شاه نعمت ا… ولي
شاه نعمت الله از عرفای بنام ايران و صاحب کرامات و کمالاتی بوده است. وی از سادات موسوی بوده است. اجداد او در شهر جلب ساکن بودند. او در سال 731 در ... متولد شد. شاه نعمت الله معاصر خواجه حافظ شيرازی بوده و گويا خواجه به اشعار شاه نظری داشته است. ديوان او بين 11 تا 13 هزار بيت دارد و حاوی قصايد، ترجيعات، رباعيات و مثنويات اوست.
نسبت اينعارف بزرگ با بيست واسطه به اميرمؤمنان علي ابن ابيطالب (ع) ميرسد. آباء و اجداد وي همه صاحب مقامات عاليه و در شهر حلب (سوريه فعلي) سكونت و اقامت داشتهاند. پدرش سيد عبدا… از عربستان و حلب به ايران آمده و پس از گشت و گذار بلاد مختلف سرانجام در كرمان رحل اقامت افكنده است. بيش از صد سال از عمر پر ثمر سيد نورالدين نعمتا… كوهبناني كرماني همزمان با دوران غناي فرهنگي و هنري عصر تيموري و آغاز عهد صفوي است كه طليعة حيات تازه سياسي نعمت ا… توأم با تحصيل علوم زمان مخصوصاً علوم ادبي ديني و اصول عرفان گذشت وجههاي كه شاهنعمت ا… در دوران گوركانيان يافته، به يقين هيچ يك از عرفاي آن زمان بدست نياوردهاند كرامات زياد، تربيت مريدان و شاگردان بيشمار تأليف و ترجمة رسالات فراوان و سرودن هزاران بيت شعر عرفاني، از او شخصيتي ممتاز و منحصر به فرد ساخته است.
گر به قدر همتش سازي سرايي مختصر
|
چار ديواري به هفت اقليـم در بايد كشيد
|
نعمت ا… را اگر خواهي كه مهماني كني
|
سفرهاي گرد جهان سرتا به سر بايد كشيد
|
يكي از كرامات شاه نعمت ا… اين بوده است كه گفتهاند لقمة حرام از گلوي سيد پايين نميرود امير تيمور براي آزمايش اين امر خوانسالار خود را امر نمود كه از ممر حرام طبخي به خدمت سيد ترتيب دهند. خوانسالار به درب دروازه رفته، ميبيند پيرزني برّهاي به همراه دارد به زور و ستم از او ميگيرد و با همين برّه طعامي ترتيب ميدهد و در حضور امير به خدمت سيد ميآورد و سيد تناول ميكند امير ميپرسد غذايي كه ميل فرموديد حلال بود يا حرام ؟ گفت بر من حلال و بر شما حرام. امير با غضب جريان به دست آوردن برّه را ميپرسد تا حقيقت بر او معلوم شود در همين موقع پيرزن براي شكايت و داوري از سرقت برّهاش نزد امير ميآيد و ميگويد: پسرم به سرخس رفته بود و من از سلامتي او نگران بودم شنيدم كه نعمت ا… به هرات آمده نذر كردم كه اگر پسرم به سلامت بازآيد اين برّه را به جهت سيد ببرم.
اگر گنجي طلب داري كه در ويرانهاي يابي بيا و نعمتا... را به شهر كوهبنان بنگر
باز هم درباره شاه نعمت الله ولي؛
بر مرقد شاه نعمت الله ولي ديدم که نوشته اند با خط جلي
کاين پيکر خفته اندرين خاک عزيز شاهي است ولي گداي درگاه علي
قطب الموحدين و سيدالکاملين نورالدين شاه نعمت الله ولي_قدس سره الازلي_از اقطاب بزرگوار و عرفاي قرن هشتم و نهم هجري است. شاه نعمت الله ولي در روز دوشنبه چهاردهم ربيع الاول سال 731هجري قمري در حلب متولد شد.
برخي نيز تاريخ تولد او را بيست و دوم رجب سال 730 هجري قمري در قصبه کوهبنان کرمان ذکر کرده اند. والد ماجدش جناب ميرعبدالله از بزرگان قوم عرب و مرشدان وقت بود.
نسبت ايشان به نوزده واسطه به حضرت رسول الله مي رسد چنانکه خود مي فرمايد:
نوزدهم جد من رسول خداست
آشکار است نيست پنها ني
در ذکر نسبت خود جناب شاه اجداد خويش را بدين ترتيب نام مي برد:
ميرعبدالله بن محمد بن ميرعبدالله بن کمال الدين يحيي بن هاشم بن موسي بن جعفربن صالح بن ميرحاتم بن سيدعلي بن ابراهيم بن سيد علي کاشاني بن مير محمد بن سيد اسماعيل بن ابي عبدالله بن محمد باقر بن حضرت علي بن حسين عليه السلام
گفته مي شود جناب شاه از دوران کودکي استعدادي شگفت انگيز براي درک معارف و کشف معاني داشته اند چنانکه در همان اوان قرآن را حفظ کرده بودند.
شيخ رکن الدين شيرازي نخستين استادي بود که علوم مقدماتي را به شاه نعمت الله آموخت و انگيزه فراگيري عرفان و حکمت اسلامي را در او زنده کرد.
پس از شيخ رکن الدين، شيخ شمس الدين مکي دومين آموزگار بود که شاه نعمت الله را با رموز علم بلاغت آشنا کرد.
حکمت الهي را نيز سيد جلال الدين خوارزمي و عضد الدين ايجي به او نمودند و راه را براي سلوک اين عارف گران قدر هموار کردند.
در دوره ي حيات شاه نعمت الله مريدان و شاگرداني که با طمانينه به سوي معرفت نظري و عملي گام بر مي داشتند. عنايت خاصي به کتابهايي همچون اشارات ابن سينا، سوانح احمد غزلي و کيمياي سعادت و احياي علوم الدين امام محمد غزالي و فتوحات مکيه و فصوص الحکم شيخ محيي الدين عربي و مرصادالعباد نجم الدين رازي و بسياري آثار ديگر از حکما و عرفاي بزرگ اسلام داشتند و شاه نعمت الله نيز در اين ميان استثنا نبود. او در دوره اي متولد شد که عرفان و حکمت راه بلندي را طي کرده بود. راهي که تضاد و تنش ميان عقايد حکما و متصوفه به هرچه هموارتر کردن آن کمکهاي شاياني کرده بود. امام الحکما ابن سينا سه قرن پيش از متولد شاه نمعت الله دار فاني را وداع گفته بود و شيخ السلام ابو حامد غزالي نيز در دو قرن و نيم پيش از تولد شاه نعمت الله درگير مباحثي بود که در نهايت به خلق آثار گرانبهايي در زمينه ي شناخت عرفاني منجر شد.
محيي الدين عربي يک قرن پيش از شاه نعمت الله مي زيست و عقايد حکمي عرفاني او نه تنها بر شاه نعمت الله و فخرالدين عراقي تاثير گذاشت که در بسياري از محافل صوفيانه نيز به آنها توجه شد.
ارادات شاه نعمت الله به فصوص الحکم محيي الدين عربي به اندازه اي بود که درباره ي شدت نفوذ کلمات و وسعت روح و انديشه اين کتاب سرود:
کلمات فصوص در دل ما
چون نگين در مقام خود بنشست
از رسول خدا رسيد بر او
باز از روح او به ما پيوست
شاه نعمت الله تا چهارده سالگي در فضاي حکمت نضري و علم حصولي نفس مي کشيد اما وجود قريحه ي شاعرانه در ذات او و همچنين کشش ناگزيرش به سمت معرفت عملي و شناخت حضوري وي را به راهي پر مخاطره و بي برگشت کشاند تا جايي که بارها به قصد زيارت خانه خدا به راه افتاد و سالها به رياضت و تزکيه ي نفس مشغول شد تا سرانجام به ديدار شيخ عبدالله يافعي نايل آمد و در همان نخستين ديدار و پس از سالها سرگرداني و تنهايي دل به او سپرد.
شاه نعمت الله در ستايش مراد خود شيخ عبدالله مي گويد:
شيخ ما کامل و مکمل بود
قطب وقت و امام عادل بود
يافعي بود و نام عبد الله
رهبر و رهروان آن درگاه
و در توصيف کمالات شيخ مي گويد:
شيخ ما بود درحرم محرم
قطب وقت و يگانه عالم
ز دمش مرده مي شدي زنده
نفسش همچو عيسي مريم
نعمت الله مريد حضرت اوست
شيخ عبدالله است او"فاهم
شيخ نيز در همان نخستين ديدار "شاه نعمت الله را که جواني مومن و جوينده راستين معرفت الهي بود" به گرامي پذيراشد و رموز طريقت سالکان راه حق را به او آموخت تا آنجاکه شاه نعمت الله ولي پس از هفتاد سال خدمت در محضر شيخ"از دست او خرقه گرفت "از دست کسي که خرقه ي خويش را سالها پيش از شيخ صالح بربري مروج طريقت معروفيه گرفته بود.
پس از رحلت شيخ عبدالله شاه نعمت الله ولي طريقت او را دنبال کرد و به ارشاد سالکان راه حق همت گماشت اما به سبب علو مرتبه اي که در پيمودن منازل سلوک کسب کرده بود طريقت معروفيه به طريقت نعمت اللهي تغيير نام داد.
شاه نعمت الله سالها پس از به دوش افکندن خرقه طريقت معروفيه قصد سفر کرد و به سوي مصر رهسپارشد. از آنجا به ماوراءالنهر و سپس به سمرقند رفت و درهمين سفر با امير تيمور گورکاني ملاقات کرد. پس از توقفي نه چندان بلند در سمرقند به هرات رفت ودرآنجاشاهرخ ميرزاي تيموري به گرامي او را پذيرا شد. شاه نعمت الله در هرات ازدواج کرد و خداوند فرزندي به او داد به نام برهان الدين خليل الله که پس از او قطب شاگردان طريقت نعمت اللهي شد.
شاه نعمت الله از موسيقي عرفاني براي انتقال پيام خود به دل و جان مردم دوران خويش حداکثر استفاده را کرد. وي صداي دلکش و آواي خوشي داشت و در موسيقي اصيل ايراني استاد والامقامي بود. همچنين شعرهاي بسيار رواني ميسرود که به "ترانه" شباهت فراوان دارند.
در هر شهر و ديار که پا مي گذاشت حلقه هاي اجتماع براي اهل دل برپا ميساخت و اشعارش را يا خودش و يا قوالان بصورت نقالي مي خواندند و همه به وجد مي آمدند و نور عشق در دلشان تابيدن مي گرفت و تلخي و گرفتگي و بيحوصلگي و کسالت و افسردگي- که بيماري مزمن انسانهاي اعصار مختلف بوده و در عصر جديد بلاي خانمان سوز مردم شده- جاي خود را به ديناميسم و انرژي مثبت و فعاليت و ذوق و شوق مي داد. وي در اشعارش همه را به پايکوبي و شادماني و سپاس نعمت هاي خداوند فرا مي خواند و مي گويد:
رندان نعمت الله، سرمست در سماعند تو هم بکوب پايي! دستي برآر! تا کي؟
در دهه 780 و بار ديگر در دهه 790 هجري تيمور لنگ گورکاني دو حمله ويرانگر به ايران نمود و شهرهاي ميان راه را با خاک يکسان کرد و بنا به آماري که اخيرا محققان غربي تهيه کرده اند، بيش از پنج ميليون نفر را از دم تيغ گذراند. کساني که از لطمه حمله هاي تيمور جان بسلامت بدر برده بودند در غصه از دست دادن عزيزانشان به افسردگي و اندوه فراوان مبتلا شده و اين سئوال در اذهان بسياري شکل گرفته بود که اگر عدالتي در عالم هست پس چرا بايد خون اين همه بيگناه بر خاک بريزد؟
ايمان بسياري از مردم دچار تشويش شده بود.
در اين شرايط شاه نعمت الله يک جريان فرهنگي بسيار نيرومندي را برخلاف مسير تخربيگرانه تيمور برپا ساخت و با تکيه بر استغناي باطني و غناي معنوي به همه نقاطي که طعمه ويرانگريهاي ارتش تيمور شده بود مسافرت کرد و شور و شوق حيات را دوباره به دل مردم باز آورد.
شاه نعمت الله بخش قابل توجهي از ايام حيات خود را در مسافرت گذراند. او بجاي تيغ خونريز شعر شورانگيز در چنته داشت و با سلاح ظفرمند معنويت و فرهنگ غني به فتح دلها قدم مي نهاد.
شاه نعمت الله در مکتب طريقت صوفيانه عرفاني فارغ التحصيل شده بود و از طرف مربي معنوي خودش شيخ عبدالله يافعي اجازه ارشاد و تربيت مردم مشتاق را يافته بود.
شاه نعمت الله ولي پس از چند سال توقف در هرات به مشهد رفت و از آنجا به يزد سفر کرد و سرانجام به کرمان رفت و در ماهان ساکن شد و بيست و پنج سال از عمر خود را گاهي در کرمان و گاهي در ماهان سپري کرد و در نود و هفت سالگي خود سرود:
نود و هفت سال عمر خويش
بنده را داد حي پاينده
گرچه امسال هست سال قرآن
تا چه زايد ز سال آينده
او در صد سالگي به ديار باقي شتافت و در ماهان کرمان که اکنون يکي از زيارتگاههاي معروف مريدان و عاشقان راه حق است مدفون شده است.
نوادگان شاه نعمت الله ولي به ترتيب زير مي باشند:
1-نورالدين شاه نعمت الله ولي 2-شاه برهان الدين خليل الله 3-شاه حبيب الدين محب اله 4-شاه صفي الدين صفي الله 5-خليل اله خان 6-ملک شاه 7-شاه سليم 8-مير هاشم 9-خسرو شاه 10-ميرهاشم 11-شاه نعمت الله 12-ملک دينار 13-شاه نعمت الله 14-مير شه صفي 15-مير علم خان 16-مير دلاور خان 17-مير مددخان 18-مير مهراب خان که داراي شش فرزند پسر به
:: موضوعات مرتبط:
مشاهیر ,
متافیزیک ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1938
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0