.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

رابطه قانون سوم نیوتون با معاد

معاد

 

آیا قانون سوم نیوتون كه می‌‌‌‌‌ گوید: هر عملى عكس العملى دارد مساوى با آن و در خلافت جهت ، با آیة شریفة فمن یعمل مثقال ذرهْْ خیراً یره، انطباق دارد؟ و از این قانون می‌‌‌‌‌‌ توان براى اثبات معاد استدلال نمود؟

مسئلة معاد و حیات اخروى از نظر اهمیت بعد از مسئله توحید مهم ترین مسئله دینى و اسلامى است، شرایع آسمانى همگى در لزوم ایمان به جهان آخرت اتفاق نظر دارند. پیامبران آمده اند براى این كه مردم را به این دو حقیقت مۆمن و معتقد كنند: یكى به خدا و دیگرى به قیامت. بر این اساس، اعتقاد به قیامت از اركان ایمان در اسلام است. قرآن كریم و حكیمان و متكلمان اسلامى بر لزوم معاد و زندگى پس از مرگ دلایل مختلفى اقامه كرده اند و آیة شریفة : "فمن یعمل مثقال ذرهْْ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرهْْ شراً یره؛ پس هر كس ذرّه اى كار خیر انجام دهد آن را می‌‌‌‌ بیند، و هر كس هم وزن ذره اى كار بد كرده آن را می‌‌‌‌ بیند".[1]

یكى از آیاتى است كه به طور روشن و قاطع خبر می‌ دهد كه انسان در عالم قیامت دقیقاً آن چه را كه انجام داده است اعم از كار نیك و كار بد خواهد دید و به آن خواهد رسید، ولى نمى توان گفت قانون سوم نیوتون بر این آیه شریفة منطبق است؛ زیرا این قانون دربارة نیروى وارده بر اجسام است حتى نظر به رفتار اجتماعى و عكس العمل آن ندارد.

عمل، نیرویى است كه جسمى بر جسم دیگر اعمال می‌ كند و عكس العمل یا رد عمل ، نیرویى است كه این جسم دوم در مقابل عمل بر جسم اول اعمال می‌ نماید. قانون سوم نیوتون قانون یا اصل تساوى عمل و عكس العمل است. بدین معنا كه در مقابل عمل، عكس العمل متقابل با آن هست، مثلاً اگر طنابى را با نیروى ده كیلوگرمى بكشیم تا ممتد شود طناب هم ما را با نیرویى ده كیلوگرمى در جهت مخالف می‌ كشد. البته قابلیت اعمال نیرو از طرف عاملى كه آن را وارد می‌ سازد تنها به این عامل وابسته نیست. بلكه به عاملى هم كه عكس العمل را تولید می‌ كند بستگى دارد، مثلاً وقتى كه كامیونى با درختى تصادم می‌ كند نیرویى كه بر درخت اعمال می‌ كند فقط به اندازة نیرویى است كه درخت می‌ تواند بر كامیون اعمال نماید.[2]

نتیجة عمل انسان (به تعبیر دقیق تر خود عمل، یعنى جهت ملكوتى و باطن عمل) گاهى در جهت مخالف انسان است و آن عبارت از اعمال بد انسان است و گاهى در جهت موافق است و آن كمال انسان است كه همان رفتار خوب انسان است

از این رو وقتى انسان دستش را محكم به دیوار سیمانى بكوبد دستش به شدت آسیب می‌ بیند، ولى وقتى دستش را با همین قدرت به یك گونى پنبه بكوبد دستش آسیبى نمى بیند. پس قانون عمل و عكس العمل اولاً : از قوانین حركت و مربوط به اجسام است نه اعمال و رفتار . ثانیاً: عكس العمل در این قانون همواره در جهت مخالف عمل است، ولى نتیجة عمل انسان (به تعبیر دقیق تر خود عمل، یعنى جهت ملكوتى و باطن عمل) گاهى در جهت مخالف انسان است و آن عبارت از اعمال بد انسان است و گاهى در جهت موافق است و آن كمال انسان است كه همان رفتار خوب انسان است. ثالثاً: نتیجة عمل انسان زاییدة خود عمل است و طرف مقابل در كار نیست، ولى در قانون سوم نیوتون نیروی عمل به طرف مقابل هم بستگى دارد.

نتیجه این كه قانون یا اصل سوم نیوتون (عمل و عكس العمل و اصل تساوى این دو) به آیة شریفة "فمن یعمل مثقال ذرهْْ خیراً یره" انطباق ندارد.

البته اگر مراد از عكس العمل معناى عرفیش باشد، یعنى مقصود این باشد كه هر عملى ، نتیجه و اثرى دارددر این صورت این معنا با كمى مسامحه (چون كه آیة شریفه می‌ فرماید خود عمل را می‌ بیند نه نتیجه اش را) با آیة شریفه منطبق می‌ شود. چنانچه در همین دنیا هم هر عملى عكس العملى دارد ، مثلاً آدمى كه مشروب می‌ خورد به او گفته می‌ شود مشروب نخور، وقتى خورد مجازاتش را در همین دنیا می‌ بیند ، یعنى روى اعصاب، كبد و جهازات دیگرش اثر می گذارد . یا كسى كه خود را از بالاى بلندى پرتاب كند آسیب می‌ بیند، كسى كه سم بخورد نتیجه اش را می‌ بیند.[3]

ملتى كه كوشا و شجاع و كاردان باشند سر افراز و سربلند زندگى می‌ كنند، ولى ملتى كه تنبل، ترسو و بى لیاقت باشند همواره سایه بیگانگان را بر سر خود احساس نموده و تن به ذلت خواهند داد.

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1594
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

رشد انسان بعد از مرگ !!!

مرگ

 

با توجه به نظریه روانشناسان كه رشد انسان را تا هنگام مرگ مى‌دانند، آیا انسان پس از مرگ در برزخ و بهشت‌، به كمال خواهد رسید؟ به چه صورت‌؟ با توجه به جسمانى بودن معاد، آیا رشد تنها شناختى است یا خیر؟ در صورت مثبت بودن جواب‌، رشد با توجه به ابعاد جسمى ، ذهنى و اجتماعى و اخلاقى آن چگونه خواهد بود؟ اصلاً چرا در آن دنیا نیاز به رشد است‌؟

پاسخ:

پیش از پاسخ ، ذكر این نكته شایسته است كه معاد از نظر بیشتر دانشمندان اسلامى و بر اساس آیات و روایات هم جسمانى و هم روحانى است‌.

در برزخ نیز روح انسان پس از جدا شدن از تن‌، در قالب مثالى خود قرار مى‌گیرد.

نكته دیگر اینكه "رشد" معانى متفاوتى دارد. در این نوشتار با توجه به سیر انسان به سوى خدا در دنیا و آخرت از واژه "تكامل‌" استفاده شده است‌.

آیات (ق‌، 15) و روایات گویاى این حقیقت است كه حركت و كمال در عوالم بالاتر از دنیا نیز وجود دارد. حتى خود انتقال از عالم دنیا به برزخ و از برزخ به عالم حشر، و اولین عالم از عوالم حشر به جاى خود یك تحول و سرفصلى از حركت كلى تكامل مى‌باشد؛ به عبارت دیگر: انسان از دو بعد بدن مادى و روح تشكیل شده است‌. این دو در هیچ نشئه‌اى از هم دیگر جدا نیستند ـ هر چند تفاوت‌هاى اندكى سه عالم دنیا، برزخ و آخرت با یك‌دیگر دارند ـ ماده براساس قواعد فلسفى ملازم با حركت و از قوه به فعلیت درآمدن است كه این خود نوعى رشد و تكامل براى او محسوب مى شود. بنابراین در هر سه عالم بدن مادى و در كنار آن روح انسان به حركت و تكامل خود ادامه مى دهند؛ منتها باید توجه داشت كه مسیر صعود به سوى خداوند، نسبت به نظام‌هاى عوالم گوناگون‌، مختلف خواهد بود.

مسیر در نظام دنیوى همین تكالیف شرعیه است كه انسان باید خود را با آن منطبق سازد؛ اما وقتى به برزخ و قیامت منتقل شدیم در آن جا نظام و احكام دیگرى است‌.

 

چرایى تكامل 

احكام و آثار برزخ و قیامت با دنیا بسیار متفاوت است‌. انسان اگر بخواهد در سیر خود به سوى خدا و لقاى حضرت حق به عوالم دیگر وارد شده و آن مراحل را طى كند باید هم روحش متحول گشته‌، یك سلسله رنگ‌ها و معیارها را از دست داده‌، تكامل یافته و متناسب با آن عوالم و موازین آن‌ها شود، و هم جسمش با حركت و تحول خود خصوصیات و آثار عالم مادى را رها ساخته و با كسب یك سلسله از احكام و قوانین عالم بالا متناسب با آن‌ها گردد.

انسان در جهنم مى سوزد ولى خاكستر نمى شود، بدن باید چگونه باشد كه بسوزد ولى خاكستر نشود؟ این گونه آیات و روایات به روشنى حاكى از این سنت الهى است كه هم روح و هم جسم باید متحول و متكامل شده تا قابلیت احكام و آثار آن عوالم را بیابند

اگر در اوصاف‌، احكام و آثار عوالم دیگر در روایات دقت و تأمل كنیم‌، برخى روایات مى گویند كه انسان در بهشت پیر نمى‌شود، مریض نمى گردد، غذایش غیر غذاى این‌جا است‌، خواستش غیر از خواست این دنیا است‌، یا آیاتى داریم كه به صراحت مى فرمایند: انسان در جهنم مى سوزد ولى خاكستر نمى شود، (نساء56 ) بدن باید چگونه باشد كه بسوزد ولى خاكستر نشود؟ این گونه آیات و روایات به روشنى حاكى از این سنت الهى است كه هم روح و هم جسم باید متحول و متكامل شده تا قابلیت احكام و آثار آن عوالم را بیابند.

 

چگونگى تكامل 

انسان با توجه به اینكه از دو بعد جسم و روح تشكیل شده و پس از مرگ در دو عالم برزخ و قیامت كه با هم متفاوتند وارد مى شود، در هر مرحله تكامل خاص خود دارد.

 

تحول بدن 

پس از جدا شدن روح از بدن‌، بدن در نظام مادى در شرایط جدیدى قرار گرفته و مبدل به خاك مى گردد، این بدن به صورت ذرات در آمده و در نظام مادى باقى مى ماند تا هنگامى كه نظام مادى در اوایل  قیامت و حشر شروع به تحول كلى كرده‌، حركت جدیدى را آغاز كند. بدن نیز مانند سایر ذرات روى زمین تغییر متناسب با آن جهان را مى یابد.ذرات بدن پس از این تحول اساسى و زوال و هلاك وجود قبلى و ظهور وجود حقیقى ، به صورت بدن در آمده‌، با روح متحد گشته و در پیشگاه حق در اول حشر قرار مى گیرد. بدیهى است كه جسم آن دنیا نواقص و عیوب این دنیا را ندارد و تحولى متناسب با آن دنیا دارد. برخى آیه 8 سوره "یس‌" را دلیلى بر این امر دانسته‌اند.(ر. ك‌: منشور جاوید، آیه الله جعفر سبحانى ، ج 9، ص 154، انتشارات سیدالشهدأ.)

پرواز روح

 

تكامل روح 

روح از مجردات است و در تعلق به بدن از عالم بالا سیر نزولى داشته‌، مرحله به مرحله تا رسیدن به تن انسان تنزل‌هاى زیادى را پشت سر مى گذارد. روح با پشت سر گذاشتن این تنزلات چهره واقعى خود را از دست داده و بخشى از كمالات وجودى او زیر حجاب‌هاى متعددى قرار مى گیرد. آیه شریفه‌: "فَإِذَا سَوَّیتُه‌ُو وَ نَفَخْت‌ُ فِیه‌ِ مِن رُّوحِى " (ص‌، 72) بیانگر این سیر نزولى روح است‌.

روح در برگشت خود به سوى حق در هر عالمى از عوالم به مرتبه‌اى از مراتب وجودى و ذاتى خود و به صورتى از صورت‌هاى اصلى خود نایل مى گردد و این همان تكامل روح است كه براى ورود به عوالم بالاتر و آماده شدن براى پذیرش احكام‌، آثار، قوانین و سنن آن‌ها لازم و ضرورى مى باشد.

 

تكامل برزخی 

روح پس از جدا شدن از تن‌، به جهان برزخ وارد مى شود، و حركت آدمى در دنیا را تداوم میدهد. روح در جهان برزخ در جهت سیر به خداى متعال حركت مى كند و عیب‌ها و نقصها را از دست داده‌، با كسب كمالات و قابلیت‌ها و خصوصیات جدید لیاقت ورود به عالم حشر را پیدا مى كند.(عروج روح‌، محمد شجاعى ، ص 122، مۆسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر)

مسیر در نظام دنیوى همین تكالیف شرعیه است كه انسان باید خود را با آن منطبق سازد؛ اما وقتى به برزخ و قیامت منتقل شدیم در آن جا نظام و احكام دیگرى است‌

 

تكامل در قیامت 

با تحقق مرگ برزخى (نفخ صور اول‌) ارواح از نظام برزخ به بالاتر وارد مى گردند كه این انتقال خود، در حركت صعودى به سوى حضرت حق‌، یك تحول تكاملى بزرگ براى روح است‌. همچنین پس از ورود روح به عالم اول از عوالم قیامت و پیوند آن با بدن‌، منازل‌، مواقف و سر فصل هایى در پیش روى انسان قرار مى گیرد كه هر یك به جاى خود یك رویداد بزرگ تكاملى است‌؛ چرا كه با هر انتقالى ، انسان به صورت اصلى خود، نزدیك شده و به كمالات از دست رفته خود هنگام سیر نزولى ، نائل گشته و به تدریج سعه،وجودى خود را یافته و متناسب عالم قرب مى شود.

آیات و روایات نیز گویاى حركت و تكامل در حشر و عوالم پس از آن است‌:

"إِن‌َّ الَّذِین‌َ یشْتَرُون‌َ بِعَهْدِ اللَّه‌ِ وَأَیمَـَنِهِم‌ْ ثَمَنًا قَلِیلاً أُوْلَغ‌كَ لاَ  خَلَـَق‌َ لَهُم‌ْ فِى الاْ ?َخِرَه‌ِ وَلاَ  یكَلِّمُهُم‌ُ اللَّه‌ُ وَلاَ  ینظُرُ إِلَیهِم‌ْ یوْم‌َ الْقِیـَمَه‌ِ وَلاَ  یزَكِّیهِم‌ْ وَلَهُم‌ْ عَذَاب‌ٌ أَلِیم‌ٌ ؛(آل عمران‌،77)

كسانى كه عهد و پیمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچیز مى فروشند، آنان را در آخرت ]از سعادت‌هاى اخروى [ بهره‌اى نیست‌؛ و خداى ]متعال‌[ روز قیامت با آنان سخن نمى گوید و به ]نظر رحمت به‌[ ایشان نمى نگرد و ]آن‌هارا[ پاكشان نمى گرداند و عذابى دردناك حواهند داشت‌."

جمله " و پاكشان نمى گرداند" در این آیه مفهوم خاصى دارد. این جمله حكایت‌گر این حقیقت است كه انسان‌هایى كه در صراط مستقیم عبودیت بوده و مورد نظر حق مى باشد، در حشر و در مواقف و عوالم آن‌، مشمول تزكیه حضرت حق بوده‌، خداوند آنان را از ناپاكى ها پاك ساخته و آنان را از آن‌چه كه روى چهره اصلى انسان قرار گرفته و از بسیارى از حقایق محجوبشان كرده‌، تزكیه و تطهیر مى كند. پس این آیه به روشنى مى گوید كه تزكیه در عالم قیامت هست‌؛ و نیز رك‌: بقره‌، 174؛ نسá 175)(ر. ك‌: قیام قیامت‌، استاد محمد شجاعى ، مقدمه و تدوین‌: محمدرضا كاشفى ، ص 101،119،مۆسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر.)

تزكیه و تكاملى كه در آیات از آن نام برده شده‌، عام است و همه جنبه‌هاى عاطفى ، اخلاقى و شناختى را شامل مى شود.

 

بخش اعتقادات شیعه تبیان



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1449
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

چگونه به قیامت می رویم؟!

قیامت

 

اگر قرار باشد، جسم مادی انسان دوباره در قیامت، برانگیخته شود، با توجه به تبدیل مواد كه در طبیعت صورت می گیرد و جزئی از بدن شخص، جزء بدن دیگری می شود، چگونه معاد جسمانی ممكن است؟

پاسخ:

از مسایل مهم در بحث معاد، چگونگی تحقق آن است.

آیا حیات بعد از مرگ تنها جنبه روحانی دارد، یعنی روح انسان بعد از مردن برای همیشه از بدن جدا می گردد، بدن می پوسد و متلاشی می شود؟

زندگی جاویدان سرای دیگر تنها مربوط به روح است یا این كه زندگی بعد از مرگ در هر دو جنبه، صورت می گیرد؛ هم جسم مادی باز می گردد و هم روح، و بار دیگر با یكدیگر متحد می شوند؟ یا این كه فقط جنبه جسمانی دارد، یعنی تنها جسم باز می گردد و روح چیزی جز آثار و خواص این جسم نیست؟ البته مراد این نیست كه جسم بی جان و منجمد مانند درخت برانگیخته می شود، بلكه مقصود این است كه: واقعیت انسان همان هیكل ظاهری او است، به اضافه این كه دارای حسّ و حركت و ادراك است و از روح و نفس مجرد، ورای این حس و حركت خبری نیست. در واقع انسان در حد حیوان است؛ فقط از طریق امتیازات خاصی از او جدا شده و گوهری به نام نفس و روح (غیر از روح به معنی حس و ادراك) ندارد، و در آخرت جسم دارای حس و حركت و ادراك بر می گردد.

یا این كه معاد جنبه روحانی و نیمه جسمانی دارد، یعنی روح و جسم هر دو باز می گردند و با هم متحد می شوند، اما نه این جسم مادی عنصری، بلكه جسم لطیفی كه برتر از این جسم و عصاره آن است.

هر یك از چهار نظریه فوق، طرفدارانی دارد، اما آن چه به وضوح از قرآن مجید استفاده می شود و صدها آیه دلالت بر آن دارد، معاد روحانی و جسمانی است (با همین جسم مادی) و از آن رو كه بازگشت روح در میان دانشمندان و فلاسفه، مسلّم است، تعبیر به "معاد جسمانی" می شود، در حالی كه منظور "معاد روحانی و جسمانی" است.

از آن جا كه آیات بیانگر معاد جسمانی (= جسمانی و روحانی) بسیار فراوان است، به چند تا از آن ها اشاره می كنیم:

الف) گروهی از آیات درباره احیای مردگان در امت های پیشین است، مانند زنده شدن پرندگان به دعای ابراهیم: "(به خاطر بیاور) هنگامی را كه ابراهیم گفت: خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می كنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ عرض كرد: آری (ایمان آورده ام) ولی می خواهم قلبم آرامش یابد.

فرمود: در این صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب كن و آن ها را (پس از ذبح كردن) قطعه قطعه كن (و در هم بیامیز) سپس بر سر كوهی، قسمتی از آن را قرار بده، بعد آن ها را بخوان، كه به سرعت به سوی تو می آیند. بدان خداوند قادر و حكیم است، و توان بر جمع آن ها دارد.

درست است كه كانون پاداش و كیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی می دانیم كه روح، بسیاری از لذّت‏ها و آلام را از طریق جسم دریافت می‏كند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد همان طور كه ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد

نیز سرگذشت گاو بنی اسرائیل: "(به یاد آورید) هنگامی را كه فردی را به قتل رسانیدند، سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختند، و خداوند آن چه را مخفی می داشتید، آشكار می سازد. سپس گفتیم: قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود، و قاتل را معرفی كند). خداوند این گونه مردگان را زنده می كند، و آیات خود را به شما نشان می دهد، شاید اندیشه كنید".

همچنین زنده شدن عزیر، و زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی.

ملاحظه آیات وارد در این موارد به روشنی ثابت می كند كیفیت معاد در سرای دیگر بسان كیفیت احیای مردگانی است كه در این داستان ها آمده است، و هدف از بیان سرگذشت آنان، علاوه بر تقریب امكان معاد به اذهان، اشاره به كیفیت معاد می باشد. با توجه به این آیات نمی توان گفت: بدن اخروی از قبیل بدن برزخی و صورت های مثالی است كه نفس با خلاقیت خود آن ها را ایجاد می كند، بلكه آیات به روشنی دلالت می كنند بدن های دنیوی كه در كتب علمی از آن به بدن مادی و عنصری تعبیر می شود، برانگیخته خواهد شد. در غیر این صورت تمام این تشبیه ها و تقریب ها بلاغت خود را از دست خواهند داد و رابطه میان معاد و مردگان زنده شده به وسیله پیامبران از بین خواهد رفت.

مسلّماً حیات اخروی از كمال خاصی برخوردار است و قرآن می فرماید: "زندگی اخروی و زندگی حقیقی و واقعی است، اگر می دانستید".

عقیده صحیح در مورد معاد آن است كه آن هم روحانی و هم جسمانی است. مرحوم علامه مجلسی می‏گوید: معاد جسمانی از اموری است كه همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین محسوب می‏شود و منكران آن از زمره مسلمانان خارجند. آیات قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست و اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انكار نمی‏باشد.(1)

معاد

 

اینان می‏گویند: درست است كه كانون پاداش و كیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی می دانیم كه روح، بسیاری از لذّت‏ها و آلام را از طریق جسم دریافت می‏كند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد همان طور كه ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد، آیاتی از قبیل:

1- "أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه؛ آیا انسان می‏پندارد كه استخوان‏های او را جمع نخواهیم كرد، آری قادریم كه حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنیم".(2)

2- بگو همان كسی آن را زنده می‏كند كه نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است".(3)

3- خداوند كسانی را كه در قبرها هستند، زنده می‏كند.(4)

4- در صور دمیده می‏شود پس همه از قبرها به سوی پروردگارش شتابان می‏روند.(5)

 

مراد از جسمانی بودن معاد:

بعضی‏ جسمانی بودن معاد را به معنای این می‏دانند كه جسم انسان با همین خصوصیات مادی كه برای این دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است (كه گاهی استخوانش می‏شكند، دیوانه می‏شود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما می‏خورد، گرمازده می‏شود، خسته می‏شود، پیر می‏شود و...) در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد و بدن اخروی عین بدن دنیوی است.

اما جسمانی بودن به این معنا قابلیت برای بقا و جاودانگی ندارد. بدون شك هیچ یك از معتقدان به معاد جسمانی ملتزم نمی‏شوند جسمی كه در دنیا بود، با همان وضعیت بر می‏گردد، بلكه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود، به طوری كه از جهت شباهت عین جسد اوّل باشد و از جهتی مثل آن است، به طوری كه هر كس این قالب را ببیند بگوید این، فلانی است، آن شخصِ دیگر است. به تعبیر دیگر مادی بودن در قیامت و آخرت مادیتی خواهد بود كه با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد، به نحوی كه قابلیت جاودانگی داشته و فضولات نداشته باشد و موجب خستگی و ملالت نباشد.

آیات به روشنی دلالت می كنند بدن های دنیوی كه در كتب علمی از آن به بدن مادی و عنصری تعبیر می شود، برانگیخته خواهد شد

صدرالمتألهین می گوید:

آن چه در اعتقاد به حشر بدن‏ها از روز قیامت لازم است، آن است كه بدن هایی از قبرها برانگیخته می‏شوند به طوری كه اگر كسی تك تك آن‏ها را ببیند، بگوید: این فلان كس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن بهمان است.(6)

علامه تهرانی(ره) می‏نویسد:

جمهور اهل اسلام و تمام فقها و اصحاب حدیث قائل شده‏اند كه معاد فقط جسمانی است. بنابراین، روح نزد آنان عبارت است از جسمی كه در بدن ساری و جاری است همانند آب در گل و روغن در زیتون.

جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شده‏اند كه معاد فقط روحانی است؛ یعنی فقط عقلی است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم می‏شود و اعاده معدوم امری محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقی می‏ماند.

بسیاری از اكابر حكما و مشایخ عرفا و جمعی از متكلمان مانند حجت الاسلام غزالی و حلیمی و راغب اصفهانی و بسیاری از اصحاب امامیه مانند شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی قائل به هر دو قسم از معاد شده اند. و محقق سبزواری هم همین قول را متین و استوار می‏داند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن. به تعبیر دیگر، از عقل و نفس تركیب یافته، بنابراین، برای بدن، كمالی است و برای نفس هم كمالی. هم چنین اكثر نصاری و تناسخیه به همین قول معتقدند؛ فقط فرق در این است كه محققان مسلمان و پیروان آنان معتقدند كه ارواح حادث اند و به بدن بر می گردند، ولی تناسخیه معتقدند كه ارواح قدیم اند و هر كدام به جسم خاص حلول می‏نمایند.

انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی كه با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‏های آن جا استفاده خواهد كرد

در گفتار كسانی كه معتقد به معاد روحانی و جسمانی هستند، نیز اختلاف است كه آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟

ایشان می‏فرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست كه نشئه دوم كه نشئه آخر است، شرایط دیگری دارد. بدنی ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است.

آیات قرآن كریم هم دلالت دارند كه روح به بدنی مثل این بدن تعلق می‏گیرد و محشور می‏شود. از جمله:

"علی ان نبدّلكم امثالكم و ننشئكم فیما لا تعلمون؛(7)ما در میان شما مرگ را مقدّر كردیم تا آن كه مثل‏های شما را تبدیل كنیم و شما را در آن چیزهایی كه نمی‏دانید ایجاد نماییم".

آیه دیگر: ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودی و كیان آن‏ها را استوار نمودیم و زمانی كه بخواهیم مثل‏های آنان را تبدیل می‏نماییم".(8)

مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معنای احوال و اطوار است، یعنی ما بدن‏های آنان را به احوال و اطوار مختلف در می‏آوریم. البته با اطوار عالیه محشور می‏شود، نه با آن مادّیت و كثافت كه در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(9)

بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی كه با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‏های آن جا استفاده خواهد كرد.

نیازهای انسان در بهشت هم برآورده می‏شود، "ما تشتهیه الانفس".(10) در بهشت، شخصی بهشتی هر چه را اراده كند نزدش حاضر می‏شود.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1378
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

در قیامت چه کسانی برهنه‌اند؟

قیامت

 

آیا همه افراد در جهان آخرت برهنه هستند؟ 

 

پاسخ:  

ظاهراً منظور سۆال «روز قیامت» یا «روز حشر» است، زیرا قطعاً در بهشت برهنگی وجود ندارد و اهل بهشت لباس‌های زیبای ارزشمند از حریر و زینت و مانند آن می‌پوشند: «عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق(1)؛ بر اندامشان لباس‌هایی از حریر نازک سبز رنگ و دیبای ضخیم است». لباس‌ها علاوه بر پوشیدگی و عفاف (که از شاخه‌های طهارت است) بر زیبایی اهل بهشت می‌افزاید و از نعمت‌های بهشت می‌باشد.

جهنمیان نیز لباس دارند، البته لباس آنها نه برای پوشاندن و عفت و نه برای زیبایی، بلکه پوششی از آتش است تا بر عذاب آنان افزوده گردد: «فالذین کفروا قُطّعت لهم ثیاب من نار(2)؛ و کافران را لباسی از آتش دوزخ به قامت بریده‌اند». بنابر این اهل بهشت لباس‌های زیبا و دوست داشتنی دارند و برهنگی (که شرمگینی در پی دارد) از اهل بهشت به دور است. اهل جهنم نیز گرچه به همه عوامل شرمگینی گرفتار، از جمله شرمگینی عریانی، اما لباس و پوششی از آتش دارند که عذاب آنان را افزایش می‌دهد.

اما در روز قیامت عباراتی از معصومان (علیهم السلام) رسیده که دلالت دارد جز مۆمنان ناب، غالب مردم در روز حشر برهنه محشور می‌شوند.(3) مۆمنین ناب در صحنه قیامت نسبت به عموم مردم اقلیتی هستند که در آنها ناپیدا می‌باشند و اکثر قریب به اتفاق را کافران، مشرکان، فاسقان یا مۆمنان گناهکاری تشکیل می‌دهند که به خاطر گناهانشان شایستگی پوشیده بودن در صحنه قیامت را از دست داده‌اند. یکی از گرفتاری‌های آنان در قیامت شرم برهنگی است؛ اما مۆمنان شایسته در صحنه محشر، پوشیده و در امان از شرم و عار برهنگی می‌باشند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «خداوند شیعیان ما را در روز قیامت در حالی بر می‌انگیزد که عورت‌های آنان پوشیده است».(4) بنابر روایت دیگری مۆمنان با پوشش‌هایی از نور که بدن و عورت‌های آنان را پوشانده، محشور می‌شوند.(5) بنابر روایتی دیگر مۆمنان در قیامت بدنشان به وسیله کفنشان پوشیده می‌شود و خدایی که بدن‌های پوسیده را زنده می‌کند، کفن‌های پوسیده را نیز نو می‌گرداند و مۆمنانی که بدون کفن دفن شده باشند، با پوششی که خدا بخواهد، عورتشان پوشیده می‌گردد.(6)

مۆمن از خوف و هراس‌ها در امان است،‌ از جمله خوف و شرم برهنگی در صحنه محشر از او دور می‌باشد اما منافقان، فاسقان، گناهکاران و کافران به خوف و هراس گوناگون گرفتارند، از جمله شرم برهنگی در محشر گریبانگیر آنان است

بنابراین مۆمن از خوف و هراس‌ها در امان است،‌ از جمله خوف و شرم برهنگی در صحنه محشر از او دور می‌باشد اما منافقان، فاسقان، گناهکاران و کافران به خوف و هراس گوناگون گرفتارند، از جمله شرم برهنگی در محشر گریبانگیر آنان است. خداوند زنان و مردان را در محشر برهنه محشور نمی‌کند که آنان به تماشای عورت‌های یکدیگر بپردازند،‌ زیرا جهان آخرت، جهان عفت و پاکی است و مشغولیت ذهنی شدید یکی از پوشش‌هایی است که در آخرت وجود دارد و چشم‌ها را از دیدن عورت دیگران باز می‌دارد.

بنابر روایتی وقتی عایشه همسر پیامبر شنید که مردم در روز قیامت برهنه محشور می‌شوند، با سوز و گداز گفت: وای از این زشتی! آیا آنان از زن و مرد به عورت‌های یکدیگر نگاه می‌کنند؟! رسول خدا فرمود: «هر انسان در آن روز چنان به خودش مشغول و گرفتار است که حتى فرصت ذهنی برای این کار ندارد».(7)

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1410
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

اعتقاد به معاد و این همه انحراف...!!!

معاد

 

اگر اعتقاد به «معاد» انسان را از انحراف و گناه باز مى دارد; پس چرا در جوامع مذهبى این همه انحراف دیده مى شود؟

بى تردید اعتقاد به معاد، انسان را از گناه باز مى دارد. خداوند فراموشى معاد و روز حساب را از عوامل گمراهى مى داند. (... اِنَّ الَّذینَ یَضِلّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسوا یَومَ الحِساب)[1]; ... در حقیقت كسانى كه از راه خدا گمراه مى شوند چون روز حساب را از یاد برده اند عذاب سختى دارند.

جامعه اى كه تنها علم و آگاهى به معاد داشته باشد، ولى آن را باور نكرده و به مرحله یقین نرسیده باشد، از انحراف، ستم و تعدّى مصون نخواهد بود. هنگامى كه انسان به چیزى یقین پیدا كرد و باور نمود، دیگر آن را فراموش نمى كند و یقین به معاد است كه از انحرافات جلوگیرى مى كند.

داشتن عنوان مذهبى به تنهایى دلیل نمى شود كه در جامعه انحرافى نباشد. در جامعه اى كه اكثر مردم، معاد را باور كنند، انحرافات كاهش مى یابد. نمونه آن ماه رمضان در جوامع اسلامى است، چون در این ماه مردم بیش از ماه هاى دیگر به یاد معاد هستند، میزان بزه كارهاى اجتماعى كاهش مى یابد.

 

رستگار نمى شوند!

هنگام سركشى هر یك از غرایز حیوانى، جز ترس از انتقام الهى و دوزخ، چیزى نمى تواند آتش خشم و غرایز انسان ها را خاموش سازد. قرآن بى اعتنایى و بى رحمى در برابر یتیمان و مستمندان را از صفات كسانى مى داند كه به قیامت اعتقاد ندارند و این، گویاى آن است كه «انسان معتقد به معاد» این گونه نیست:

(أَرَءَیْتَ الَّذِى یُكَذِّبُ بِالدِّین * فَذَ لِكَ الَّذِى یَدُعُّ الْیَتِیم * وَ لاَ یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ)[2]; آیا دیدى كسى را كه روز جزا را انكار مى كند؟ او همان كسى است كه [با كمال بى رحمى] یتیم را به سختى مى راند و افراد را به اطعام بینوایان ترغیب نمى كند.

بارها پیامبر(صلی الله علیه و آله) براى ترس مردم از گناه و دورى از اطاعت هواى نفس و غرایز حیوانى، آنان را از عذاب روز قیامت مى ترسانید. حتّى ترس خود را از عذاب الهى در روز قیامت به مردم بیان مى كرد و مى فرمود:

(إِنِّى أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْم عَظِیم)[3]; من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از مجازات روز بزرگ [قیامت] مى ترسم.

جامعه اى كه تنها علم و آگاهى به معاد داشته باشد، ولى آن را باور نكرده و به مرحله یقین نرسیده باشد، از انحراف، ستم و تعدّى مصون نخواهد بود

(وَ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّى أَخَافُ عَلَیْكُمْ عَذَابَ یَوْم كَبِیر)[4]; و اگر از [این فرمان خدا] روى‌گردان شوید; من بر شما، از عذاب روز بزرگ، بیمناك هستم.

(أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنِّى أَخَافُ عَلَیْكُمْ عَذَابَ یَوْم أَلِیم)[5]; جز «اللّه» را نپرستید، زیرا به شما از عذاب روز دردناكى مى ترسم!

 

آثار تربیتى ایمان به معاد

برخى از آثار و نتایج تربیتى اعتقاد به معاد عبارت است از:

1. باریابى به مقام ابرار (نیكان)

(لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِر ...)[6]; نیكى [تنها] این نیست صورت خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب كنید، بلكه نیكى آن است كه به خدا و روز رستاخیز و ... ایمان آورند.

2. پیشگیرى از غرور علمى و انحراف اندیشه

راسخان در علم مى گویند:

(رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّاب * رَبَّنَآ إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْم لاَّ رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ)[7]; پروردگارا! دل هاى ما را ـ بعد از آن كه ما را هدایت كردى ـ [از راه حق] منحرف مگردان و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده اى. پروردگارا! تو مردم را در روزى كه تردیدى در آن نیست جمع خواهى كرد، قطعاً خداوند از وعده [خود] سرپیچى نمى كند.

داشتن عنوان مذهبى به تنهایى دلیل نمى شود كه در جامعه انحرافى نباشد. در جامعه اى كه اكثر مردم معاد را باور كنند، انحرافات كاهش مى یابد

3. رهایى از بى خبرى و گریز از آتش جهنم

(إِنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَآءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ ءَایَـتِنَا غَـفِلُون * أُولَـئِكَ مَأْوَهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ)[8]; كسانى كه امید به دیدار ما ندارند و به زندگى دنیا خشنود شدند و بر آن تكیه كردند و كسانى كه از آیات ما غافلند; [همه]آنها جایگاهشان آتش است، به [كیفر] آن چه به دست مى آورند.

4. گرایش به خوبى ها

(فَمَن كَانَ یَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَــلِحًا وَ لاَ یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَ)[9]; پس هر كس به لقاى پروردگارش امید دارد باید به كار شایسته بپردازد و كسى را در عبادت پروردگارش شریك نكند.

5. مقاومت در میدان جهاد

(قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَـاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَة قَلِیلَة غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةَم بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّـبِرِینَ)[10]; كسانى كه به دیدار خداوند یقین داشتند، گفتند: بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسیار، به اذن خدا پیروز شدند و خداوند با بردباران است.[11]

6. پیشگیرى از مفاسد اجتماعى و اقتصادى

(ویلٌ لِلمُطَفِّفین * اَلَّذینَ اِذَا اكتالوا عَلَى النّاسِ یَستَوفون * واِذا كالوهُم اَو وزَنوهُم یُخسِرون * اَلا یَظُنُّ اُولـئِكَ اَنَّهُم مَبعوثون * لِیَوم عَظیم * یَومَ یَقومُ النّاسُ لِرَبِّ العــلَمین)[12]; واى بر كم فروشان; آنان كه وقتى براى خود پیمانه مى كنند، حق خود را به طور كامل مى گیرند، امّا هنگامى كه مى خواهند براى دیگران پیمانه یا وزن كنند، كم مى گذارند آیا آنان گمان نمى كنند كه برانگیخته مى شوند در روزى بزرگ; روزى كه مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان مى ایستند.

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1382
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

بازرسان قبر چه کسانی‌اند؟

قبر

 

«پرسش قبر» ‌از مهم ترین موضوعات این مبحث است که در بسیاری از روایات این باب، از آن سخن رفته است و در اهمیت این موضوع همین نکته بس که انکار کننده ی آن، شیعه ی اهل بیت علیهم السلام نیست.

امام صادق علیه السلام فرمود: « هر کس سه چیز را انکار کند، شیعه ی ما نیست:   1- معراج    2- پرسش قبر    3- شفاعت». (1)

از روایات استفاده می شود که پرسشهای قبر را دو فرشته به نامهای نکیر و منکر انجام می دهند:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند تعالی، دو فرشته به نامهای نکیر و منکر، جهت پرسش به قبر می فرستد».(2)

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسیدند: سیمای فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بسیار تندخو و زشتند؛ صدایشان همچو رعد غرّان و چشمانشان چون برق تابان است.

موهایشان [به گونه ای بلند است که از پشتشان آویزان و] به روی زمین کشیده می شود؛ دندانهایشان [به گونه ای تیز است که وقتی آنها] را در زمین فرو کنند، گودالی پدیدار شود.» (3)

امام کاظم علیه السلام فرمود: «هنگام ورود مۆمن به قبر، بازرسان قبر [ با احترام] او را نشانند و سۆالاتشان را پرسند [ و چون پاسخ به نیکی شنوند] قبرش را تا چشم کار می کند، بگشایند و از طعامهای بهشتی برایش ‍ [ارمغان] آورند.» (4)

حال این سۆال به ذهن می رسد که آیا سیمای فرشتگان بازرس قبر، نسبت به نیکان و بدان یکسان است یا تفاوت دارد؟

برای پاسخ به این سۆال، به نکاتی چند اشاره می شود:

الف- بازرسان قبر با این سیمای وحشتناک و هراسنده، فقط به سراغ بدکاران می آیند و این دیدار نامیمون سزای کمی از گناهان بزرگ آنهاست.

در برخی اخبار و ادعیه نیز بین بازرسان قبر، تفاوت گذاشته شده است؛ نسبت به بدکاران « نکیر و منکر» و نسبت به نیکوکاران « بشیر و مبشر» نامیده شده اند

ب- سیمای بازرسان قبر نسبت به نیکوکاران بسیار زیبا و برخورد آنها همراه با مهربانی و محبت است.

ج- در برخی اخبار و ادعیه نیز بین بازرسان قبر، تفاوت گذاشته شده است؛ نسبت به بدکاران « نکیر و منکر» و نسبت به نیکوکاران « بشیر و مبشر» نامیده شده اند. (5)

«نکیر و منکر» را بدین سبب نام نهاده اند که از منکران خدا، پیامبر، امام و ... همچنین از انجام دهندگان منکرات و زشتی ها سۆال می کنند.

«بشیر و مبشر»‌ را از این رو که بشارت دهنده و مژده آور برای اهل ایمان و نیکوکاران هستند، بدین اسم نام نهاده اند.

شایان ذکر است که گاهی از فرشتگان بشارت نیز، تعبیر به « نکیر و منکر» می شود.

 

آزمونی سخت

برزخ

 

در برزخ از مسائل کلی ( اعمال و عقاید) پرسیده می شود و رسیدگی به مسائل دیگر، به قیامت واگذار می گردد:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «از خدا، پیامبر، دین و امام پرسیده می شود». (6)

امام سجاد علیه السلام فرمود: «دریغا! ای فرزند آدم! غافلی؛ اما خدایت از تو غافل نیست. مرگ، شتابان سراغت می آید؛ تو را در می یابد؛ آنگاه تک و تنها به خانه قبر خواهی رفت و فرشتگان پرسش برای آزمونی سخت، نزدت می آیند و درباره ی پروردگار، پیامبر، دین، کتاب و امام از تو می پرسند. سپس از شمار عمر و چگونگی گذراندن آن و بعد، از به دست آوردن مال و چگونگی صرف  خواهند پرسید.»(7)

امام صادق علیه السلام فرمود: « در قبر از پنج چیز [ دیگر، نیز] پرسیده می‌شود:

1- نماز،  2- زکات،  3- حج،  4- روزه،  5- دوستی اهل بیت علیهم السلام» (8).

بنابراین، مهم ترین سۆالات قبر - تا آنجا که ما یافتیم - به شرح زیر است:

1- معبودت که او را پرستش می کردی، چه کسی بود؟

2- پیامبرت که بود؟

3- کتابش چه نام داشت؟

4- امامی که فرمانش را می بردی، چه کسی بود؟

5- شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف کردی؟

6- مالت را از کجا آورده و در چه راهی صرف نمودی؟

7- آیا نمازت را بدرستی انجام دادی؟

8- زکات و خمس مالت را پرداختی؟

9- از عهده ی حج واجبت به نیکی برآمدی؟

10- روزه های واجبت را به جا آوردی؟

11- آیا نسبت به اهل بیت علیهم السلام محبت داشتی؟

پاسخ به سۆالات بازرسان قبر، ارتباط مستقیم با اعمال و عقاید افراد دارد. آنان که در این جهان به نیکی از عهده ی این آزمون برآیند، با موفقیت این راه را پشت سر می گذارند؛ اما کسانی که در دنیا با کوله باری از گناه، راهی آن سرا شوند، در برابر آزمونی بسیار سخت قرار دارند

غیر از موارد یاد شده، در روایتی آمده است:‌ از دوستان شخص نیز سۆال می کنند و چنین پرسند: با که دوست بودی؟ (9)

پاسخ به سۆالات بازرسان قبر، ارتباط مستقیم با اعمال و عقاید افراد دارد. آنان که در این جهان به نیکی از عهده ی این آزمون برآیند، با موفقیت این راه را پشت سر می گذارند؛ اما کسانی که در دنیا با کوله باری از گناه، راهی آن سرا شوند، در برابر آزمونی بسیار سخت قرار دارند.

وقتی در آن خانه تنگ و تاریک قرار گیرند و با دو موجود وحشت آفرین و هولناک رو به رو شوند؛ چنان ترس و هراس بر آنان چیره گردد که تصورش را نتوان کرد.

به برخی از اشخاص در هنگام پاسخ، لکنت زبان دست می دهد. برخی گویند: در دنیا می گفتند: خدایی هست، پیامبری هست؛ ولی ما انکار می کردیم.

گروهی ممکن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره کنند و گویند: خدا و پیامبر، شمایید.

پس از آن، فرشتگان با گرز آتشین و عمود آهنین بر سرشان کوبند؛ طوری که از قبرهایشان آتش زبانه کشد!

شایان ذکر است که میزان پاسخگویی و مجازات، به میزان کردار شخص بستگی دارد. بنابراین - چنانکه در گفتار بعدی نیز خواهیم گفت - مجازات همگان یکسان نیست.

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1413
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

چرا در قبر پرسش می شود؟

قبر

 

چرا در قبر پرسش می شود؟ مگر خدا از کردار همه ی انسانها آگاه نیست؟

شکی نیست که پروردگار بی همتا بر تمام کردارهای آشکار و پنهانی همگان آگاه (1) و از رگ گردن به انسانها نزدیک تر است (2) و از اندیشه های نفسانی نیز کاملاً ‌آگاهی دارد (3).

چون فهم این مطلب قدری دقیق است، با بیان مثالی آن را توضیح می دهیم: آموزگاری، پس از یک سال تدریس، همه ی شاگردان کلاس خود را می‌شناسد؛ یا می تواند بدون امتحان، عده ای را قبول و برخی دیگر را مردود کند؟

تفاوت بین امتحان گرفتن و نگرفتن را در زیر نشان می دهیم:

1- نفس امتحان گرفتن، سبب تلاش بیشتر می شود و اگر امتحان نباشد، حتی دانش آموزان زرنگ نیز تلاش و کوشش لازم را نمی کنند.

2- درست پاسخ دادن به سۆالات لذت آور است و بدون امتحان این لذت حاصل نمی شود.

3- بد پاسخ دادن به سۆالات رنج آور است و بدون امتحان این رنج حاصل نمی شود.

4- با آزمون، نمره و امتیاز دقیق هرکس مشخص می گردد و بدون امتحان، مشخص نمی شود.

5- با امتحان گرفتن، هیچ کس مدعی از بین رفتن حق خود نیست؛ اما بدون امتحان، قبول شدگان، طالب حق بیشتری هستند و مردودشدگان نیز اعتراض خواهند کرد.

بنابراین، نفس امتحان و پرسش قبر نیز انسانها را در دنیا به تلاش و کوشش بیشتر وادار می کند؛ در حین امتحان، نیکوکاران از پاسخ دادن لذت و بدکاران رنج می برند. درجه و امتیاز هرکس برای خودش مشخص می شود و همه شاهد عدالت الهی خواهند بود و هیچ کس مدعی مرتبه ی برتر نخواهد شد.

 

متوسّطان؛ مستضعفان

از برخی روایات استفاده می شود که تنها نیکان و بدان محض، مورد سۆال و پرسش قرار می گیرند:

امام باقر علیه السلام فرمود: «در قبر پرسش نمی شود، مگر از کسانی که دارای ایمان یا کفر محض هستند.» (4)

چرا شهدا از پرسش قبر در امانند؟

فرمود: « شهید در زیر برق شمشیری که بالای سرش بود، ‌آزمایش خود را پس داده [ و پیشاپیش پاسخ پرسشها را داده است] و همین او را بس است!»

امام صادق علیه السلام فرمود: « فقط از کسانی که دارای ایمان و کفر محض هستند، سۆال می شود و دیگران به حال خود رها می گردند.» (5)

بنابراین، از غیر نیکان و بدان محض- که از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبیر می گردد- پرسش نمی شود.

علامه ی مجلسی؛ در این باره می گوید: «از مستضعفان و متوسطان که بین ایمان و کفر قرار دارند، سۆال نمی شود» (6).

«متوسطان» کسانی هستند که توانایی ادای تکالیف خود را ندارند ( مانند: ابلهان، دیوانگان و کودکان).

«مستضعفان» کسانی هستند که زیر سلطه ی فرهنگی قرار گرفته، لذا از تشخیص حق عاجزند و قادر به هجرت از دیار خود نیستند ( مانند: کسانی که در محیط کفر زندگی می کنند و دسترسی به جایی ندارند و ندای حیاتبخش آیین اسلام نیز بدیشان نرسیده است).

بنابراین، آن دسته از مستضعفان که دسترسی به آیین حق یا امکان هجرت از سرزمین خود را دارند، از عذاب جهان برزخی استثنا نشده اند. آیه ی زیر نیز بر این مدعا دلالت دارد:

«إن الذین توفّاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنّا مستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارضُ اللهِ واسعةً فتهاجروا فیها فاولئکَ مأویهم جهنمُ و سائتْ مصیراً» (7)

پس از مرگ، فرشتگان به انسانهای بدکردار گویند: چرا در دنیا چنین می کردید؟

گویند: ما، در زمین، مستضعف و ناتوان بودیم.

فرشتگان پاسخ دهند: آیا زمین خدا گسترده نبود؛ تا از آن وادی هجرت کنید؟

پس، جایگاه اینان، جهنم است که بسیار بد جایگاهی است.

دنباله ی آیه ی فوق، درباره ی مستضعفینی که مهاجرت و رسیدن به حق برایشان ممکن نیست، چنین می گوید:

« إلا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیعونَ حیلةً و لا یهتدونَ سبیلاً فاولئک عسی اللهُ ان یعفوَ عنهم و کان الله عفوّاً غفوراً» (8)

آن گروه از مردان، زنان و کودکان مستضعفی که گریز و چاره ای برایشان میسر نبود و راهی به نجات خود نمی یافتند، امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند که خدا آمرزنده است و گناهانشان را می بخشد.

مقام شهیدان در پیشگاه خدا

 

معصومان؛ مقرّبان

گروهی از نیکان نیز که دارای ایمان و تقوای والایی هستند، مورد سۆال و جواب قبر واقع نمی شوند. این عده از انسانهای برتر- که از آنها به معصومان و مقربان تعبیر می شود- عبارتند از:

الف- پیامبران و امامان علیهم السلام.

ب- دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا ( مجاهدان و شهیدان).

بنا به دلایل زیر از پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته شده است:

1- آنان از برترین درجه ی ایمان و بالاترین مرتبه ی تقوا برخوردارند - تا جایی که از گناه و اشتباه به دور هستند - از این رو، خلافی انجام نمی دهند تا سزاوار پرسش و عذاب باشند.

2- آنان میزان عمل دیگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است؛ لذا پرسش از آنان- علاوه بر اینکه بیهوده به نظر می رسد - گستاخی به مقام شامخ آن ستارگان پرفروغ انسانیت است.

3- آنان از پیش، امتحان خود را به نیکوترین وجه ممکن در دنیا پس داده اند - که شایستگی به دست آوردن این منصب بزرگ را یافتند - از این رو، امتحان دوباره درباره ی آنان بی مورد است.

4- از طرفی دور از عقل است که از پیامبران و امامان پرسیده شود که پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ یا از آنان که خود سرمشق و اسوه ی دینداری برای انسانها هستند، بپرسند: دینت چیست؟ یا از آنان که خود از طرف خدا بدین افتخار دست یافته اند، بپرسند: خدایت کیست؟

غیر از معصومان عده ای دیگر نیز از پرسش قبر مستثنا هستند که به دلیل روایت زیر از آنها به «مقربان» تعبیر می شود:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : « اقربُ الناسِ من درجة النبوةِ اهلُ العلمِ و الجهاد» (9).

مقرب ترین انسانها به درجه ی پیامبری، عبارتند از: دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا.

بیشتر دلایلی که در پرسش و پاسخ از معصومان بیان شد، نسبت به دانشمندان پارسای امت اسلامی نیز صادق است. اینان بهترین رهروان راه انبیا می باشند و چون در دوران ختم نبوت ( پایان پیامبری) قرار دارند، تمام وظایف سنگین پیامبران بر دوش آنهاست، به گونه ای که مقام برخی از دانشمندان پارسای این امت از مقام پیامبران بنی اسرائیل نیز برتر است.

به چند حدیث نبوی درباره ی مقام بزرگ علمای صالح بنگرید:

« دانشمندان، چراغهای زمین، جانشینان انبیا و وارث پیامبران هستند» (10).

« مرکب قلم دانشمندان، در روز قیامت بر خون شهیدان برتری دارد» (11).

« مقام عالم، از پیامبر یک درجه کمتر و از شهید یک درجه برتر است» (12).

پس از دانشمندان پارسا، شهیدان و مجاهدان، برترین مقام را در نزد خدا دارند و از پرسش و عذاب قبر در امانند.

به چند حدیث نبوی در این باره توجه فرمایید:

« مجاهدی که به پیشواز دشمن رود [ و در این مسیر، چنان] استقامت ورزد تا کشته شود یا پیروز، پرسش قبر از او برداشته می شود» (13).

پرسیده شد: چرا شهدا از پرسش قبر در امانند؟

فرمود: « شهید در زیر برق شمشیری که بالای سرش بود، ‌آزمایش خود را پس داده [ و پیشاپیش پاسخ پرسشها را داده است] و همین او را بس است!» (14).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « شهید، هفت خصلت دارد:

1- با چکیدن نخستین قطره ی خونش، گناهان او بخشیده و آمرزیده می شود.

2- چون بر زمین غلطید، دو ماهروی بهشتی سرش را بر دامن گرفته و گرد و غبار از چهره اش زدوده و بدوآفرین و خوشامد گویند.

3- جامه اش از تن برآورند و لباسهای زیبای بهشتی بر او پوشند.

4- فرشتگان بهشتی نزدش آیند و گلبارانش کنند.

5- جایگاه او را در بهشت، نشانش دهند.

6- او را به بهشت برند و گویند: هر کجا [ و نزد هرکس] می خواهی، برو!

7- [ مهم ترین خصلت او این است که] شهید نظر می کند به وجه الله (15).

نفس امتحان و پرسش قبر نیز انسانها را در دنیا به تلاش و کوشش بیشتر وادار می کند؛ در حین امتحان، نیکوکاران از پاسخ دادن لذت و بدکاران رنج می برند. درجه و امتیاز هرکس برای خودش مشخص می شود و همه شاهد عدالت الهی خواهند بود

در روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که : شهید هفت خصلت دارد:

اولین قطره ی خونش که به زمین ریزد، تمام گناهانش آمرزیده می شود؛ و مهم تر، آخرین خصلت اوست: شهید نظر می کند به وجه الله. شاید، نکته این باشد که حجابهای بین ما و حق تعالی، منتهی به حجاب خود انسان می شود. انسان خودش حجاب بزرگی است. اگر کسی این حجابها را در راه خدا داد، همه ی حجابها ( خود و خودبینی) را شکسته و تقدیم کرده است.

او،‌ برای خدا، جهاد و دفاع کرده و برای کشور خدا و آیین الهی هر چه داشته، در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم کرده است.

وقتی این حجاب برداشته شد، در عوض، خدای ( تبارک و تعالی) بر آنها تجلی می کند- چنانکه بر انبیا تجلی کرد - آنان همانند پیامبران، همه چیز را در راه خدا می خواهند و خودی نمی بینند و در مقابل حق تعالی، برای خودشان، شخصیتی قائل نیستند ... .

این روایت، انبیا را مقارن شهدا قرار داده و همان جلوه ای را که حق تعالی بر انبیا می کند، بر شهدا هم می نماید. شهید هم ینظر الی وجه الله؛ زیرا همانطور که انبیا حجابها را شکسته بودند، آنها نیز حجابها را شکسته و آخر منزلی که برای انبیا هست، شهدا نیز بر حسب حدود وجودی خودشان به این آخر منزل می رسند» (16).

البته بعید نیست که دیگر پیروان راستین خط ولایت و امامت نیز در قبر مورد بازخواست قرار نگیرند و لطف و رحمت الهی نصیب آنان نیز شود.

امام صادق علیه السلام فرمود: « هر کس از شما در مسیر ما باشد و بمیرد؛ شهید است».

سۆال شد: اگرچه در بستر باشد؟

فرمود: « آری. اگر در بستر هم بمیرد، نزد خدا زنده است و روزی داده می شوند» (17).



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1339
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

آیا ارواح پرواز می کنند؟!

برزخ

 

ارواح در جاهایی غیر از محل دفن خود قرار دارند، سوالی که در اینجا مطرح می شود اینکه پس چرا در روایات به «زیارت اهل قبور» سفارش شده است؟

برای پاسخ به این مطلب، توجه شما را به نکاتی چند جلب می نماییم:

الف- روح با جسد ارتباط ویژه ای دارد. وقتی بر سر قبر مۆمنی حاضر شوند، روحش از «وادی السلام» به سوی قبرش پرواز می کند و از دیدارکننده ی قبرش خشنود می گردد.

از امام کاظم علیه السلام پرسیده شد: آیا مۆمن زائر قبرش را می شناسد؟

فرمود: «آری، تا زمانی که بر سر قبر است، با او انس گیرد و چون از آنجا رود، دلتنگ می شود». (1)

ب- اگر بر سر قبر یادی از مرده کنند، فاتحه ای نثار روحش نمایند، برایش آمرزش طلبند یا در حق او دعایی بخوانند؛ سبب گشایش وضع او در برزخ می شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «بهترین هدیه زندگان برای مردگان دعا و آمرزش طلبی برای آنهاست». (2)

امام صادق علیه السلام فرمود: «همانگونه که زندگان از اهدای هدیه به خود، خوشحال می شوند، مردگان نیز از آمرزش طلبی و استغفار در حق خویش، شادمان می گردند.» (3)

ج- دیدار زندگان از قبور مردگان، مایه ی پند و عبرت و تذکار پس از مرگ است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «به زیارت مراقد مردگان روید؛ تا شما را به یاد [مرگ و] آخرت اندازد.» (4)

 

مظهر بهشت برزخی

«عبدالله بن سِنان» یکی از یاران امام صادق علیه السلام ماجرای شنیدنی زیر را چنین بیان می دارد:

«از امام صادق علیه السلام پرسیدم: نهر کوثر چیست؟

حضرت توضیحاتی داد؛ سپس فرمود: آیا دوست داری آن را ببینی؟

گفتم: فدایت شوم؛ آری. فرمود: دستم را بگیر تا از این شهر بیرون رویم.

روح با جسد ارتباط ویژه ای دارد. وقتی بر سر قبر مۆمنی حاضر شوند، روحش از «وادی السلام» به سوی قبرش پرواز می کند و از دیدارکننده ی قبرش خشنود می گردد

امام پایش را به زمین کوفت؛ در این هنگام، پرده ی ملکوتی کنار رفت و عالم برزخی نمایان شد. وقتی چشم گشودم، نهری بسیار بزرگ دیدم که آغاز و پایانش پیدا نبود. از چشمه های آن، آب و شیر سفیدتر از برف و شراب نیکوتر از یاقوت روان بود.

گفتم: فدایت شوم؛ این نهر و چشمه ها از کجا می آیند [و به کجا می ریزند]؟

فرمود: این از چشمه هایی است که خدای تعالی در قرآن نویدش را داده است: چشمه ای از آب، چشمه ای از شیر، چشمه ای از شراب.

در کنار آن نهر، درخت هایی دیدم که زیر سایه ی آنها حوریانی گیسو به سر آویخته، آرمیده بودند که هرگز بدین زیبایی کسی را در دنیا ندیده بودم!

حضرت به یکی از آنها اشاره فرمود [آب بده!] آن ماهرو، قدحی از آب پر کرد. حضرت، ظرف آب را از او گرفت و به من داد. هرگز ظرفی به آن زیبایی ندیده بودم و شربتی به آن گوارایی نچشیده بودم!

گفتم: فدایت شوم؛ چنین چیزهایی را نه دیده بودم و نه تصورش را می کردم.

حضرت فرمود: «این کمترین چیزهایی است که خداوند به پیروان ما نویدش را داده است و مۆمن هرگاه بمیرد، او را به این محل آورند. در باغستان های اطراف، گردش می کند و از شراب های اینجا می آشامد». (5)

 

مظهر جهنم برزخی

حکایت شگفت انگیز زیر را از زبان امام صادق علیه السلام می شنویم: شخصی [شتابان و هراسان] نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد!

پیامبر اکرم صلی الله علیه و له فرمود: «به زیارت مراقد مردگان روید؛ تا شما را به یاد [مرگ و] آخرت اندازد»

 

عرض کرد: ای پیامبر خدا! سرگذشت عجیبی بر من گذشت! حضرت فرمود: «چه دیدی»؟ [که اینگونه پریشان و آشفته ای!]

گفت: همسرم به بیماری سختی دچار بود. گفتند: اگر از آب چاه «احقاف» وادی برهوت او را بنوشانی؛ شفا می یابد. مشک و قدحی برداشتم و رهسپار آن سرزمین شدم.

[وقتی، به آنجا رسیدم، آن وادی را صحرایی دهشتناک یافتم. سرانجام با ترس و لرز خود را به آن چاه رساندم]. آب را با قدح در مشک می ریختم که ناگهان صدایی هراس انگیز توجهم را جلب کرد! از سمت بالا، شخصی که با غل و زنجیر بسته شده بود و آثار شدت تشنگی بر لبانش نشسته بود، فریاد «واعطش»، سر می داد! گفت: اندکی مرا آب بیاشام که اینک از فرط تشنگی هلاک می شوم!

[ترس و وحشت چنان بر من مستولی شد که آهنگ فرار نمودم؛ اما پاهایم جرأت رفتن نداشت] ظرف را پر از آب کردم که آبش دهم؛ ناگاه با همان زنجیری که به گردنش آویخته بود، او را تا چشم کار می کرد، بالا کشیدند!

این حادثه ی دهشتناک باز هم تکرار شد. سرمشک را لرزان و ترسان بستم و با شتاب خود را از آن صحرای مرگبار و آن کابوس هولناک رهانیدم.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «این بیچاره، قابیل فرزند آدم است که برادرش [هابیل] را [به خاطر دنیا دوستی و جاه طلبی] کشت.» (6)



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1339
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

چگونگی کیفیت زندگی برزخی !

برزخ

 

مۆمنان و نیکوکاران، پس از آزمون فرشتگان پرسش، زندگی بهشتی شان آغاز می شود و از نعمتهای الهی بهره مند می شوند:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «[ نیکان و مۆمنان] جایگاهشان را در بهشت می بینند و قبرشان را گسترش داده، سپس بدیشان گویند: بیارامید؛ آرمیدنی که در آن ترس و هراس نیست و بهترین آرامشهاست» (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: « ... تا چشم کار می کند، قبر مۆمن را گشایش دهند؛ طعامهای بهشتی برایش آورند و او را داخل در شادی و آساش نمایند.» (2)

مۆمنان و نیکان از هر گونه لذتی برخوردارند؛ از درختان بهشتی میوه می خورند، از نهرهای حوض کوثر- که در آن، آب، شیر و شراب جاری است- می آشامند، با حوریان ماهروی بهشتی، همبستر شده؛ لباسهایی از حریر و استبرق به تن پوشند؛ بر کرسی های مزین به طلا و جواهر، تکیه زده و بوی عطرآگین بهشت مشامشان را نوازش می دهد.

فرشتگان رحمت بر آنان درود و سلام فرستند؛ با دیگر مۆمنان و نیکان دیدار نموده و از نعمت همسایگی در جوار محمد صلی الله علیه و آله و آل محمد علیهم السلام بهره می برند... و بالاخره از تمام نعمتهای بهشت اخروی، غیر از نعمتهای مختص آن سرا، تمتع می برند؛ زیرا جهان برزخ مثل جهان آخرت است؛ اما در مقیاسی کوچک تر.

 

کیفر بدان

کافران و بدکاران، پس از اینکه به نیکی از عهده ی امتحان بازرسان قبر برنیامدند، زندگی جهنمی شان آغاز می شود و از عذابها و شکنجه های آن جهان برخوردار می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « ... ضرباتی بدیشان زنند که تمام موجودات روی زمین [ غیر از انس و جن] صدای آن را می شنوند».

امام صادق علیه السلام فرمود: « ... دری از آتش جهنم به رویش می گشایند و او را در آب جوشان می اندازند.»

کیفر بدکرداران بسی سخت است. قبر چنان فشارشان دهد که استخوانهایشان درهم شکند؛ از درخت « زقّوم»- که میوه، برگ و خار آن از آتش است- خورانده شوند؛ از آب جوشان که اندرون آنان را ریزه ریزه کند، می آشامند.

امیرالمۆمنین حضرت علی علیه السلام درباره ی شدت عذاب برزخیان چنین می فرماید: « عذاب قبر برای آنان به قدری شدید است که حوادث هراس انگیز، دگرگونی ها، زلزله ها و اضطرابات این دنیا برای آنان عادی است و وحشتی بر ایشان ایجاد نمی کند»

جامه هایی از آتش بر آنها پوشند؛ فرشتگان با گرزهای آتشین بر سرشان کوبند؛ همراه و همدمشان شیطان و مار و عقرب باشد و از بوی گندشان وادی برهوت، متعفن شود و... .

امیرالمۆمنین حضرت علی علیه السلام درباره ی شدت عذاب برزخیان چنین می فرماید: « عذاب قبر برای آنان به قدری شدید است که حوادث هراس انگیز، دگرگونی ها، زلزله ها و اضطرابات این دنیا برای آنان عادی است و وحشتی بر ایشان ایجاد نمی کند.» (3)

 

لذتها و رنجها (4)

لذت و سرور بهشت و رنج و اندوه جهنم در مقایسه با دنیا همچون رابطه ی قطره با دریاست.

«نهر کوثر» که یکی از مظاهر بهشت برزخی است، چشمه هایش از زیر عرش الهی روان می شود، از شیر، سفیدتر از کره نرمتر و از عسل شیرین تر است؛ سنگریزه هایش زبرجد، یاقوت و مرجان، گیاهش زعفران و خاکش از مشک خوشبوتر است.

« اگر قطره ای از آب حمیم را بر سر کوههای دنیا ریزند، متلاشی گردند و اگر جامه ای از جامه های آتشین را بین زمین و آسمان آویزان کنند، اهل زمین، از شدت گرما و بوی گندش بسیار آزرده شوند»

شهید دستغیب رحمه الله در کتاب « معاد» می نویسد:

« اگر گوشه ای از صورت حورالعین باز شود، چشمها را خیره می کند. نور چهره ی حور اگر بر این عالم بتابد، بر نور آفتاب هم چیره می شود» (5).

« درخت زقوم»‌ یکی از مظاهر جهنم است. میوه هایش از قعر جهنم بیرون می آید؛ از سر تلخ تر، از مردار گندیده تر و از آهن سخت تر است.

نویسنده ی شهید در همان کتاب با استناد به روایاتی می نویسد:

« اگر قطره ای از آب حمیم را بر سر کوههای دنیا ریزند، متلاشی گردند و اگر جامه ای از جامه های آتشین را بین زمین و آسمان آویزان کنند، اهل زمین، از شدت گرما و بوی گندش بسیار آزرده شوند» (6).

« شیخ شوشتری» در «مواعظ» می فرماید:

« خدا فرموده است: « نارٌ حامیه» ( آتش گرم) و از این رو صفت گرما برای آتش برزخ و آخرت آورده شده است، زیرا آتش دنیا در مقایسه با آن، آتش سرد است.»

مقایسه ی آتش جهان برزخی با آتش دنیا، همانند مقایسه ی صاعقه با آتش برخاسته از هیزم است. آتش صاعقه که از برخورد ابرها با هم به وجود می آید، چنان حقیقی و لطیف است که گاهی در یک لحظه درختان را می سوزاند و رودها را خشک می گرداند.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1371
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

برزخ کجاست؟

برزخ

 

عالم دنیا نیز همانند بدن انسان از دو چهره برخوردار است:

1- ظاهر مادی (دنیا).

2- باطن مثالی (برزخ).

ظاهر دنیا چون مادی و قابل حس است، با بدن و قالب ظاهری درک می شود و پس از مرگ، هنگامی که بدن و قالب ظاهری ناتوان شد و از کار افتاد، بدن برزخی ( مثالی) جایگزین آن می شود و چون با آن جهان سنخیت دارد، قادر به درک پدیده های جهان برزخی است.

بنابراین، جهان برزخی از عالم طبیعت جدا و گسسته نیست که در انتهای این دنیا به جهانی برسیم و این جهان نیز با دیواری بسیار بزرگ از طبیعت جدا گردد؛ بلکه دنیا و برزخ ( مانند دو روی یک سکه) متصل و به هم پیوسته است؛ لذا دانشمندان اسلامی معتقدند که برزخ، در ملکوت همین دنیاست.

در روایات نیز گاهی واژه ی دنیا به جای برزخ به کار می رود. هرگاه، اینچنین تعبیر شود، مراد از آن، دنیای درونی و باطنی است.

از امام صادق علیه السلام پرسیده شد: حضرت آدم علیه السلام در کدام بهشت بوده است [بهشت برزخی یا بهشت اخروی]؟

فرمود: «بهشت دنیا؛ زیرا در بهشت حضرت آدم، خورشید و ماه بوده است و اگر در بهشت آخرت می بود، هرگز از آن رانده نمی شد» (1).

از واژه ی «صبحگاه» و «شامگاه» در آیات زیر نیز فهمیده می شود که «برزخ» در همین دنیاست و جدای از آن نیست:

« و لهم رزقُهُم فیها بکرةً و عشیاً» (2)

رزق و روزی آنها، صبح و شب بدیشان می رسد.

« النارُ یعرضونَ علیها غدوّاً و عشیّاً» (3)

هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه می شوند.

دنیا و برزخ ( مانند دو روی یک سکه) متصل و به هم پیوسته است؛ لذا دانشمندان اسلامی معتقدند که برزخ، در ملکوت همین دنیاست

«وادی السّلام»؛ «برهوت»؟

از آنچه بیان شد، دریافتیم که برزخ، پیوسته به دنیاست.

اینک روایاتی را در این باره یادآور می شویم:

امام صادق علیه السلام فرمود: « هیچ مۆمنی در شرق و غرب زمین باقی نمی ماند؛ مگر اینکه به « وادی السلام» برده شود!»

پرسیده شد وادی السلام کجاست؟

فرمود: «پشت شهر کوفه؛ مۆمنان در آنجا حلقه حلقه گرد هم آیند و با هم سخن گویند» (4).

امیرالمۆمنین علیه السلام فرمود: « بدترین آب روی زمین، آب وادی برهوت است. برهوت سرزمینی است که در حضر موت [اطراف یمن] واقع شده و تمامی کفار [ پس از مرگ] در آن سرزمین، گرد هم آیند.» (5)

امام صادق علیه السلام فرمود: «روح مۆمن را پس از مرگ به سوی نهر کوثر [از نواحی وادی السلام] برند. مۆمن در باغ های اطراف آن گردش می کند و از شراب های آن می آشامد؛ اما دشمنان ما [اهل بیت] وقتی از دنیا روند، روحشان را به سوی وادی برهوت برند. در آن وادی تا روز قیامت، شکنجه شوند و از زقّوم (6) آن خورند و از حمیمش آشامند. پناه بر خدا از عذاب سخت این وادی!» (7)

حال که دانستیم ارواح در جاهایی غیر از محل دفن خود قرار دارند، پس چرا در روایات به «زیارت اهل قبور» سفارش شده است؟ برای پاسخ به این مطلب، شما را به مطالعه مقاله آیا ارواح پرواز می کنند؟! دعوت می کنیم.

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1680
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.
موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی