برسرنماز تمرکز داشته باشیم بایستی مرتبا پرنده ی بازیگوش ذهنمان را متوجه حضور در محضر الهی نماییم و بارها و بارها تلاش کنیم تا بتوانیم بالاخره این پرنده ی بازیگوش را به دام بیندازیم. کسی که از صبح تا ظهر هنگام نماز به انواع و اقسام چیزهای ناشایست فکرکرده است و داده های حسی اش از دیدنی ها و شنیدنی ها و بوییدنی ها و خلاصه همه ی ادراکاتش را بدون کنترل رها نموده است و هر چه را که هوس کرده است دیده و یا شنیده و یا خورده و یا نوشیده و غیره، چگونه می تواند خروجی فکرش در هنگام نماز را حضور قلب و تمرکز ذهن قرار دهد و نماز با حضور قلبی را بجا آورد؟! اساسا ورودی های نامطلوب جز خروجی های ناشایست نتیجه ندارند!

 

سخن پایانی....

با توجه به آنچه گذشت از مجموع بررسی های بیان شده در دو مقاله ی ذهن فعال 1و2 می توان چنین دریافت نمود که اولا انسان باید مراقب آنچه می فهمد و می بیند و می شنود و می بوید و خلاصه درک می کند باشد و برسرهر سفره ای ننشیند تا غذای روحش را آلوده ننماید! ثانیا افکار و اندیشه های انسان همچون اعمال و رفتار و سخنان او اموری اختیاری و در کنترل آدمی هستند. بنابراین در مورد همه ی آنها همانند اعمال و سخنان انسان باز خواست و پاسخگویی و حسابرسی وجود دارد. ثانیا برای کنترل اندیشه ها و افکارمان باید همت کنیم که اختیار خویش را به کار بندیم و عزممان را جزم کنیم تا فکرمان را کنترل نماییم و این شدنی است و ما می توانیم!

ن. رادفر                

بخش اعتقادات شیعه تبیان

 

 


 

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1565
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

در قیامت همه موجودات هستند؟!

معاد

 


آنچه از قرآن به دست می آید این است كه رستاخیز اختصاص به انسان ندارد , بلكه امری عام است و همه جهان دارای رستاخیز است و جهان آخرت ظرف كمال همه موجودا ت و تجلی ملكوت الهی است. بحث درباره قلمرو معاد، از بحث هاى مهم در زمینه معادشناسى به شمار مى رود، پرسش این است که آیا معاد اختصاص به انسان و جن و ملائکه دارد یاعلاوه بر آن ها شامل موجودات دیگر مانند حیوان و گیاه و جماد، آسمان و زمین و پدیده هاى دیگر نیز مى شود؟


 

 

قرآن و معاد موجودات

از جمله‌ آیاتی‌ كه‌ دلالت‌ بر حشر و معاد جمادات‌ غیر صاحب‌ شعور دارد، این‌ آیه‌ است‌:

وَ مَنْ أَضَلَّ مِمَّن‌ یَدْعُوا مِن‌ دُونِ اللَهِ مَن‌ لاَ یَسْتَجِیبُ لَهُ و إِلَی‌ یَوْمِ الْقِیَـامَةِ وَ هُمْ عَن‌ دُعَآءِهِمْ غَـافِلُونَ * وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَآءً وَ كَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَـافِرِینَ.(1)

«و كدام‌ فردی‌ گمراه‌تر است‌ از كسی‌ كه‌ از غیر خدا كسی‌ را می‌خواند كه‌ تا روز قیامت‌ هم‌ نمی‌تواند پاسخ‌ او را بدهد و دعوت‌ او را اجابت‌ كند، و آن‌ خوانده‌ شدگان‌ از خواندن‌ اینان‌ غفلت‌ دارند؛ و چون‌ مردم‌ محشور گردند آنها دشمنانشان‌ خواهند بود و به‌ عبادت‌ و پرستش‌ ایشان‌ كافر می‌باشند

چون‌ ضمیر كَانُوا در هر دو جا (كَانُوا لَهُمْ وَ كَانُوا بعِبَادَتِهِم‌) راجع‌ به‌ معبودات‌ جمادی‌ و نباتی‌ غیر از بشر و فرشتگان‌ است‌، و در این‌ آیه‌ منصوص‌ است‌ كه‌ این‌ معبودها در روز قیامت‌ محشور می گردند و به‌ عبادت‌ عابدینِ آنها كفر می ورزند؛ و علّت‌ اینكه‌ ما در اینجا مَن‌ لاَ یَسْتَجِیبُ لَهُ را از غیر ذوی‌ العقول‌ گرفتیم‌ و ضمیر كَانُوا را به‌ آن‌ رجوع‌ دادیم‌، آنست‌ كه‌ در سوره فاطر می‌فرماید:

ذَلِكُمُ اللَهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن‌ دُونِهِ مَا یَمْلِكُونَ مِن‌ قِطْمِیرٍ * إِن‌ تَدْعُوهُمْ لاَ یَسْمَعُوا دُعَآءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَ یَوْمَ الْقِیَـ'مَةِ یَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لاَ یُنَبّـِئُكَ مِثْلُ خَبِیرٍ.(2)

«اینست‌ خداوند، ای‌ مردم‌! پروردگار شماست‌! پادشاهی‌ و حكمرانی‌ اختصاص‌ به‌ او دارد. و آن‌ كسانی‌ كه‌ شما از غیر خدا آنها را می خوانید، به‌ قدر یك‌ قِطمیر (پوست‌ نازكی‌ كه‌ بین‌ پوست‌ خرما و هسته آن‌ است‌) اختیار و ملكیّتی‌ ندارند؛ اگر شما آنها را بخوانید، صدای‌ شما را نمی‌شنوند! و اگر بشنوند، اجابت‌ نمی‌كنند! و در روز قیامت‌ به‌ این‌ شركی‌ كه‌ آورده‌اید و آنها را در كار خدا دخالت‌ داده‌اید كفر می‌ورزند! و ای‌ پیامبر! هیچ‌ كس‌ همچون‌ خداوند دانا و خبیر، تو را از حقائق‌ آگاه‌ نكرد

رستاخیز اختصاص به انسان ندارد , بلكه امری عام است و همه جهان دارای رستاخیز است و جهان آخرت ظرف كمال همه موجودا ت و تجلی ملكوت الهی است

در این‌ آیات‌ به‌ قرینه إِن‌ تَدْعُوهُمْ لاَ یَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ، وَ به‌ قرینة‌ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ می‌فهمیم‌ كه‌ مراد از شركائی‌ كه‌ مشركین‌ در اینجا شریك‌ قرار داده‌اند همین‌ بت‌ها و اصنامِ جامد و فاقد شعور هستند؛ پس‌ آنها در روز قیامت‌ محشور می‌شوند و به‌ شرك‌ مشركین‌ كفر می ورزند و آن‌ را انكار می كنند. و كفر آنان‌ در روز قیامت‌ و اعراض‌ آنها از مشركین‌ كه‌ عبادت‌ كنندگان‌ آنها هستند، به‌ این‌ است‌ كه‌ می گویند: بار پروردگارا! ما از اعمال‌ آنها و كردار آنها تبرّی‌ و بیزاری‌ جسته‌ایم‌! و بسوی‌ تو توجّه‌ كرده‌ و التجاء نموده‌ایم‌!

و از جمله‌ آیات‌ دالّ‌ بر بعثت‌ جمادات‌ این‌ آیه‌ است‌:

وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن‌ دُونِ اللَهِ لاَ یَخْلُقُونَ شَیْـًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ * أَمْوَ اتٌ غَیْرُ أَحْیَآءٍ وَ مَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ.(3)

«و آن‌ كسانی‌ را كه‌ غیر از خدا مردم‌ به‌ عنوان‌ عبادت‌ می خوانند، آنان‌ چیزی‌ را نیافریده‌اند، و خودشان‌ آفریده‌ شده‌اند. مردگانی‌ هستند غیر زندگان‌؛ و اصلاً نمی‌فهمند و شعور ندارند كه‌ چه‌ موقع‌ برای‌ قیامت‌ برانگیخته‌ می‌شوند

كلمة‌ أَمْوَ اتٌ غَیْرُ أَحْیَآء، گر چه‌ به‌ حسب‌ معنای‌ دقّیق‌ عقلی‌، شامل‌ افراد ذی‌ روح‌ چون‌ فراعنه زمان‌ كه‌ مردم‌ را به‌ پرستش‌ خود می‌خوانند نیز می شود؛ لیكن‌ به‌ حسب‌ ظاهر همان‌ اصنام‌ و بت‌هائی‌ است‌ كه‌ مشركین‌ جاهلیّت‌ آنها را معبود خود قرار می‌داده‌اند.

حشر

 

و این‌ آیه‌ با صراحت‌ می گوید آن‌ اصنام‌ و بت‌ها موقعِ معاد و حشر خود را نمی‌دانند. و از جمله‌ آیاتی‌ كه‌ دلالت‌ بر حشر جمادات‌ می كند، این‌ آیه‌ است‌:

وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَیـ'هُمُ اللَهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَـامَةِ وَ لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَـاوَاتِ وَ الاْرْضِ وَ اللَهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ.(4)

«و گمان‌ نبرند كسانی‌ كه‌ از انفاق‌ آنچه‌ را كه‌ خداوند از فضل‌ خود به‌ آنها داده‌ است‌ بخل‌ می‌ورزند كه‌ آن‌ بخل‌ برای‌ آنها خوبی‌ و خیر است‌؛ بلكه‌ برای‌ آنها بدی‌ و شرّ است‌ و به‌ زودی‌ همان‌ اموال‌ مورد بخل‌ را خداوند به‌ صورت‌ طوق‌ و گردن‌ بندی‌ در روز قیامت‌ درمی‌آورد و به‌ گردنشان‌ می‌آویزد. و برای‌ خداست‌ میراث‌ آسمانها و زمین‌، و خداوند به‌ آنچه‌ می‌كنید داناست‌

در این‌ آیه شریفه‌ چون‌ می فرماید: نفس‌ اموالی‌ كه‌ از انفاق‌ آن‌ بخل‌ می ورزند به‌ صورت‌ طوق‌ بر گردن‌ بخیلان‌ آویزان‌ می‌شود، پس‌ معاد اموال‌ مورد بخل‌ در جهنّم‌ همان‌ طوق‌ بر گردن‌ بخیلان‌ است‌.

 

اثبات‌ علم‌ و حیات‌ برای‌ نباتات‌ و جمادات و حیوانات‌، طبق‌ آیات قرآن‌

از برخی آیات استفاده‌ می‌شود كه‌ معاد‌ نباتات‌ و جمادات‌ در قیامت‌ ملازم‌ با حیات‌ و علم‌ است‌، و آنجا عالم‌ حیات‌ و علم‌ است‌، آنجا از هر موجودی‌ حتّی‌ از یك‌ ذرّه بی‌مقدار علم‌ و حیات‌ تراوش‌ می کند. آیه 29سوره شوری‌، بسیار لطیف این‌ معنا را می رساند:

روایاتی‌ كه‌ دلالت‌ دارد بر آنكه‌ سگ‌ اصحاب‌ كهف‌ و ناقه حضرت‌ صالح‌ پیغمبر در بهشت‌ هستند، و آنكه‌ وُحوش‌ و سگ‌ها در جهنّم‌ داخل‌ می شوند و مجرمان‌ را با دندان‌ پاره‌ می كنند، و اینكه‌ شتری‌ كه‌ بر روی‌ آن‌ سه‌ بار و یا هفت‌ بار سفر حج‌ كنند از شتران‌ بهشت‌ است

وَ مِنْ ءَایَـاتِهِ خَلْقُ السَّمَـاوَاتِ وَ الاْرْضِ وَ مَا بَثَّ فِیهِمَا مِن‌ دَآبَّةٍ وَ هُوَ عَلَی‌' جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَآءُ قَدِیرٌ.

«و از آیات‌ خداوند آفرینش‌ آسمانها و زمین‌ و آنچه‌ در آنها از جنبندگان‌ خدا منتشر كرده‌ است‌ می‌باشد، و خداوند بر جمع‌ و حشر آنها زمانی‌ كه‌ بخواهد تواناست‌

ظاهراً ضمیر جَمْعِهِمْ به‌ السَّمَـ'وَاتِ وَ الاْرْضِ وَ مَا بَثَّ فِیهِمَا مِن‌ دَآبَّةٍ رجوع‌ می كند و این‌ دلالت‌ بر حیات‌ و علم‌ آسمان‌ها و زمین‌ و جمیع‌ جنبندگانی‌ كه‌ در آسمانها و زمین‌ است‌ دارد.

ظاهر آیاتی‌ كه‌ دلالت‌ بر شهادت‌ جمادات‌ چون‌ اعضاء و اجزاء بدن‌ و أمكنه‌ و أزمنه‌ دارد، سرایت‌ حیات‌ و علم‌ را به‌ جمیع‌ موجودات‌ می رساند.

و روایات‌ نیز درباره حشر غیر بشر و ملائكه‌ و موجوداتی‌ كه‌ خداوند در آسمانها و زمین‌ و مابینهما آفریده‌ است‌ بسیار است‌؛ مثل‌ روایاتی‌ كه‌ دلالت‌ دارد بر آنكه‌ سگ‌ اصحاب‌ كهف‌ و ناقه حضرت‌ صالح‌ پیغمبر در بهشت‌ هستند، و آنكه‌ وُحوش‌ و سگ‌ها در جهنّم‌ داخل‌ می شوند و مجرمان‌ را با دندان‌ پاره‌ می كنند، و اینكه‌ شتری‌ كه‌ بر روی‌ آن‌ سه‌ بار و یا هفت‌ بار سفر حج‌ كنند از شتران‌ بهشت‌ است.

 

کلام آخر:

و هر كس‌ این‌ گفتار ما را به‌ خوبی‌ دریابد می داند كه‌: تمام‌ كائنات‌ باید به‌ خدا رجوع‌ كنند؛ و اینست‌ مقتضای‌ حكمت‌ و وفاء به‌ وعد و وعید و مجازات‌. همه موجودات‌ روبسوی‌ غایت‌ و مقصد مطلوب‌ بوده‌ و در حركت‌ هستند، الاّ آنكه‌ حشر هر چیزی‌ بسوی‌ آن‌ چیزیست‌ كه‌ مناسب‌ با اوست‌.از برای‌ انسان‌ حشری‌ است‌ مناسب‌ با او، و از برای‌ شیاطین‌ مناسب‌ آنها، و از برای‌ حیوانات‌ مناسب‌ با آنها، و از برای‌ نباتات‌ و جمادات‌ بحسب‌ آنها



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1492
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

تکلیف کودکان و دیوانگان در قیامت

قیامت

 

 


جایگاه افراد سفیه و دیوانه و نیز كودكان در قیامت چگونه است؟ این موضوع چگونه با عدل خداوند سازگار است ؟ زیرا آنان در دنیا به سبب محرومیتهای ذاتی نتوانسته اند به كمال خداوندی برسند و در قیامت نیز رضوان الهی را درك نخواهند كرد؟


 

 

سخن امام (ره)

ابتدا باید توجّه داشت که ملاک تکلیف، عقل و بلوغ است و اگر یکی از این دو نباشد، تکلیف نیز نخواهد بود و وقتی تکلیف نباشد، حساب ثواب و عقاب نیز نخواهد بود.

همه ی گروههایی که به نحوی قصور دارند(نه تقصیر)،جزء مستضعفان شمرده می شوند که رحمت الهی شامل آنها نخواهد شد و این بدین معنا نیست که آنها در رتبه ی بهشتیانی قرار دارند که با اعمال و تلاش خویش به بهشت رسیده اند ؛ بلکه به این معناست که اجمالاً به بهشت راه می یابند و به تعبیر امام خمینی(ره): "این طور نیست که در جهنم را باز کنند و هر کس باقی ماند به جهنم بیندازند.افراد بسیار کمی به جهنم می روند همان طور که افراد کمی هم به مراتب بالای بهشت راه می یابند."(1)

امام خمینی در مورد این افراد توضیح می دهد: "اینها به لحاظ مراتب ادراکی مانند حیوانات هستند و لذا سعادت و شقاوت آن چنانی برایشان مطرح نیست. بلکه فقط قوای حیوانی وجودشان به فعلیت می رسد گرچه بالقوه از حیوانات دیگر عالی ترند. اینها مطابق آیه ی -و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً-(2) جهنمی نخواهند بود و در حقیقت می توان گفت که به حد سعادت برزخیه ی حیوانیه می رسند ،نه سعادت عقلانیه"(3)

 

چند نکته راجع به تکلیف کودکان و دیوانگان

1. تفاوت استعدادها و قابلیت ها میان موجودات و انسان ها اجتناب ناپذیر است و از نشانه های حكمت و عدالت خداست. زیرا اگر قرار بود همه انسان ها دارای یك نوع استعداد و قابلیت بودند نظام جهان استوار نمی شد و زیبایی ها و زشتی ها نمایان نمی شد.

2. تفاوت انسان ها و موجودات در بهره گیری از استعدادها و امكانات به سه عامل بستگی دارد:

الف. عوامل وراثتی و ژنتیكی

ب. عوامل محیطی

ج. اختیار و تلاش آدمی

تأثیرگذاری این عوامل مطابق استواری نظام جهان است و این همان حكمت خداست.

ملاک تکلیف، عقل و بلوغ است و اگر یکی از این دو نباشد، تکلیف نیز نخواهد بود و وقتی تکلیف نباشد، حساب ثواب و عقاب نیز نخواهد بود

3. به هر دلیلی اگر انسانی از امكانات و استعدادها كمتر برخوردار بود انتظار كمتری از او در دنیا و آخرت می باشد و این مطابق عدالت خداست.

4. معلولیت ها و نقص ها یا به جهت بی احتیاطی، تقصیر و ظلم دیگران است. و یا به جهت بی احتیاطی و تقصیر خود افراد است. بر اساس نظام مندی جهان و «حكمت خدا» كسانی كه اصول زندگی و احتیاطات رفتاری را رعایت كرده اند نتیجه خوبی و خوشبختی آن را می ببینند و آنها كه رعایت نكرده اند زجر و بدبختی را بچشند. و از جهت «عدالت خدا» اگر مقصر خود افراد باشند كه مكافات عمل خود آنهاست و اگر مقصر دیگرانند خداوند به میزان توانمندی و شرایط آنها، تكلیف و انتظار از آنها خواهد داشت. و به همین جهت در روایت آمده كه خداوند 70 گناه را بر جاهل می آمرزد كه یكی را بر عالم نمی آمرزد و یا كسی كه مریض و ناتوان است خداوند از او انتظار روزه و حج ندارد.

 

آیات و روایات وارده

در این باره در حدیثی می خوانیم: "...اما انّی ایاک امُرُ و ایاک انهی و ایاک معاقب و ایاک اثیب;(4) خدای متعال به عقل فرمود:... همانا روی امر و نهی من با توست و کیفر و پاداشم به حساب توست."

درباره ی سرنوشت کودکان نابالغ و دیوانگان در قیامت، روایات گوناگونی نقل شده است و آنچه در مجموع از آنهااستفاده می شود این است که کودکان مۆمنان، در قیامت، به لطف و عنایت پروردگار، به آنها ملحق شده و راهی بهشت خواهند شد.(5) و براساس برخی تفسیرها در مورد این آیه شریفه معلوم می شود که کودکان مۆمن نیز وارد بهشت می شوند.: "وَالَّذِینَ اَّمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ;(6) و آنها که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را در بهشت به آنها ملحق می کنیم."

به هر دلیلی اگر انسانی از امكانات و استعدادها كمتر برخوردار بود انتظار كمتری از او در دنیا و آخرت می باشد و این مطابق عدالت خداست

در عالم برزخ نیز کودکان انسانهای با ایمان از حمایت پروردگار، برخوردارند و بر اساس برخی روایات، نگهداری از آنها به برخی از انبیا واگذار می شود.(7) در روایات، درباره ی کودکان کفار اختلاف هایی دیده می شود که بررسی آنها از مجال این پاسخ نامه خارج است، ولی آنچه بر آن اتفاق است، این است که آنها در قیامت معذّب نخواهند بود و چنان که قرآن می فرماید: "وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اخریَ;(8) و هیچ کس بار گناه دیگری را بر ندارد." گناهان پدران و مادرانشان را بر عهده ی آنان نخواهند گذاشت.(9) نیر به بیان روایاتی، کودکان کفار در قیامت آزمایش می شوند و اگر از آزمایش سرافراز بیرون آمدند، نیک بخت و چنانچه شکست خورده و از فرمان الهی سرپیچی نمایند، به دوزخ خواهند افتاد.(10) درباره ی سرنوشت کودکان کفار روایات گوناگون است; از جمله، بر اساس برخی روایات آنهابه بهشت خواهند رفت و به روایات دیگر، راهی جهنم خواهند شد، ولی آتش جهنم آنها را نخواهد آزرد، همان گونه که آتشِ نمرود حضرت ابراهیم را نیازرد.(11)

دیوانگان نیز که در حکم کودکان می باشند، مانند آنها در قیامت معذَّب نخواهند بود و به نقل برخی از دانشمندان شیعی، همه آنها و یا برخی از آنها به بهشت خواهند رفت.(12) اما کیفیت و چگونگی برخورد با آنها به تفصیل در روایات بیان نشده است.

 

کلام آخر:

آن چه مهم است خداوند در روز قیامت به هر كس آن چه لیاقت اوست می دهد و او هم به آن امكانات و لذت ها راضی می باشد.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1519
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

قرار گاه خدا آنجاست

قیامت

 

کفار از پیامبر مى پرسیدند چه وقت روز قیامت خواهد بود؟ تاریخش را به من بگو، مثلا چندهزار سال دیگر یا چند میلیون سال دیگر و چند ماه و چند روز و چند ساعت دیگر خواهد بود؟ مثل اینکه بخواهند پیامبر اکرم را عاجز کنند، کسى بگوید که بیا تاریخ دقیقش را به من بگو. واضح است که این حرف جواب ندارد. چرا جواب ندارد؟ اولا پیغمبر همیشه فرموده است که وقت قیامت را جز خدا کسى نمى داند. حال فرض کنیم خدا بخواهد به پیغمبر بگوید.

مثلا اگر گفتند در یک میلیون و صد و پنجاه هزار سال و چند صد و چند سال و چند روز و چند ساعت و چند دقیقه و چند ثانیه بعد واقع خواهد شد؛ به چه دلیل تو مى توانى قبول کنى یا مى توانى رد کنی؟ یک چیزى را باید سۆال کرد که تو خودت بتوانى آن را بفهمى. بلاتشبیه، که اگر راست باشد بفهمى اگر هم دروغ باشد بفهمى. بلاتشبیه، همان مثل معروف ملانصرالدین است: از ملانصرالدین پرسیدند که وسط دنیا کجاست؟ گفت همین جا که من ایستاده ام. اگر مى گویید نه، بروید قدم کنید (و اندازه بگیرید،) ببینید چنین هست یا نیست. کیست که بگوید نه؟! پس اگر کسى این جور سۆالها را جواب بدهد ملانصرالدین است. مى گویید روز قیامت کى است؟ حال ببینید قرآن چگونه جواب مى دهد.

 

پاسخ قرآن به سۆال از زمان قیامت

«فاذا برق البصر» آن وقتى که این چشمها برق مى زند یعنى خیره مى شود (دیگر به زمان قیامت کار ندارد)، آن وقتى که این چشمها خیره مى ماند، وضعى مى بیند که وقتى این چشمها را نگاه کنى اضطراب و خیره شدن را در آنها مى بینى. آن وقتى است که ماه از نور خواهد افتاد، چهره ماه دیگر بى نور خواهد شد. آن وقتى که ماه و خورشید که این همه با هم فاصله دارند و در مدارهاى مختلف حرکت مى کنند در یک جا گرد آورده خواهند شد و تمام این نظامها بهم خواهد خورد آن روزى که انسان فریاد بکشد فرارگاه کجاست.

بارگاه پروردگارت قرارگاه همه است. همه بازگشت به ذات او مى کنند. «یقول الانسان یومئذ این المفر» انسان در آن روز مى گوید فرارگاه کجاست؟ «کلا لا وزر» پناهگاهى نیست. «الى ربک یومئذ المستقر» قرارگاه به سوى پروردگارت است، وعده گاه آنجاست؛ یعنى سخن از پناهگاه نگویید، سخن از وعده گاه و قرارگاه بگویید. قرارگاه، بارگاه پروردگار است

«فاذا برق البصر» آنگاه که چشم خیره و مضطرب گردد «و خسف القمر» و ماه منخسف و بى نور شود «و جمع الشمس والقمر» و ماه و خورشید در کنار یکدیگر قرار بگیرند (یعنى این نظامها در هم بریزد) آن وقت است که انسان (یعنى همین انسان، این گونه انسان که چنین سخنى بر زبان مى آورد) مى گوید فرارگاه کجاست؟ «کلا لا وزر» بس کن، پناهگاهى نیست جز یک چیز: «الى ربک یومئذ المستقر» قرارگاه همه بارگاه پروردگار و قضاى حتم پروردگار است.

قیامت چه وقت است؟ این وقت:«فاذا برق البصر* و خسف القمر* و جمع الشمس والقمر* یقول الانسان یومئذ این المفر* کلا لاوزر* الى ربک یومئذ المستقر» (قیامت/ 7 تا 12).

بارگاه پروردگارت قرارگاه همه است. همه بازگشت به ذات او مى کنند. «یقول الانسان یومئذ این المفر» انسان در آن روز مى گوید فرارگاه کجاست؟ «کلا لا وزر» پناهگاهى نیست. «الى ربک یومئذ المستقر» قرارگاه به سوى پروردگارت است، وعده گاه آنجاست؛ یعنى سخن از پناهگاه نگویید، سخن از وعده گاه و قرارگاه بگویید. قرارگاه، بارگاه پروردگار است.

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1378
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.
موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی